❌ ایران عصر پهلوی و سیاست عدم تعهد؟!
دوره نخستوزیری #علی_امینی ، فرصت مناسبی جهت فعالیت مجدد جبهه ملی تحت عنوان جبه دوم ملی را فراهم آورد. این گروه ضمن اعلام مخالفتهای خود با شاه، طرح سیاست عدم تعهد ایران در سطح بینالمللی را نیز مطرح نمودند که با واکنش شدید شاه مواجه شد:
«در اوایل دهه 40، سه جناح سیاسی در ایران وجود داشت. شاه و زعمای رژیم، دکتر امینی و دار و دستهاش و بالاخره جبهه ملی. دکتر امینی یکی از یاران دیرینه دکتر مصدق را که عضو جبهه ملی نبود اما رئیس کمیته اجرائی «جمعیت همکاری با کشورهای آسیایی و افریقایی» بود، یعنی مهندس غلامعلی فریور را در حکومت خود به وزارت صنایع و معادن برگزید. جمعیت مزبور اعلامیهای صادر کرد و خواستار بیطرفی و عدم تعهد ایران گردید. فریور نیز بعنوان اظهارنظر شخصی گفت که اگر ایران مانند نهرو سیاست عدم تعهد را در پیش بگیرد، موقعیت بینالمللی بهتری کسب خواهد کرد. دکتر امینی مذاکراتی را هم برای تشکیل یک حکومت ائتلافی با سران جبهه ملی آغاز کرد. جبهه ملی در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۴۰ تظاهرات عظیمی در میدان جلالیه ترتیب داد که مورد استقبال شدید مردم قرار گرفت و بیش از صد هزار نفر در آن شرکت کردند. در این میتینگ یکی از سران جبهه ملی خواستار خروج ایران از پیمان سنتو و لغو قرارداد کنسرسیوم و آزادی انتخابات و اتخاذ سیاست، عدم تعهد گردید. جبهه ملی میخواست تظاهرات دیگری در سالروز ۳۰ تیر ترتیب بدهد. اما شاه دیگر نتوانست تحمل بکند و جلو آن را گرفت و خودش در سالروز ۲۸ مرداد میتینگی در دوشان تپه ترتیب داد و طی نطق شدیداللحنی با خواسته های جبهه ملی و همچنین با گفتههای دکتر امینی دایر بر اینکه مملکت ورشکسته است و اوضاع اقتصادی وخیم است به مخالفت پرداخت.»1
1.عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران، مؤلف، 1368، ص 164
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ وقتی چاقو دسته خود را می برد!
ماجرای خیانت خواهرزاده #مصدق
به گواه تاریخ یکی از عوامل موثر بر پیروزی کودتای 28 مرداد، عملکرد دکتر مصدق مبنی انتصاب افراد خائن و وابسته به دربار پهلوی در مشاغل مهم و کلیدی بود. شیوۀ عمل دکتر مـصدق در انـتخاب همکارانش بر اساس ضوابط و معیارهایی بود کـه خود بـه آن اعـتقاد داشت.
