🎆چالش داریم نوع سین زنی
🌀برای شرکت 👈 @mim_gamer2007
🦄برای اولین بزرگترین اتحاد ماینکرافتی ایتا
☂برنده چی میبره
🫐یه جایزه خوشمزه
🪅۳۰۰۰ تومن وجه نقدی💸
👇
https://eitaa.com/joinchat/504823924C11563613ad
🌌چند روز دیگه هم مسابقه دارن بین ماینر ها ، میخوان ببینن بیشترین اطلاعات عمومی ماینکرافت رو کی داره 😉تو این گپ👇
https://eitaa.com/joinchat/2228093100C630087a533
شرکت کننده: HM
سلام دوستان ادمین #FoxNaia هستم و احتمالا رمانمو خوندید 🙂
اگه نظری درباره رمان دارید به این آیدی پیام بدید 😁 @Naia_lisa_807
May 11
🌻یه کانال پیدا نمیکنی که:🤔
🌻رمان هاتو بزاره🤪
🌻رمان های دیگران رو بزاره که بخونی😉
🌻خود ادمیناشم رمان بزاره که بخونی و الهام بگیری😍
🌻دیگه نگرد😐
🌻میپرسی چرا؟🤨
🌻چون من پیداش کردم😃
🌻بهترین کانال رمان توی ایتا😘
🌻زود بزنم روی لینک🙂
🌻 @CafeNovel1 🌻
《CafeNovel࿐
🌻یه کانال پیدا نمیکنی که:🤔 🌻رمان هاتو بزاره🤪 🌻رمان های دیگران رو بزاره که بخونی😉 🌻خود ادمیناشم رمان
بنر مون💍💕
ارسال شه برا دوستان👑💕
💎 #نبردها_در_سیاهچاله_ها ♠️
قسمت بیست و هشت
تکنوبلوکم رو جلوی صورتم گرفتم و سعی کردم با چارلی ارتباط برقرار کنم. چارلی جواب داد: نایا چطوری تونستی با تکنوبلوک برقرار کنی؟ 😯
من: چارلی بگو کجایید؟
چارلی: ما توی زندان هستیم یه عده اسکلتونی که زره دایموند دارن مارو گرفتن.
پادشاه اسکلتون های امرالدی: پس حدسم درست بوده.
من: حالا چطوری نجاتتون بدیم؟
پادشاه: غار های اینجا به قلمرو پادشاه اسکلتون های دایموندی راه داره.
به سمت غار راه افتادیم. برای امتحان سعی کردم که تبدیل به یک ماب شم. یهو تونستم کاری کنم و تبدیل به یه طاووس شدم 😂
فانر یا نایتفاکسی : نایا کوشی؟! 🤨
من: من طاووس شدم 😄
فانر: چطوری به منم بگووووو😏
گفتم: تکنو بلوکتو بگیر تو دستت اسم قهرمانیتو بگو 😁
اون هم روباه شد 🦊
نقشه ای جدید به ذهنم اومد...
من: فانر یه نقشه دارم 😏
به در قلمرو پادشاه اسکلتون های دایموندی رسیدیم.
من: فانر نقشه اینه نگهبانارو گیج میکنی منم از اون دریچه بالایی وارد میشم. اگه چیزی جلوی در بود بهت میگم 🙂 فانر جلو رفت. اسکلت های جلوی در گفتند: یه روباه توی غار؟ پیشته!
فانر: مگه من گربه ام که پیشته ام میکنی؟ 😐
با سرعت پرید و اسکلتون رو خورد کرد. با دمش محکم زد و اونیکی هم به پایین پرت شد.
فانر: عاقبت کسایی که به روباه میگن گربه اینه 😌
از پشت، در رو باز کردم. فانر وارد شد. یواشکی به سمت اتاق سلول ها رفتیم......
ادامه دارد........
#FoxNaia
کپی حرام 😐❌🔪
♠️ #نبردها_در_سیاهچاله_ها 💎
قسمت بیست و نه
به سمت سلول ها رفتیم. فانر تی ان تی گذاشت و انجیرا و چارلی رو نجات دادیم. در حین فرار از اونجا فانر با گذاشتن تی ان تی جلوی دروازه ی قلعه ی اسکلتون های دایموندی در قلعه اونارو نابود کرد. به سمت غاری که قلعه ی اسکلتون های امرالدی راه داشت رفتیم.
پادشاه: ازتون یه تشکر بدهکاریم نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم 🙂
من: ما کاری نکردیم فقط دوستامونو نجات دادیم 😄
پادشاه: حالا برای تشکر این امرالد هارو بگیرید.
به بالای دره رفتیم و راهمونو ادامه دادیم. چون شب شده بود شمشیر به دست و با دویدن راه رو طی میکردیم.
چارلی: دارم یه نور میبینم! 😶
فانر: وایستا اون یه........
من: به یوتیوب سیتی رسیدیــــــــــــــــم!!!! 🤩🤩🤩🤩🤩🤩 مقصدمون نزدیکه 🤩
وارد اونجا شدیم، نگهبان اونجا جلومونو گرفت: شما چه افرادی هستین؟
انجیرا: ما یه گروه رپر هستیم 😎
نگهبان: اسم گروهتون و مدرکتون.
