هم غزل هم مثنوی تو شعر موزون منی
بی تو من تک بیتی از یک شاعر افسرده ام
#فرانک_فرقانی
خمید پیکرم از انتظار و جان به لب آمد
قدح به یاد تو کج کردهام ، بیا که نریزد
#بیدل_دهلوی
حالا باید به معشوقمان بگوییم از ما «دوستت دارم» نخواهد. «عاشقت هستم» نخواهد. «عزیزمِ» ساده یا کشدار نخواهد. بگذارد لحنِ همین کلمات معمولی، جور کلمات عاشقانه را بکشد: همین شوخیها، همین «چطوری؟»ها، همین «کجایی؟»ها، همین «کِی میآیی؟»ها، همین « دیوونه!»ها، همین «بمیری!»ها.
یا نه، به معشوقمان بگوییم اصلاً کلمه نخواهد؛ بگذارد سکوت، جور همه چیز را بکشد.
•دالدوستداشتن/حسینوحدانی
كاش عشق هم مثل واليبال بود،داد میزدی «مالِ من» و همه كنار میكشيدند.
#بدونِشکر
روزهایی در زندگی پیش می آیند که دوست داری خودت را ببری یکجایی شبیه محل دپوی زباله تحویل بدهی یا توی کیسه زباله بگذاری دم در ، اصلا ببری خودت را بستری کنی و بعد تمام طول و عرض خیابان هارا بدوی که ازخودت دوری شوی
روزهای استیصال و پوچی که حتی
مغز استخوان سرد می شود
حالا تصور کن با چند دسته از دوستان مواجه خواهی شد
آنهایی که شانه به شانه ات می آیند (باید خیلی خوش شانس باشی برای داشتنشان)
آنهایی که سعی میکنند با نبودنشان مفید باشند و بار اضافه ای نباشند (قابل ستایش هستند )
آنهایی که می مانند آتش میزنند ،رنجی به رنجت اضافه میکنند ، تورا وسط یک جهنم احساس گناه تنها میگذارند (از این دسته نباشیم !)