مصدق باور نمیکرد کسانی که دست بـیعت بـه او دادهاند،خیانت کنند.این گمان او موجب گردید که افسرانی مانند سرتیپ محمد دفتری، سرتیپ اشرفی، سرهنگ فرهنگ خسروپناه، که بـه دسـتور خود او و با پیشنهاد رئیس سـتاد ارتـش، عهدهدار پستهای مـهم نـظامی و انـتظامی بودند، با کودتاچیان همدست گردند. سرتیپ #محمد_دفتری - خواهرزاده مصدق- پس از شـکست کودتای 25 مرداد و اثبات همکاری او با سرلشکر زاهدی، بازپرس فرمانداری نظامی دستور بازداشت وی را صادر کرد، ولی نخستوزیر کـه بـاور نداشت یکی از بستگان نزدیکش خیانت کـند،اتهام دفتری را «شایعهسازی مخالفان بـرای تـضعیف دولت» دانست.به همین دلیل نه تـنها بـا دستگیری دفتری موافقت ننمود، بلکه او را به ریاست شهربانی کل کشور منصوب کرد. دفتری با این سمت، بعد از ظـهر 28 مـرداد افسران و پاسبانان شهربانی را تشویق نـمود بـه مـخالفان بپیوندند و به خانه نـخستوزیر حـمله کنند. دکتر غلامحسین صدیقی وزیر کـشور دولت مـصدق دربارۀ انتصاب دفتری به ریاست شهربانی گفت: «...در همین وقت (ساعت 11 صبح) آقای نخستوزیر با تلفن به من گـفتند بـا مطالعاتی که کردهام مقتضی است دستور بـدهید ریـاست شهربانی کـل را بـه تـیمسار سرتیپ دفتری بدهند و فرمانداری نـظامی هم به عهدۀ او واگذار شده است و او فعلا در شهربانی است. من با اینکه از تغییر فوری تصمیم قـبلی راجـع به سرتیپ شاهنده و انتخاب دفتری و صـدور ایـن دسـتورهای ضـدونـقیض در چنان اوضاع و احـوالی متعجب و مـتوحش شدم، ناچار به ملاحظاتی که در چنین اوقات رعایت آن واجب است، به رئیس کارگزینی دستور دادم ابلاغ را تهیه کند. روز بعد از دکـتر مصدق پرسـیدم آقا به این افسر اعتماد داشتید؟ دکتر فـرمود: آقا کـاش بـودید و مـیدیدید؛ این افـسر کـه با ما نسبت دارد، صبح روز 28 مرداد آمد و با گریه گفت: بهمن خدمتی رجوع کنید؛ من چه موقع مناسبتر از حال میتوانم به شما خدمت کنم.»
کاظمی ازدینی،ضیاء، سرلشکر محمد دفتری و نقش او در کودتای 28 مرداد 1332 ، مجله تاریخ معاصر ایران، تابستان 1382 ، شماره 26 ، ص 56
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ #ایرج_میرزا و استفاده ابزاری از شعر در راستای غربی کردن جامعه
بعد از پیروزی انقلاب مشروطه و با توجه به نفوذ جریانهای انحرافی در این جنبش، فرهنگ دینی جامعه آماج حملات گروههای مختلف قرار گرفت. بعد از استیلای افراد غربگرا در مجلس شورای ملی و دولت پس از فتح تهران، جریان غربگرا و غربزده بی پرده تر و عریانتر به ترویج فرهنگ غربی و اسلام ستیزی پرداخت؛ به ویژه در آن میان روشنفکرانی که اهل نوشتن و سرودن بودند، بیش از دیگران فعال شدند. شاعران روشنفکر در اشعارشان «حجاب» را مانع آزادی زن و حضور اجتماعی و کسب علم و هنر برای او معرفی میکردند. البته این شاعران عموماً حجاب و داشتن عفت را از هم جدا میکردند و عنوان میداشتند که با برداشتن چادر و رو نگرفتن هم میشود عفیف بود. مثلا «ایرج میرزا» از دوره مشروطه و زمانی که در خراسان بود، شروع به سرودن اشعاری در نفی حجاب بانوان کرد. با نشر این اشعار علما و متدینین مشهد و دیگر شهرها به اعتراض برخاستند و او ناگزیر به تهران آمد. ورود ایرج میرزا در تیرماه 1303 به تهران با استقبال تعدادی از زنان طرفدار بی حجابی مواجه شد که برای تشکر از سرودن اشعار رفع حجاب و آزادی نسوان تجمع کرده بودند. «ملک الشعراء بهار» نیز در سال 1307 در قصیدهای با عنوان «زن شعر خداست» اینگونه به استفاده از حجاب در میان جامعه ایرانی میپردازد:
«نشود منقطع از کشور ما این حرکات – تا که زن بسته و پیچیده به چادر باشد
حفظ ناموس زمعجر نتوان خواست بهار – که زن آزادتر اندر پس معجر باشد»
دیوان محمدتقی ملک الشعراءبهار، انتشارات علم، چاپ 1381، ص 368
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌خوشبینی هایزر به ارتش ایران
#مقاله
#چکیده
#فردوست در رابطه با سفر محرمانه هایزر و بیاطلاعی مقامات ایران از جمله شخص شاه نوشت «من از ورود هایزر اطلاع نداشتم و محمدرضا نیز اطلاعی نداشت من تنها بعدها بود که از طریق گارد شنیدم که بدرهای به محمدرضا اطلاع داده که هایزر 20 روز است که در تهران است. محمدرضا تلفنی از سولیوان سفیر امریکا گله میکند و فردای آن روز سولیوان و هایزر به اتفاق هم به دیدار محمدرضا میروند. .»