ما چهارنفر باهم گفتیم: ما گروه نایت استارز هستیم 😁
فانر یه مدرک در آورد و نگهبان اجازه داد تا وارد یوتیوب سیتی بشیم 🤩😍
داخل شهررفتیم.
من: وای خدا خیلی ذوق دارم 😍عه اون کوروشه میا پلیز و مدگل!!!! 😍🤩میلاد، فرکانس، معراج هم هستنننننن🤩🤩
انجیرا: الکی نیست که اسمش یوتیوب سیتی هست 😌
یهو چند دختر سمتم اومدن: عه سلام نایا تویی؟ 😃
من: عه آجیا سلامممم😍
اونا اسمشون این بود: هیلدا، کویین آس، نورا، واتر استار، آیدا، منا،پرنیان و آیسی میبل 😁
انجیرا: سلام بر آجیای نایا 😁
آیدا: نایا این همون اندرمنه اس که ازش تعریف میکردی؟ 😃
هیلدا: من عاشق اندرمنممممممم😍😍😍
و خلاصه به انجیرا چسبید 😂
آیسی میبل: منم یه دوست اندرمن دارم 😄 خیلی شوخه اسم خودشو گذاشته کاراگاه نقطه 😂بزار صداش کنم 😄
وقتی اون اومد، اون یه اندرمن سفید بود (اندرمنای سفید دخترن) با چشمای آبی و یه لباس خوشگل که شبیه لباس آیسی میبل بود و موهای آبشاری 😁اما تا انجیرا رو دید لپ هاش سرخ شد و از خجالت خشکش زد 😂بعد تلپورت شد 😂
آیسی میبل: نگران نباشید اون خیلی خجالتی هست هنوز یخش آب نشده 😄
فانر: یه هتل گیر آوردم و قراره اونجا بمونیم 🙂
واتر استار: راستی نایا داداشت اینه؟
من: آری 😁
منا: فردا شب یه پارتی وسط شهر برگذار میشه حتما بیاید 😌
من: باشه آجیا پس همدیگه رو میبینیم 😆
و از آنها خداحافظی کردیم و سمت هتل رفتیم.....
ادامه دارد......
#FoxNaia
کپی حرام 😐🔪❌
💎 #نبردها_در_سیاهچاله_ها ♠️
قسمت سی
توی هتل بودیم. رختخواب ملافه ای گرم و نرم. قهوه داغ ☕️ بوی عود..... عه وایسا ببینم بوی عود از کجا اومد؟ 😐😂یهو با زنگ ساعت دیجیتالی بیدار شدم. حس خیلی خوبی بود! اینکه مطمئن بودی جای امنی هستی... یهو فانر منو از خواب نازم بیدار کرد: پاشو نایا پاشو همش میخوابی 😐میخوایم با چارلی بریم بیرون میای؟
من: یه دودقیقه بزار بخوابم تازه آروم شدم 😴😒
یهو چارلی پتورو از روم کشید: بلند شو نایا میخوایم بریم اینجارو بگردیم پاشو! 😄
و روی تخت هی میپرید. روبینا جلو اومد. دم روباهیشو جلوی گوشم برد و شروع به قلقلک دادن کرد. همین شد که از خنده جیغ زدم 🤣
موهامو بستم و رو به فانر کردم: فانر انجیرا کجاست؟
فانر: فکر کنم انجیرا رفته پیش اون اندرمن سفیده مثل اینکه عاشقش شده 😂
من: اسمش لونا بود 😁😂
چارلی: وقتشه یه سری به این شهر بزرگ بزنیم حرف زدن تمومه راه بیوفتید! 😌
و یهو از یقه ی سویشرت هامون گرفت و از سویت خودمون بیرون اومدیم.
داشتیم میرفتیم که یهو به یه پوستری که چند تا ماب زیرش بودن رسیدیم. پوستر ماب های حذف شده ی رای گیری بود! 🙂
من: عه اون موبلومه بیچاره داره گریه میکنه 😢وایستا اون هم گاپر گولمه سلام کوچولو! 😍
داشتیم از کنار اون ماب ها رد میشدیم . یهو آیسولوگر با اخم منو نگاه کرد. حسابی ترسیدم. انگار منو شناخته بود!
من: فا... فا... فانر اون چرا منو اونشکلی نگاه میکنه دارم میترسم 😟
فانر: نترس آیسولوگر الان خیلی عصبانیه و الان دیدتت نترسی 🙃
چارلی بدو بدو سمت بستنی فروشی رفت و چهار تا بستنی خرید 🍨بعد از کلی خوش گذرونی بالاخره شب شد و انجیرا اومد 😁
انجیرا: بچه ها یه خبر خیلی عالی براتون دارم😃همه ما قراره کنسرت اجرا کنیم!! 🤩😎
من: چیییییی؟؟؟!!!! نهههههه من هیچی بلد نیستم بخونممممم😱😱😨
انجیرا: نگران نباشید متن اهنگ رو نوشتم 😏
روی صحنه رفتیم. استرس تمام وجودمو فرا گرفته بود.........
ادامه دارد...............
#FoxNaia
کپی حرام 😐❌🔪