eitaa logo
@CAFE_GMU
258 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
357 ویدیو
31 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🎇✨🎇✨🎇✨🎇✨ حُبّش زبرایم مثل از حبه ی قند است شیرینی مهرش شده شیرینی کامم زانگه که به این دارجهان چشم گشودم مولایم علی بوده واوراچوغلامم 🌸 @nahad_gmu
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 ✨هوالمحبوب✨ 🍃قلبم مے ایستد و تمام وجودم یخ مےزند! ازشدت لرز نگهداشتن جعبہ ے شیرینے و گلها ڪارے غیرممڪن مے شود! محمدمهدے ڪتش را روے شانہ ے آن دختر میندازد... مانتوے جلوباز، جوراب شلوارے مشڪے ولے نازڪ، شالے ڪوتاه روے قسمتے ازسرش و یقه ے بشدت باز! نمیتواند زنش باشد! من عڪسش رادیدم! اصلا...اصلا اگر زنش باشد... مگرجدا نشده اند!.. محمدمهدے... با...این؟! ڪجاے تیپ این بہ ریش اون میاد؟! ڪاملا گیج شده ام!.. نمے خواهم جلو بروم... شاید اشتباه میڪنم...شاید هم...هرچہ ڪہ باشد فعلا باید ازدور تماشا ڪنم... تصویر مقابلم تار مے شود...هیچ چیز نمے شنوم...دختر باقهقهہ بہ محمدمهدے تڪیہ مے دهد و باهم داخل ساختمان مے روند. همانجا روے برف ڪمے ڪہ زمین را پوشانده، مے نشینم وبغضم را رها میڪنم. گلها ازدستم مےافتند و جعبہ شیرینے هم دربرف خیس مے شود... نمے فهمم!.. خودش گفت ڪہ تنهاست....خواهرهم ڪہ ندارد! پس این....این... پیشانے ام راروے زانوهایم میگذارم و بہ هق هق مے افتم... _ خیلے احمقے محیا!.. گول ریشش رو خوردے!؟ اره؟ _ وا دیوونہ! هنوز ڪہ مطمئن نیستے! شاید فامیلشونہ! اصن شاید شاگردشہ! اونڪہ فقط مدرسہ ے شما تدریس نداره! زیر پلڪم را پاڪ میڪنم... _ هہ! اره شاگرد ول میشه تو بغل آدم؟ _ خب چرا جلو نرفتے؟! _ نمیخوام بروم بیارم...باید یجور دیگہ بفهمم! _ پس نق نقت چیہ!؟ _ دوسش دارم میفهمے؟ ببند دهنتو ببند! _ ڪیو دوس دارے؟! چیشو؟ _ خودشو! اخلاقشو! _ اون ڪجاش شبیہ توعہ؟ _ همہ چیش! _ خب بگو یڪے یڪے... _ اخلاقش...ویژگے هاش...آرماناش... مذهبیہ ولے امل نیست! مث عقب مونده ها رفتار نمیڪنه! _ واقعا؟ مث الان ڪہ یہ دختر از ماشینش پیاده شد!؟ سرم را محڪم بین دودستم فشار میدهم: خفہ شو خفہ! هنوز هیچے معلوم نیست! 🍃قرص را روے زبانم میگذارم و با یڪ لیوان آب ولرم قورتش می دهم. ادامه دارد... 🖌نویسنــــــده: میم سادات هاشمی بامــــاهمـــراه باشــید🌸🍃 🎯کانالی متنوع|کاربردی|دانشجوئی👇 ┏━━━✨welcome to✨ 🌸 @nahad_gmu ┗━━✨
#صبحتون_بخیر آخر هفتتون پراز #لبخند 🎯کانالی متنوع|کاربردی|دانشجوئی👇 ┏━━━✨welcome to✨ 🌸 @nahad_gmu ┗━━✨