رابرت #هایزر ، فرستاده ویژه آمریکا به ایران با هدف ایجاد بسترهای مناسب جهت برقراری ائتلاف میان نظامیان و بختیار وارد ایران شد. وی بر اساس دیدگاههای خود به تحلیل خوشبینانه از حوادث ایران پرداخت و بر این باور بود که اعتراضات مردمی تأثیری بر تغییر حکومت نخواهد داشت؛ زیرا به زعم او نظامیان هنوز به شاه وفادار بودند. اما تصورات هایزر اشتباه بود و او به زودی دریافت که رفتن شاه حتمی است، از این رو گزینه کودتا مورد توجه او و تحلیلگران آمریکا قرار گرفت. اما کودتا و احتمال انجام آن نیز برگرفته از نگاه اشتباه هایزر و سایر تحلیلگران آمریکایی بود؛ زیرا نه تنها بخش قابل توجهی از نظامیان نیز به امام و مردم پیوسته بودند؛ بلکه جنبش اعتراضی مردم و رهبری امام (ره) کنترل اوضاع را از دست رژیم و آمریکا خارج ساخته بود.
برای مطالعه متن کامل این مقاله بر روی تیتر مطلب کلیک کنید
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌مبدأ تاریخ توسعه سرمایهداری در ایران
بعد از #کودتای_28_مرداد کنترل دولت در امور سیاسی و اقتصادی گسترش یافت و در نوع خود تبدیل به یک بحران سیاسی شد. دولت با کنترل بر بخشهای مختلف کشور، توانست بسیاری از نیروهای رقیب را از دایره قدرت خارج کرده و یا مجبور به عقبنشینی نماید:
«دوره 1960- 63 نقطه عطفی در تحول دولت ایران بود. این دوره از یکسو مبدأ تاریخ توسعه سریع سرمایهداری در ایران است. از سوی دیگر نیروهای سیاسی گوناگونی را که در برابر تحکیم قدرت شاه و تقویت کلی دولت پهلوی مقاومت میکردند، یعنی مالکین، سران عشایر و علماء از بخش مخالفان سنتی، و جبهه ملی، حزب توده، دانشجویان و معلمان از دسته دیگر مخالفان، به موضع دفاعی راند. این نقطه پایانی بود بر هرگونه امیدی مبنی بر اینکه نیروهائی که در دوره 53-1941 رها شده بودند بتوانند نتیجه کودتای ۱۹۵۳ را برگردانند. تا اواخر دهه ۱۹۷۰ ابتکار عمل در دست رژیم باقی ماند و افزایش قیمت نفت از ۱۹۷۱ به بعد با چند برابر کردن درآمدهای دولت، به سیاستهای دولت تحرک تازهای بخشید. در این هنگام رژیم، کنترل همه فعالیتهای عمومی را در داخل مرزهای ایران در دست داشت. هرگونه فعالیت سیاسی مستقلی ممنوع شد. دولت به نیروی عمده اقتصادی بدل شد و برنامههای عمرانی دولت سرعت سیر حیات اقتصادی کشور را تعیین میکرد. بنگاهای مستقل اقتصادی - چه در کشاورزی چه در صنعت به بانکهائی که از صندوق دولت میگرفتند کار میکردند. حیات فرهنگی و ایدئولوژیک ایران نیز تحت سیطره دولت بود.»1
1.فرد هالیدی، ایران، دیکتاتوری و توسعه، ترجمه محسن یلفانی و علی طلوع، تهران، انتشارات علم، 1358، صص 27- 28
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ تأثیر بیماری واگیردار طاعون در اقتصاد
#طاعون بیماری بسیار عفونی و مشترک بین انسان و موش در تاریخ ایران اغلب همراه با وبا شیوع یافته است، پزشکان ایرانی مانند «ابوسهل مسیحی» در رسالهای پیرامون طاعون، «علی بن عباس مجوسی» در کتاب طب ملکی و «ابوعلی سینا» در قانون این بیماری را توصیف و به آن پرداختهاند. برخی از منابع به سبب تشخیص ندادن به طور همزمان از طاعون در کنار وبا سخن میگویند، اما در منابع مربوط به دوره تیموری به طور جداگانه هم به این بیماری پرداخته شده است. گزارش مورخ نامی «محمد بن خاوند شاه معروف به میرخواند» مربوط به سال 780ه.