5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به وقت بندگی 😍❤️
شبتون قشنگ
دلتون پر از نور
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کلیپ بسیار جالب عید غدیر🔴
⚘در مقابل اطعام روز عید غدیر چه متاعی نصیبتان میشود؟
🔖امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: هر کس روز غدیر یک نفر را اطعام کند مانند این است که صد هزار پیغمبر را اطعام کرده است😍
حالا ببینید اگر چندتا اطعام بدیم چقد ثواب میبریم😊
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️پیامبر صلی الله علیه وآله:
🔸علی علیهالسلام
دریایی است خروشان،
خورشیدی است درخشان،
بخشندهتر از نهر فرات است،
و دلش از دنیا بزرگتر است.
هرکس با او دشمنی کند پس لعنت خدا بر او باد!
🔹 هَذَا الْبَحْرُ الزَّاخِرُ هَذَا الشَّمْسُ الطَّالِعَةُ أَسْخَى مِنَ الْفُرَاتِ كَفّاً وَ أَوْسَعُ مِنَ الدُّنْيَا قَلْباً فَمَنْ أَبْغَضَهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ.
📚 کنز الفوائد ج۱، ص۱۴۸.
❤️۱۵ روز تا برترین عید خدا ✨
✋نشر دهیم
#به_عشق_علی
#به_نیت_فرج ...
#غدیر_عهدی_با_مهدی
#امیرالمومنین_علیه_السلام
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 مهمترین اتفاقی که با ظهور حضرت حجت ارواحنا فداه میفته، چیه؟
🌸 #استاد_شجاعی
#ظهور
#امام_زمان
#لَـیِّنقَـلبیلِوَلِیِّاَمرِک🍃
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#یکداستانیکپند
✍واعظی بر روی منبر از خدا میگفت؛ ولی کسی پای منبر او نمیرفت.
روز بعد واعظ دیگری میرفت منبر او شلوغ بود.
در حالی که هر دو دوست بودند و اهل علم.
روزی واعظِ کمطالب به واعظِ پُر طالب گفت:
راز این جمعیت شلوغ در پای منبر تو چیست؟
واعظ پر طالب دست او را گرفت و به بازار بزازان رفتند.
🔸یک پارچهفروشی شلوغ بود و پارچهفروشیِ کنار او خلوت.
دلیلش را پرسیدند؛
دیدند که مغازهی پارچهفروشِ شلوغ برای خودش است ولی پارچه فروشِ خلوت فروشنده است.
واعظ پر طالب گفت:
من همچون آن پارچهفروش که برای خود میفروشد، سخنم را خودم خریدارم پس خدا نیز از من میخرد و مشتریان را به پای منبر من روانه میکند.
🔹ولی تو مانند آن فروشندهای هستی که برای دیگری میفروشد، هر چند جنس او با جنس مغازهی همسایهاش فرقی ندارد.
سخنان تو مانند سخنان من است ولی تو برای کسب لذت از دیگران سخن میگویی نه برای کسب لذت خودت.
سخنی را که میگویی نخست باید خودت خریدارش باشی.
🔸در هر دو مغازه جنس یکی بود و قیمت هم یکسان، ولی فروشندهها متفاوت بودند و اختلافنظر مشتری از نوع جنس پارچه نبود از نوع جنس فروشنده بود.
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#یکداستانیکپند
میگویند لقمان در جوانی غلام یک مردی بود. روزی به لقمان دستور میدهد که امسال در زمین، کنجد بکار. لقمان هم میرود و بهجای کنجد، جو میکارد.
فصل برداشت که میرسد، مولایش به او میگوید: این چیست که کاشتهای؟! من به تو گفته بودم کنجد بکار، تو جو کاشتهای؟! لقمان هم میگوید: من جو را کاشتم و گفتم انشاءالله کنجد درمیآید! گفت: عجب انسان بیعقلی هستی! کجا دیدهای که جو، محصول کنجد بدهد که تو این انتظار را داری؟!
لقمان هم برگشت و گفت: مولای من! من نگاه میکنم میبینم تو دروغ میگویی، غیبت میکنی، به ناموس مردم نگاه میکنی، حق مردم را پایمال میکنی، بعد هم میگویی من اهل بهشتم!