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🍃 🌼 🍃 🌼 اعمال عیدغدیرخم: درخصوص اعمال روز عید غدیر نمازی دورکعتی سفارش شده که شرح آن درکتاب مفاتیح الجنان میباشد. از ثواب خواندن این نماز آمده است که:هر كه اين عمل را بجا آورد ثواب كسى داشته باشد كه در روز عيد غدير نزد حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله حاضر شده باشد و با آن حضرت بيعت كرده باشد بر ولايت الخبر و بهتر آنكه اين نماز را نزديك به زوال گزارد كه حضرترسول صلى الله عليه و آله در آن ساعت امير المؤمنين عليه السلام را در غدير خم به امامت و خلافت براى مردم نصب فرمود و در ركعت اول قدر و در دوم توحيد بخواند. علاوه برنماز آدابی هم برای این روز مبارک ذکرشده که عبارتنداز: غسل🚿 روزه گرفتن🍽 افطاری دادن☕️ اطعام🍲 آراستن🌷 دیداربامومنان و صله ی رحم ایجادزمینه های شادمانی😊 کارگشایی و رفع نیاز مردم✉️ هدیه دادن🎁 ابراز برائت😠 کثرت درصلوات فرستادن📿 زیارت🕋 خواندن دعای ندبه📖 پیمان برادری 🎯کانالی متنوع|کاربردی|دانشجوئی👇 ┏━━━✨welcome to✨ 🌸 @nahad_gmu ┗━━✨
راه گشاست... 🌸🌸🌸🌸 🎯کانالی متنوع|کاربردی|دانشجوئی👇 ┏━━━✨welcome to✨ 🌸 @nahad_gmu ┗━━✨
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 ✨هوالمحبوب✨ 🍃حتما فامیلے چیزی بوده. بالبخند بھ لبهایش خیره مے شوم محمدمهدی_ ولے ترسیدم ڪھ...از من بدت بیاد. تو ازیھ خانواده ی استخوون داری. خوشگلے حرف نداری... ولی من...شانسے ندارم... حرفهایش ڪم ڪم آتش درونم راخاموش میڪند ڪھ یڪدفعھ میگوید: ولے خب بابات ڪھ هیچ وقت نمیزاره بھ چشمانم زل می زند. پشتم میلرزد و قلبم گرومپ گرومپ میزند!.. نگاهش جانم را میگیرد. حس بدی پیدا میڪنم. چرااینطور نگاهم میڪند سرم را تڪان میدهم... محمدمهدی_ براے همین میخوام یہ چیزے ازت بپرسم... _ چے؟ ڪمے حرفش را مزه مزه و دوباره تاڪید میڪند: بابات ڪہ نمیزاره من بیام خواستگارے... توام ڪہ... بہ سر تاپایم نگاه میڪند. _ توام ڪہ خیلے دختر خوب و تڪے هستے! بزور لبخند مے زنم. _ وما از اخلاق هم خوشمون اومده.... _ خب! _ ودوست داریم باهم باشیم....ینے ازدواج ڪنیم! حالت تهوع ام شدید ترمے شود _ خب... بنظرت خیلے مهمہ ڪہ خانوادت بویے ببرن ازعقد ما؟! متوجه منظورش نشدم! سرڪج میڪنم و مے پرسم: ینے چے؟! _ ینے.. ینے چرا باید با اطلاع اونا عقدڪنیم! بازهم نفهمیدم!!! _ ببین محیا.... یڪدفعہ دستش رابراے اولین بار بہ سمت دستم مے آورد ڪہ باوحشت خودم رابہ در ماشین میچسبانم.. پوزخندے مے زند و ادامہ میدهد: _ دخترجون نترس! ...مامیتونیم خودمون بین خودمون عقد بخونیم! قلبم ازتپش مے ایستد و نفس درسینه ام حبس مے شود... عقم مے گیرد و تہ دهنم تلخ مے شود. بانفس هاے بریده مے گویم: ینے...ینے... _ آره عزیزم...براے اینڪہ راحت بریم و بیایم...و اینڪہ..