ق که بیان میکند:«در تابستان آن سال، بیماری طاعون در کلات ظاهر شده و بسیاری از مردم آنجا به هلاکت رسیدند.» (1) حاکی از آن است که در کلات مشهد بیماری طاعون سبب تلفات سنگین شده است. در منابع دوره تیموری مانند روضة الصفا، روضات الجنات، حبیب السیر، احسن التواریخ و مطلع سعدین، به کرات به وقوع طاعون در شهرهای هرات، شیراز و تبریز اشاره شده است. علاوه بر ناامنی و وقوع جنگها در داخل ایران که همواره سبب بروز قحطی و بیماری میشدند، واقع شدن بخش قابل توجهی از جاده ابریشم در خاک ایران گاه سبب میشد تا بیماریهای واگیردار از سایر نقاط حتی شرق دور و اروپا به کشور ما ایران منتقل شوند. گزارش های مربوط به طاعون جهانگیر (پاندمیک) در سالهای 877- 747ه.ق /1473-1346م که آسیا و اروپا را در بر گرفت، حاملان آن موشهای صحرایی و هیأتهای تجاری، سیاسی و مذهبی بودهاند.(2)
در دورههای بعدی تا زمان قاجار به سبب کشف راههای دریایی و زیاده خواهی سیاسی و اقتصادی دول اروپایی رفت و آمد خارجیها به ایران بالا گرفت. در زمان حکومت دودمان صفوی ایران چندین بار گرفتار طاعون شد. در یک مورد استان گیلان، شهرهای تبریز، قزوین و اردبیل را در برگرفت و در قزوین و اردبیل حدود 30 هزار کشته بر جای گذاشت. در دوران حکومت شاه عباس، شیوع همزمان وبا و طاعون از قزوین آغاز و به شهرهای ابهر، طارم، خلخال، زنجان، آذربایجان و گیلان، تسری یافت. در قزوین 20 هزار نفر مردند. بعد از اشغال اصفهان و سقوط صفویان به دست افغانها درسال 1727 م طاعون در گیلان شیوع یافت. در 1731 نیز این بیماری جان حدود 20 هزار نفر را در همدان و مناطق غرب ایران گرفت.(3)
روی کار آمدن #قاجار ها در ایران برآمدی از جنگهای داخلی در ایران بود که آقا محمد خان قاجار در طی درگیریهای شدید با رقبا توانست دودمان قاجار را در ایران به قدرت برساند، کمی بعد وقوع جنگهای ایران و روس و آسیب دیدن ارتش و مردم ایران در این جنگها جملگی سبب بروز بیماریهای واگیردار در جامعه شدند. وقوع حادثه مهلک و مرگبار طاعون از اواخر 1246 تا اواسط 1247ه.ق طیف جغرافیایی وسیعی از ایران و عراق را در بر گرفت و سبب کشتار مردم شد. به نظر میآید بروز بیماری واگیردار اعم از وبا، طاعون، سل و غیره به سبب ناکارآمدیهای طب سنتی و نبود امکان دفن اجساد رواج و گسترش مییافتند. «یاسنت لویی رابینو» نماینده سیاسی انگلستان در استان گیلان در کتاب ولایات دارالمرز گیلان مینویسد:«در حدود 1830 -1831م طاعون در گیلان شیوع یافت و طی چند هفته نصف جمعیت رشت که بالغ بر چهل هزار نفر میشدند هلاک شدند و بقیه به هر طرف که پیش آمد گریختند. در مدت کوتاهی جز تعدادی از اجساد مردگان در رشت چیزی نماند و این شهر به صورت شهری مرده درآمد. دیگر کسی در آنجا دیده نمیشد.آنهایی که دچار طاعون بودند تنها میماندند و خویشان و دوستان شان آنها را رها میکردند و بالاخره در فقدان وسیله از دنیا میرفتند. هنگامی که ساکنان رشت نزد آنها بازگشتند، این بیماری دامنگیرشان شد و به این ترتیب جمعیت رشت به هشت هزار نفر تقلیل یافت.» همینطور در ادامه به تأثیر بیماری واگیردار طاعون در جابهجاییهای اجتماعی و اقتصادی پرداخته و میگوید:«پول صاحبان تازهای پیدا کرد. بعضی که ثروتمند بودند گرفتار فقر شدند. ثروت و تجملات و اثاثه آنها را همسایگان برداشتند و بعضی که اقوام ثروتمندی را از دست داده بودند به ثروت رسیدند.»(4)
درسال 1246 در تبریز وبا و طاعون و در سال 1287 ه.ق در سقّز و بانه کردستان طاعون جان بسیاری را گرفت. این گزارش ها بیانگر نبود درمان و تدابیر جامع کفن و دفن در تاریخ اجتماعی ایران هستند، که با وقوع این وقایع موقعیت مالی بسیاری از افراد و خانوادهها دگرگون میشد. چه بسا این حوادث سبب شکلگیری دغدغههای قشر روشنفکر ایرانی در دوره قاجار مبنی بر ترقی علمی در بخش درمان و طبابت شد.
#منابع
1-میرخواند، محمد بن خاوند شاه، روضة الصفا، تلخیص عباس زریاب خویی
2-کثیری، مسعود و نجمه سالک، طب در دوره مغول
3-عزیزی، محمد حسین و فرزانه، تاریخچه طاعون انسانی در ایران، فصلنامه گیلان ما
4-رابینو، یاسنت لویی، ولایات دارالمرز گیلان، ترجمه جعفر خمامیزاده
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ #هویدا از نخستوزیری سیر نشده بود
قدرت سیاسی و رقابت بر سر آن، یکی از ویژگیهای افراد حاضر در سیستم سیاسی رژیم پهلوی بود که گاه تا مرز دشمنی نیز پیش میرفت. این موضوع متأثر از ولع سیاسی و اشتهای سیری ناپذیر آن افراد در کسب قدرت سیاسی بود که نمونه آن در میان بسیاری از افراد از جمله آموزگار و هویدا قابل مشاهده است
«باری، با انتخاب #جمشید_آموزگار به نخستوزیری و انتصاب هویدا به وزارت دربار آن خصومت و اختلاف دیرین تشدید شد، چرا که هویدا ظاهراً بعد از سیزده سال نخستوزیری هنوز از آن سمت سیر نشده بود و با رقیب دیرین که جای او را در کاخ نخستوزیری گرفته بود بر سر عناد بود و چون در مقام وزارت دربار بهر حال هنوز اهرم قدرتی را بدست داشت شروع به کار شکنی در کار دولت آموزگار کرد و بنا به گفته آموزگار به خود من یکی از همین موش کشیها و چوب لای چرخ دولت گذاشتنها بالاخره شعله انقلاب را روشن کرد.»1
1.احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته محمد برقعی و حسین سرفراز، تهران، نشر فاخته، 1371، چاپ دوم، ص 75
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ فعالیت سفارت #اسرائیل در ایران
فعالیت رسمی اسرائیل در ایران ابتدا در زمینههای اطلاعاتی و امنیتی آغاز شد؛ اما بتدریج در سایر امور اقتصادی- مالی و کشاورزی نیز گسترش یافت و این کشور توانست از طریق این فعالیتها، بهره و سود اقتصادی کلانی ببرد. اسرائیل یکی از واردکنندههای بزرگ نفت ایران بود و بخش قابل توجهی از نیازهای نفتی خود را از طریق ایران تأمین میکرد:
«سفارت اسرائیل در ایران فقط در زمینه اطلاعاتی فعال نبود، بلکه در سایر زمینهها نیز فعالیت چشمگیر داشت. گاه به گاه سفارت، یهودیان ایران را در سالنی جمع مینمود و در این جلسات ضمن سخنرانی و تحریک روحیه قومی آنها، برای کمک به اسرائیل اعانه جمع آوری میشد و هر بار مبالغ کلانی پول ارسال میگردید. در این جلسات، که تصور میکنم ماهیانه بود، مأمورین اداره کل هشتم ساواک شرکت داشتند. در سفارت نیز میهمانیهای نیمهخصوصی داده میشد و سفرای برخی کشورها و کارمندان سفارتخانهها و یهودیان سرشناس و گامی مقامات ایران در این میهمانیها شرکت میکردند. از اداره کل هشتم ساواک نیز دعوت به عمل میآمد. بعلاوه، سفارت اسرائیل هرازگاهی از مقامات ایرانی برای بازدید از اسرائیل دعوت میکرد و هدف بیشتر تبلیغ پیشرفت کشاورزی و صنعت اسرائیل بود.»1
1.حسین #فردوست ، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، تهران، انتشارات اطلاعات، 1382، ص 553
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ مزار امامزاده اسحاق در ساوه