اگر غیبت تو بهشت بدهد، جوی من هم کنجد میدهد! مولایش هم گفت: تو حقیقتا حکیمی، برو که تو را در راه خدا آزاد کردم!
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#یکداستانیکپند
✍در یکی از روستاهای کوهستانی "دیاربکر" ترکیه، آموزگار دبستانی بنام احمد در درس ریاضی به شاگردانش میگوید که اگر در یک کاسه ۱۰ عدد توت فرنگی باشد، در ۵ کاسه چند عدد توت فرنگی داریم؟
دانش آموزان:
آقا اجازه، توت فرنگی چیه؟
🔸معلم:
شما نمیدانید توت فرنگی چیه؟
دانش آموزان:
ما تابحال توت فرنگی ندیده ایم.
معلم فکری به نظرش میرسد، مقداری از خاک آن روستا را به یک مؤسسه کشت و صنعت در شهر "بورسا" فرستاده و از آنها سوال میکند که آیا این خاک برای کشت توت فرنگی مناسب است یا نه؟
🔹آن مؤسسه پاسخ میدهد که این خاک و آب و هوای دیاربکر برای کشت توت فرنگی مناسب بوده و همچنین مقداری بوته توت فرنگی و دستورالعمل کاشت و داشت محصول را برای وی میفرستد.
معلم بچه ها را به حیاط مدرسه برده و طرز کاشتن بوتههای توت فرنگی را به دانش آموزان یاد میدهد و به آنها میگوید که امسال از شما امتحان ریاضی نخواهم گرفت.
🔸بجای آن به هر کدام از شما چهار بوته توت فرنگی میدهم که آنها را به خانه برده و کاشت آنها را همانطوری که یاد گرفتهاید، به پدر و مادرتان یاد بدهید.
وقتی که توت فرنگیها رسیدند آنها را توی بشقاب گذاشته و به مدرسه میآورید.
برای هر ۱۰ عدد توت فرنگی یک نمره خواهید گرفت.
وقتی میوه ها رسیدند،
بچهها آنها را در بشقابی گذاشته و به مدرسه آوردند.
🔸معلم میپرسد که مزهشان چطور بود؟ بچه ها میگویند که چون پای نمره در میان بود، اصلا از آنها نخورده ایم.
معلم میخندد و میگوید همه شما نمره کامل را میگیرید،
میتوانید بخورید.
بچه ها با ولعی شیرین توت فرنگیها را میخورند.
بعد از دو سال از آن ماجرا، مردم آن روستایی که تا به آن زمان توت فرنگی ندیده بودند،
🔹در بازارهای محلیشان، توت فرنگی میفروشند.
معلم بودن یعنی این...
فقط روی تخته سیاه آموزش ضرب و تقسیم نیست.
معلم بودن شاید از خود اثری برجا گذاشتن باشد.
پس بیاییم در زندگی اثری از خود بجا بگذاریم.
بیایم زندگی مردم را به سمت شادی تغییر دهیم.
🔸کاری کنیم بعد از مرگمان ما را بخاطر بیارند...
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#تلنگر
🔸ساده لباس بپوش !
ساده راه برو !
اما در برخورد با دیگران ساده نباش !!
زیرا سادگی ات رانشانه میگیرند !
برای درهم شکستنت
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#یکداستانیکپند
🪐مواظب باشیم علی فروش نباشیم
🔸روزی امیرالمؤمنین(علیهالسلام)
به اصحاب خود فرمودند:
✍دلم خیلی به حال ابوذر میسوزد
خداوند رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور؟!
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه
ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر
به خانهی او رفتند؛
چهار کیسهی اشرفی به ابوذر دادند
تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر عصبانی شد و به مامورین گفت:
شما به من توهین کردید آن هم دوبار؛
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم
و آمدید من را بخرید،
دوم؛ بی انصافها،آیا ارزش علی
چهار کیسه اشرفی است؟!!
شما با این چهار کیسه اشرفی
میخواهید من"علی"فروش شوم؟!
_تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی
با یک تار موی"علی"عوض نمیکنم!
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه میکردند و می فرمودند:
قسم به خدایی که جان"علی"در دست اوست
آن شبی که ابوذر درب خانه را
به روی سربازان خلیفه بست
سه شبانه روز بود که او و خانواده اش
هیچ غذایی نخورده بودند....!
📚 الکافی ، ج ۸
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan