#پست 5
🌸 کتاب #اثر_انگشت
🌱 شهید #مهدی_زین_الدین
🔸 خودش برایم تعریف میکرد.
موتور مجید را برداشتم بروم رأی بدهم. سر صبحی مسجد خلوت بود...
رأیم را که انداختم توی صندوق، دو سه تا از مامورها برای بدرقه آمدند. دم در گفتند"آقای زینالدین وسیله دارید؟" به موتور گازی کنار خیابان اشاره کردم. گفتم"وسیلهام کجا بود؟ اینم برای برادرمه"
___
❣ @cafe_shohada_2 ❣