بخاطر علاقمون معذب نشیم... میتونیم یہ صیغہ موقت بخونیم! نظرت چیہ؟! چشمهایم راریز میڪنم و باتنفر بہ چهره اش خیره مے شوم. دستهاے یخ زده ام را مشت میڪنم و دندانهایم را باحرص روے هم فشار میدهم... میدانم ڪمے بگذردترس جانم را میگیرد... باصداے خفه اے ڪہ ازتہ چاه بیرون مے آید، مے پرسم: جز من...جز من.. ڪسے هم... بین حرفم مے پرد: نہ نہ! توتنها ڪسے هستے ڪہ بعد شیدا اومد خونہ ے من! ازخشم لبریزم... دوست دارم سرش را بہ فرمون بڪوبم! دوست دارم جیغ بڪشم و تمام دنیارا باشماتت هایم خرد ڪنم.... چطور جرئت ڪرد بہ من پیشنهاد بدهد؟ چرا دروغ میگوید! من خودم دیدم دخترطنازے راپیاده ڪرد و... پلڪے میزنم و از مژه هاے بلندم دوقطره بغض پایین مے آید.. لبهایم میلزرد... فڪم رابزور ڪنترل مے ڪنم و میگویم: ن..نگ...نگہ...دا...دار... متوجہ ے حالتم مے شود و دستش را بہ طرف صورتم مے آورد" چے شد؟" سرم را عقب مے ڪشم و باصداے ضعیفے ڪہ از بین دندانهایم بیرون مے آید باخشم مےگویم: نگہ...نگہ...دار عوضے! مات و مبهوت نگاهم میڪند و میپرسد: چے گفتے؟ تمام نیرویم را جمع میڪنم و یڪ دفعہ جیغ میڪشم: میگم بزن ڪنار آشغال! عصبے مے شود و بازویم راچنگ میزند: چے زر زدے؟ _ تودارے زر میزنے...نگہ دار احمق! ادامه دارد... 🖌نویسنــــــده: میم سادات هاشمی بامــــاهمـــراه باشــید🌸🍃 🎯کانالی متنوع|کاربردی|دانشجوئی👇 ┏━━━✨welcome to✨ 🌸 @nahad_gmu ┗━━✨
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 ✨هوالمحبوب✨ 🍃حال خرابم راهیچ ڪس درڪ نمیڪند. ڪف دستهایم ازاسترس مدام عرق میڪند.سھ روز پیش من مرگ را زیر بارش برف دیدم.مرگ قهقهه مے زد ڪنار مردی ڪھ ...باز هم بغض...باز هم سوزش قلبم.ناخن هایم راانقدر در دستم فشار داده ام ڪھ جایشان زخم شده. باید اورا ببینم و راجب ان دختر بپرسم.اسمش چیست و چھ نقشے در زندگی لعنتے اش دارد. زیرچشمانم گود شده و صورتم حسابے پف ڪرده.مادرم بانگرانے سوال پیچم میڪند و من بادعوا جوابش رامیدهم. چقدر بھ پروپایم میپیچد.دیوانھ شدم. 🍃مقنعھ ام راسرم میڪنم و بھ طرف مدرسھ مے روم. امروز بااو ڪلاس دارم ولے چرا دیگر خوشحال نیستم.آسمان دور سرم مے چرخد و بھ خیالاتم پوزخند مےزند. دنیا تمام شده...؟ نه! هنوز چیزی معلوم نیست! 🍃پررنگ لبخند مے زند و مےپرسد: چھ دختر خوب و ساڪتے! چتھ نگران شدم. من بازهم سوار ماشینش شدم.بازهم قراراست بھ خانه اش بروم،اما اینبار با دفعات قبل فرق دارد.میخواهم ازڪارش سردربیاورم.میخواهم بفهمم زیر پوست مذهبے اش چھ شخصیتے خوابیده!! دنده را عوض میڪند و آستینم را میگیرد و چندباردستم را تڪان میدهد. دستم راعصبے عقب مےڪشم و نفسم را پرصدا بیرون مے دهم. لحنش جدی مے شود: چی شده؟ حالت خوبھ؟ باید طبیعے رفتار ڪنم: اره!خوبم!...یڪم مریض شدم! سردرد دارم. _ چقد تو مریض میشے. عب نداره الان میریم خونه ی من استراحت مےڪنے. حالم از حرفش بهم میریزد.چراحس میڪنم هرڪلمھ اش را بامنظور میگوید.طاقت ندارم ڪھ بھ منزلش برسیم و بعد سراغ نقشه ام بروم. بھ زور لبخند مے زنم و صدای ناله مانندی ازگلویم بھ سختے بیرون مے اید: محمدمهدی؟ دوست دارم داد بزنم حالم ازت بهم میخوره عوضے. اما آرام نگاهش میکنم سرعتش راڪم میڪند و بانگاه خاصے بھ صورتم خیره مے شود. اب دهانم را فرو مے برم و درحالیڪھ صدایم مے لرزد ادامھ میدهم: تواستاد فوق العاده ای هستے. ماشین را بہ طرف ڪنار خیابان هدایت میڪند و با تبسم جواب میدهد: توام فوق العاده اے محیا! خشم بہ وجودم دویده...اما ... اماالان وقت فوران نیست! وحشت دارم از مابقے صحبتم، حرفم را قورت میدهم، نمیتوانم! یڪدفعہ میگوید: میدونے؟!...حالاڪہ...حالاڪہ خودت گفتے باید یہ چیزم من بگم! مشتاق ولے باتنفر نگاهش میڪنم محمدمهدے_ ڪاش زنم مثل تو بود! چشمات... صدات...شیطنت و روحیت...اعتمادت... دردلم میگویم" خربودنم" میگذارم حرفش را تمام ڪند... _ شاید مسخره باشھ دخترجون! ولے چندبار بہ ذهنم اومد ازت درخواست ازدواج ڪنم! استاد از شاگردش... حرفش رازد! تیرم بہ هدف خورد.... پس آن دختر.... خیلے مهم نیست! ادامه دارد..‌ "دوستان ڪمے صبور باشید و فڪر نڪنید من میخوام چهره مذهبـےهارو خراب ڪنم این داستان یڪ سری واقعیات رو میگھ ... و اشخاص متفاوت رو معرفے مے ڪنھ." 🖌نویسنــــــده: میم سادات هاشمی بامــــاهمـــراه باشــید🌸🍃 🎯کانالی متنوع|کاربردی|دانشجوئی👇 ┏━━━✨welcome to✨ 🌸 @nahad_gmu ┗━━✨
امیرالمومنین ،علی (ع): به یکدیگر خوشرویی نشان دهید و ... 🎯کانالی متنوع|کاربردی|دانشجوئی👇 ┏━━━✨welcome to✨ 🌸 @nahad_gmu ┗━━✨
❣اللّهم عَجِّل الوَلیکَ الفَرج❣ #صبحتون_بخیر 🎯کانالی متنوع|کاربردی|دانشجوئی👇 ┏━━━✨welcome to✨ 🌸 @nahad_gmu ┗━━✨
#فرمانده جواب سکولارها غدیر است... 🎯کانالی متنوع|کاربردی|دانشجوئی👇 ┏━━━✨welcome to✨ 🌸 @nahad_gmu ┗━━✨
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃 وارث مُلک تبسم ، کاظم است عشق عالمتاب هفتم ، کاظم است آفرینش ، سوره ای از مهر او بر لب هستی ، تبسّم کاظم است 🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃 🌸 @nahad_gmu
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 ✨هوالمحبوب ✨ 🍃نیشخندبدے میزند و بہ صندلےفشارم میدهد. ڪولہ ام را مثل سپر مقابلم میگیرم تا بیشتراز این دستان ڪثیفش بہ من نخورد. هق هق میزدم و بانفرت سرش داد میڪشم. انگشت اشاره اش را جلوے بینے اش میگیرد و ابروهایش را بالا میدهد _ هیـــس...هیسسس... ببند دهنتو... هارشدے پاچہ میگیرے! _ هارتویے عوضے! تویے ڪہ با قیافہ ے موجہ هرغلطے میڪنے! _ بدبخت دارم بهت لطف میکنم! _ بہ اون دختره هم لطف ڪردے؟... همونے ڪہ ازماشینت پیاده شد؟ _ هہ! بپا هم شدے؟ اره؟! _ بتو ربطے نداره! _ پس اون دختره هم بہ تو ربطے نداره! همہ آرزوشونہ اینو ازمن بشنون! ڪے بود خودشو چسبوند بہ من! هااان؟ چنان داد زد ڪہ خشڪ شدم... چندبار با مشت بہ داشبوردش میزنم و جیغ میڪشم: آره...توراس میگے حالا پیادم ڪن! _ نڪنم چے؟ جلوے چشمانم سیاه میشود....سرم گیج مے رود...اگر بلایے سرم بیاورد! چطور اثبات ڪنم ڪہ او...بہ من...من...میان هق هق التماسش میڪنم _ تروخدا پیادم ڪن....پیاااادم ڪنن... _ چے شد؟ رام شدے! حرفهایش جانم را میسوزاند...ڪاش میفهمیدم زیراین پوست چہ گرگے خوابیده!؟ _ نگهدار...التماست میڪنم! چهره ے پدرم مقابلم تداعے مے شود... اگر بفهمد سڪتہ میڪند. سرم رابین دستهایم فشار میدهم و داد میزنم: نگہ نداری میپرم پایین! سرعتش رابیشترمیڪند _ بپر ڪوچولو! میدانم دیوانہ شده ام! بہ مغزم فشار آمده! جیغ میڪشم: میپرما! _ بپر عزیزم! مثل یڪ مار نیشم مے زند _ فقط یادت نره اونیڪہ درباغ سبز نشون داد تو بودے! بازمیگم ڪہ من بهت لطف ڪردم! تمام ڪینه ام رابہ زبان مے آورم _ برو بہ مادرت لطف ڪن! چشمانش دوڪاسہ ے خون مے شود و بدون مڪث محڪم باپشت دست دردهانم میڪوبد... _ یڪباردیگہ زر زیادے بزنے دندوناتو میریزم توحلقت! زیرلب باحرص میگویم: وحشے! دستم راروے دهانم میگذارم و انگشتانم گرم مے شوند. لختہ هاے خون دستم راپر میڪنند. دیگر طاقت ندارم. در را باز میڪنم ڪہ عربده مے ڪشد و فرمان راڪج میڪند. سرعتش ڪم مے شود و دستہ ے ڪولہ ام را محڪم میگیرد. منتظر نمیمانم تاڪامل بایستد، چشمانم رامیبندم و خودم رابیرون میندازم. دادمیزند: روانے! ڪنارخیابان چندبار غلت مے زنم و بلاخره ساڪن مے شوم. نفسم درنمے آید و صداے خس خس را بہ خوبے مے شنوم. خون بینے و دهانم بند نمے آید. باآرنج بہ زمین تڪیہ مے دهم وبہ زور روے زانوهاے لرزانم مے ایستم... هیچ ڪس مرانمے بیند! ڪسے نیست ڪمڪم ڪند... پیاده مے شود و درحالیڪہ ڪولہ ام را دردست تاب مے دهد میخندد.. گریه امانم را بریده نمیتوانم خوب ببینمش... ڪولہ پشتی ام راجلوے پایم میندازد و با تهدید میگوید: دهنتو میدوزم اگر چرت و پرت پشتم بگے! بدون هیشڪے باور نمیڪنہ! اونیڪہ خراب میشہ خودتے! یڪارے نڪنے واسہ همیشہ لالت ڪنم! آخرین توانم خرج تف ڪردن در صورتش میشود.... باحرص نگاهم میڪند و بہ عقب هلم میدهد... محڪم زمین مے خورم و لبہ ے جوب مے افتم.... صدایش رامے شنوم: بے لیاقت احمق! و بعد بہ طرف ماشینش میرود و صداے جیغ لاستیڪهایش گوشم را ڪر میڪند... ادامه دارد... 🖌 نویسنــــــده: میم سادات هاشمی بامــــاهمـــراه باشــید🌸🍃 🎯کانالی متنوع|کاربردی|دانشجوئی👇 ┏━━━✨welcome to✨ 🌸 @nahad_gmu ┗━━✨