eitaa logo
داستان های عبرت انگیز
2.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1هزار ویدیو
2 فایل
🔎اگر داستان عبرت انگیزی در زندگی شما اتفاق افتاده برای ما بفرستید، منتشر می کنیم شاید یه نفر نجات پیدا کرد. لینک پیام به ادمین https://harfeto.timefriend.net/17156321536646 تبلیغات 👇 https://eitaa.com/tablighat_arzan3
مشاهده در ایتا
دانلود
✍واعظی بر روی منبر از خدا می‌گفت؛ ولی کسی پای منبر او نمی‌رفت. روز بعد واعظ دیگری می‌رفت منبر او شلوغ بود. در حالی که هر دو دوست بودند و اهل علم. روزی واعظِ کم‌طالب به واعظِ پُر طالب گفت: راز این جمعیت شلوغ در پای منبر تو چیست؟ واعظ پر طالب دست او را گرفت و به بازار بزازان رفتند. 🔸یک پارچه‌فروشی‌ شلوغ بود و پارچه‌فروشیِ کنار او خلوت. دلیلش را پرسیدند؛ دیدند که مغازه‌ی پارچه‌فروشِ شلوغ برای خودش است ولی پارچه فروشِ خلوت فروشنده است. واعظ پر طالب گفت: من همچون آن پارچه‌فروش که برای خود می‌فروشد، سخنم را خودم خریدارم پس خدا نیز از من می‌خرد و مشتریان را به پای منبر من روانه می‌کند. 🔹ولی تو مانند آن فروشنده‌ای هستی که برای دیگری می‌فروشد، هر چند جنس او با جنس مغازه‌ی همسایه‌اش فرقی ندارد. سخنان تو مانند سخنان من است ولی تو برای کسب لذت از دیگران سخن می‌گویی نه برای کسب لذت خودت. سخنی را که می‌گویی نخست باید خودت خریدارش باشی. 🔸در هر دو مغازه جنس یکی بود و قیمت هم یکسان، ولی فروشنده‌ها متفاوت بودند و اختلاف‌نظر مشتری از نوع جنس پارچه نبود از نوع جنس فروشنده بود. کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
می‌گویند لقمان در جوانی غلام یک مردی بود. روزی به لقمان دستور می‌دهد که امسال در زمین، کنجد بکار. لقمان هم می‌رود و به‌جای کنجد، جو می‌کارد. فصل برداشت که می‌رسد، مولایش به او می‌گوید: این چیست که کاشته‌ای؟! من به تو گفته بودم کنجد بکار، تو جو کاشته‌ای؟! لقمان هم می‌گوید: من جو را کاشتم و گفتم ان‌شاءالله کنجد درمی‌آید! گفت: عجب انسان بی‌عقلی هستی! کجا دیده‌ای که جو، محصول کنجد بدهد که تو این انتظار را داری؟! لقمان هم برگشت و گفت: مولای من! من نگاه می‌کنم می‌بینم تو دروغ می‌گویی، غیبت می‌کنی، به ناموس مردم نگاه می‌کنی، حق مردم را پایمال می‌کنی، بعد هم می‌گویی من اهل بهشتم! اگر غیبت تو بهشت بدهد، جوی من هم کنجد می‌دهد! مولایش هم گفت: تو حقیقتا حکیمی، برو که تو را در راه خدا آزاد کردم! کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
✍در یکی از روستاهای کوهستانی "دیاربکر" ترکیه، آموزگار دبستانی بنام احمد در درس ریاضی به شاگردانش میگوید که اگر در یک کاسه ۱۰ عدد توت فرنگی باشد، در ۵ کاسه چند عدد توت فرنگی داریم؟ دانش آموزان: آقا اجازه، توت فرنگی چیه؟ 🔸معلم: شما نمیدانید توت فرنگی چیه؟ دانش آموزان: ما تابحال توت فرنگی ندیده‌ ایم. معلم فکری به نظرش میرسد، مقداری از خاک آن روستا را به یک مؤسسه کشت و صنعت در شهر "بورسا" فرستاده و از آنها سوال میکند که آیا این خاک برای کشت توت فرنگی مناسب است یا نه؟ 🔹آن مؤسسه پاسخ میدهد که این خاک و آب و هوای دیاربکر برای کشت توت فرنگی مناسب بوده و همچنین مقداری بوته توت فرنگی و دستورالعمل کاشت و داشت محصول را برای وی میفرستد. معلم بچه ها را به حیاط مدرسه برده و طرز کاشتن بوته‌های توت فرنگی را به دانش آموزان یاد میدهد و به آنها میگوید که امسال از شما امتحان ریاضی نخواهم گرفت. 🔸بجای آن به هر کدام از شما چهار بوته توت فرنگی میدهم که آنها را به خانه برده و کاشت آنها را همانطوری که یاد گرفته‌اید، به پدر و مادرتان یاد بدهید. وقتی که توت فرنگیها رسیدند آنها را توی بشقاب گذاشته و به مدرسه می‌آورید. برای هر ۱۰ عدد توت فرنگی یک نمره خواهید گرفت. وقتی میوه‌ ها رسیدند، بچه‌ها آنها را در بشقابی گذاشته و به مدرسه ‌آوردند. 🔸معلم میپرسد که مزه‌شان چطور بود؟ بچه ها میگویند که چون پای نمره در میان بود، اصلا از آنها نخورده ایم. معلم میخندد و میگوید همه شما نمره کامل را میگیرید، میتوانید بخورید. بچه‌ ها با ولعی شیرین توت فرنگیها را میخورند. بعد از دو سال از آن ماجرا، مردم آن روستایی که تا به آن زمان توت فرنگی ندیده بودند، 🔹در بازارهای محلیشان، توت فرنگی میفروشند. معلم بودن یعنی این... فقط روی تخته سیاه آموزش ضرب و تقسیم نیست. معلم بودن شاید از خود اثری برجا گذاشتن باشد. پس بیاییم در زندگی اثری از خود بجا بگذاریم. بیایم زندگی مردم را به سمت شادی تغییر دهیم. 🔸کاری کنیم بعد از مرگمان ما را بخاطر بیارند... کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
🔸ساده لباس بپوش ! ساده راه برو ! اما در برخورد با دیگران ساده نباش !! زیرا سادگی ات رانشانه میگیرند ! برای درهم شکستنت کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
🪐مواظب باشیم علی فروش نباشیم 🔸روزی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به اصحاب خود فرمودند: ✍دلم خیلی به حال ابوذر می‌سوزد خداوند رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور؟! مولا فرمودند: آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر به خانه‌ی او رفتند؛ چهار کیسه‌ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند. ابوذر عصبانی شد و به مامورین گفت: شما به من توهین کردید آن هم دوبار؛ اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید، دوم؛ بی انصاف‌ها،آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟!! شما با این چهار کیسه اشرفی میخواهید من"علی"فروش شوم؟! _تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی"علی"عوض نمیکنم! آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه میکردند و می فرمودند: قسم به خدایی که جان"علی"در دست اوست آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه بست سه شبانه روز بود که او و خانواده‌ اش هیچ غذایی نخورده بودند....! 📚 الکافی ، ج ۸ کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به وقت بندگی 😍❤️ شبتون قشنگ دلتون پر از نور کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فوق العاده زیبا👌👌 💠 حکایت عجیب و زیبای حاجی الماسی و جبران کردن حضرت علی علیه السلام به عشق حضرت علی و ، ببینید و نشر دهید کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوباره عرض‌‌ ِادب، عرض‌ ِاحترام از دور دوباره قسمت ما می‌شود "سلام از دور" دلم هواییِ دیدارِ توست از نزدیک... اگرچه لطف‌ِ تو بوده‌ست مستدام از دور کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
🔰توصیه ویژه آیت الله بهجت: 💠تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان 💠می نشینی بگو یا صاحب الزمان 💠برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان 💭صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن 👈 شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو"السلام علیک یا صاحب الزمان"بعد بخواب. ✅ شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد، شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد، دیگر نمیتوانی گناه کنی، دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی. 👌 امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: "که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم می مانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشند." 📕 کمال الدین و تمام النعمه، ص 303 کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan