eitaa logo
☕ڪافه ڪتاب نورالهادے📚
55 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
334 ویدیو
54 فایل
این کانال متعلق به کافه کتاب دارالتحفیظ الهادی (علیه السلام) می باشد. جهت ارتباط با ادمین 👇🏻 @Zahra_khorrami83
مشاهده در ایتا
دانلود
📘 ✍ محمدعلی جعفری 🌀انتشارات: روایت فتح 🔰 معرفی: ❤️🙂 شهیدی که  قاسم بعد از گفت: کمرم شکست؛ رشادت‌ ها و شجاعت‌ های شهید عمار مانند همت بود، عمار مثل پسرم بود، همیشه برایش صدقه می‌ گذاشتم و می گفتم مراقب خودتان باشید. ✨🙃 محمدحسین محمدخانی ✂️📚 کتاب: 1⃣🤭 یکی از بچه ها توی وایبر شروع کرد لعن گفتن، محمد حسین قاطی کرد، عکس چند تا از رفیق هاش که سر بریده بودند را گذاشت گفت: آخر لعن میشه این...! 2⃣😡 همین که خواست شروع کنه به خوردن گفتم: کوکاکولا ست. لب نزد. گفت این نوشابه اسراییلی هست. هر کی نمی‌خواد نخوره.
📚کتاب: ✍نویسنده: مجید پورولی کلشتری 🌀انتشارات: عهدمانا ❤️🧠 در این کتاب نویسنده سعی داشته تا در دل یک داستان عاشقانه به پاسخ دادن دینی شیعه و سنی بپردازد.  ❣🗣 داستان این کتاب درباره دو جوانِ هم‌کلاسیِ دانشجوست، که دلبسته‌ی همدیگر می‌شوند. عشق ممنوعه‌ای که رقم می‌خورد؛ حول محوریت دختری و پسری می‌باشد. اما جلسه رسول، به مباحث عمیق‌تری منجر می‌شود. ✂️📚 کتاب: 💎📿 حکیمه‌‏خاتون آرام آرام پیش آمد و در یک قدمی رسول ایستاد و پرسید: 🗣 – آن جانماز را که تربتِ کربلا بود همراهت آورده‌‏ای؟! 📿 رسول سری تکان داد. دست کرد توی جیبش و جانمازِ کوچکِ سبزی را بیرون آورد و طرفِ حکیمه‏‌خاتون بُرد. 👀 حکیمه‌‏خاتون جانماز را گرفت و نگاهش کرد و گفت: 🗣 – می‌‏شود برای من باشد؟! تا همیشه! 💫 رسول سری تکان داد. از سر و صورتش آبِ باران می‏چکید و شانه‌‏هاش از شدّت گریه تکان می‌‏خورد. 🙃حکیمه‏‌خاتون نگاهش کرد و گفت: 🙂 – حالا برو… فوق در نورالهادی موجودی می باشد.
📕| ✍| محمدرضا خانی 📚| نشر مهردلدار 🌸 💡 پاسخی برای سوالات شما: ❓خدا بزرگتر و مهربان تر از آن است که مثلا بخاطر چند تار مو و … انسان را مجازات کند … ❓ ها خودشان از همه بدترند … ❓ سلب کننده ی حق آزادی زن می باشد و به نوعی او را محبوس و زندانی می کند … ✂️📚 کتاب: 💯⚠️فرانتس فانون: هر که دور انداخته می شود افق جدیدی را که برای استعمار ممنوع بوده در برابر او می گشاید و پس از دیدن هر چهره ی بی حجابی امید حمله ور شدن استعمار ده برابر می شود. 
📚| نام کتاب : ✍|نویسنده: زینب مولایی 🌀| انتشارات: روایت فتح ✂️ : قرار بود آن روز هردو جوابشان را به خانواده ها اعلام کنند. زینب به دستان روح الله خیره شده بود که با پوست میوه ها بازی می کرد، بدون مقدمه گفت: «می شه یه سوالی بپرسم؟»🦋 – بله – چرا دستاتون اینقدر زخمی شده؟ روح ‌الله نگاهی به دستانش کرد. انگار برای اولین بار بود که زخم های دستش را می دید. 😳‼️ کمی مکث کرد «دیگه کار منم اینجوریه دیگه» زینب سرش را پایین انداخت و با دلسوزی گفت: «بیشتر مراقب خودتون باشبن، دوست ندارم آسیبی بهتون برسه.»⚠️🙏🏻 روح الله چندثانیه به او خیره ماند. انتظار شنیدن این حرف را نداشت. ✨👀 دوباره به دستانش نگاه کرد. زخم هایی که به چشم خودش هم نیامده بود، حالا برای کسی مهم شده بود. سرش را بلند کرد. لبخند زد: «چشم از این به بعد بیشتر مراقبم»☺️🌹
📔 📚 را کجا می‌کاری🙃؟» ✍🏻 کتابی به قلم جان گوردون 💠در این کتاب به این پرسش پاسخ می‌دهد که چگونه هم در زندگی شغلی و هم در زندگی شخصی به‌معنای‌واقعی هدفمند، موفق و شادمان باشیم.🥰 «🍀بذرت را کجا می‌کاری؟» را از طاقچه دریافت کنید. https://taaghche.com/book/24067 ای ازکتاب" 🍃🌱همچون باشید، همه رابه کارببرید. وپیامد کارتان رابه خداوند مهربان بسپارید☺️ •┈┈•••✾•🍃📚🍃•✾•••┈┈•
📘 ✍ محمدعلی جعفری 🌀انتشارات: روایت فتح 🔰 معرفی: ❤️🙂 شهیدی که  قاسم بعد از گفت: کمرم شکست؛ رشادت‌ ها و شجاعت‌ های شهید عمار مانند همت بود، عمار مثل پسرم بود، همیشه برایش صدقه می‌ گذاشتم و می گفتم مراقب خودتان باشید. ✨🙃 محمدحسین محمدخانی ✂️📚 کتاب: 1⃣🤭 یکی از بچه ها توی وایبر شروع کرد لعن گفتن، محمد حسین قاطی کرد، عکس چند تا از رفیق هاش که سر بریده بودند را گذاشت گفت: آخر لعن میشه این...! 2⃣😡 همین که خواست شروع کنه به خوردن گفتم: کوکاکولا ست. لب نزد. گفت این نوشابه اسراییلی هست. هر کی نمی‌خواد نخوره.