شهر ساوه به دلیل سابقه و قدمت تاریخی خود دارای آثار باستانی متعددی است. یکی از بناهای بی نظیر این شهر مزار امامزاده اسحاق در خارج شهر ساوه، و در چند صد متری مسجد جامع واقع شده است. «بنای این امامزاده نسبتاً کوچک است و در طیّ تجدید سـاختمانهای مـتوالی بـه قدری تغییر کرده که بـه درسـتی نـمیتوان معیّن کرد که ساختمان اصلی در چه تاریخی بنا شده است. در داخل اطاق گنبد، سنگ قبری برجسته وجود دارد که اکنون با لوحـه سـفالی نـیلی حاوی قسمتی از سوره چهل و هشتم پوشیده شده، و جـمله «در سـنه 676 (78-1277 م) نوشته شد»، روی آن دیده میشود. واضح است که این لوحه در اصل روی دیوار یا بالایی قرنیس کف اطاق و یـا زیـر خـطِ آغاز طاق قرار داشته و بعداً روی سنگ قبر گذاشته شده اسـت. تنها نشانی که میرساند ساختمان متعلق به همان دوره است، وجود تزیینات بر دیوار خارجی است که عبارت اسـت از گـچکاری و کـاشیهای نیلی شفاف و غیرشفاف که طرح هندسی غیرعادی و دقیقی دارند. درباره هویت صـاحب مـقبره، حمداللّه مستوفی اسحاق مذکور را فرزند بلاواسطه امام موسی کاظم علیهالسلام دانسته است.
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ بازیهای جذاب همیشه در دسترس ایرانی
سرگرمیها و نمایشهای عصر قاجاری، بازیهایی ساده بودند که بسیاری از آنها با ابزارهایی ساده به نمایش درمیآمدند. بسیاری از این نمایشها برگرفته از مراسمات خاص مردم آن روزگار همچون مراسم عروسی، نوروز و... بود.
«بازیها در تهران دوره قاجار در برخی از جشنها نیز کاربرد داشتهاند که معمولاً انواع نمایشی آنها در مراسم نامزدی، عقد و عروسی و امثال آن و در جشنهای نوروز و سیزدهبدر هم بازی میشدند. نکته مهم دیگری که تقریبا در تمامی بازیهای سنتی به چشم میخورد و از ویژگیهای بازیهای سنتی تهران دوره قاجار نیز بهشمار میآید ابتدایی و در دسترس بودن ابزار آن است. ابزاری چون چوب، سنگ، توپ پارچهای، طناب،کمربند،نردبان،حبوبات و میوهها. از جمله بازیهای مشهور این دوران، که برخی از آنها تنها ویژه شهر تهران نبودند، میتوان به بازیهای زیر اشاره کرد: الف. بازی سرگرمی: آب اومد، کدوم آب، آتشداری بالاترک، آسیاب بچرخ، عموزنجیرباف، آفتاب مهتاب چه رنگه،اشرتاپرت،اتل متل توتوله، ارش قرش،اوستا بدوش زن اوستا ندوش، کلاغپر،تاپ تاپ خمیر،یک قل دوقل، باقالی به چند من،تاببازی،ترنابازی،حمومک مورچه داره، نون بیار کباب ببر، هل و گلاب و...»1
1.محمدحسین ناصربخت، سرگرمیهای مردم تهران در دوران قاجار و تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1394، ص 83
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ عجیب بود سنت قرض دادن ایرانی ها از منظر غربیان
یکی از سنتهای خاص و عجیب از منظر غربیان در دوره قاجار که تقریباً میان تمامی بخشهای مردمی نیز رواج داشت، سنت قرض دادن بود. قرض دادن بدون هیچگونه قرارداد و یا تعهد کتبی صورت میگرفت؛ اما معمولاً بیشتر افراد علیرغم عدم تعهد کتبی، خود را ملزم به پس دادن وام میدانستند:
«هر کسی آماده پول قرض دادن و پول قرض گرفتن است. شاه به دولت قرض میدهد، شخصیتهای بزرگ به افراد پایین، تجار به شخصیتهای بزرگ، نوکر به ارباب، ارباب به نوکر، سرباز به افسر و افسر به سرباز پول قرض میدهد. بازاریان نادرست با یک دست قرض میدهند و با دست دیگر قرض میگیرند و خلاصه این همان وضع آرمانی پانورژ است. این وضع در نظر اول غیرقابل توجیه به نظر میرسد به خصوص که در میان تمام این بدهکاران حتی یک نفر را پیدا نمیکنید که حقیقتاً با حسن نیت و در سر موعد تعهداتش را عملی کند. امضا که در کشور ما معمول است و مهر که در ایران رایج است به حد وفور و هرقدر بخواهید رد و بدل میشود، ولی پس گرفتن آن در ازاء پرداخت دین مرسوم نیست. بدون شک این وضع موجب بینظمی زیادی میشود ولی مصیبت بار نیست. طلبکاری که اثاثه بدهکارش را بفروشد در نظر مردم مثل یک هیولا جلوه میکند. همه اهل محل بر ضد او متحد میشوند و آرامش را از او سلب میکنند. پس بهتر است بگذارد پولش را بخورند تا اینکه متوسل به زور بشود.»1
1.ژوزف آرتور دو گوبینو، سه سال درآسیا، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر قطره 1383، ص 283
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ شاه صدای انقلاب مردم را شنید
علیرغم آنکه تصور عمده شاه و رژیم بر آن بود که دانشگاهها و مدارس مهمترین کانون حمایت از او و رژیمش است؛ اما واقعیت این است که این نهادها در شکل احزاب و گروههای مختلف، مهمترین نهاد مخالف شاه محسوب میشدند. چنانچه میتوان گفت صدای اعتراض مردم از دانشگاهها و مدارس به گوش شاه رسید:
«با آغاز نهضت اسلامی، دانشگاهها و مدارس بـه کانون تظاهرات برضد رژیم پهلوی تبدیل شده بودند. بـه هـمین دلیـل، دانشـجویان و دانشآموزان در روز ١٣ آبان تظاهرات باشکوهی در دانشگاه تهران برگزار کردند. ایـن تظاهرات را رژیم به خاک و خون کشید. متعاقب آن، روز بعد، مردم در اعتراض بهاین کشتار تظاهرات عظیمی برپا کردند، شدت مخالفت مردم بـاعث شـد، دولت شـریف امامیکه شعار عوام فریبانه «آشتی ملی» را مطرح میکرد، جای خود را به دولت ارتشبد ازهاری بدهد. شاه نیز در رادیو و تلویزیون اعلام کرد که صدای انقلاب ملت ایران را شنیده است و ضمن اعتراف به اشتباهات خود، از علما میخواهد که مردم را به آرامش دعوت کنند. امام خمینی با موضعگیری قاطع نسبت بهاین اقدام شاه، ضربه نهایی را بر پیکر نظام شاهنشاهی وارد ساخت.»1
1- #موسی_نجفی و #موسی_حقانی ، تاریخ تحولات سیاسی ایران بررسی مؤلفههای دین، تجدد و مدنیت در تأسیس دولت ـ ملت در گستره هویت ملی ایران، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381، ص 522
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ ظاهر آرام کشور در حکومتی که پایه مردمی نداشت
بسیاری از تحلیگران خارجی، ایران تحت حکومت شاه را جزیره ثباتی میدانستند که امکان تزلزل و سقوط آن امری عجیب و ناممکن به نظر میرسید؛ اما ترکیب دولت به خوبی نشان دهنده پایههای لرزان حکومت بود:
«دولت متشکل از عناصر تکنوکرات و مقاماتی بود که پایه قدرت سیاسی و مردمی نداشتند و برای حفظ موقعیت و دوام حکومت خود متکی به شخص شاه بودند. نیروهای مسلح و قوای انتظامی همه تحت فرماندهی و نظارت مستقیم خود شاه قرار داشتند که با عنوان فرمانده کل قوا بر آنها فرمان میراند، در مجموع ایران نسبت به دهه گذشته وضع اطمینان بخشتری داشت و یک نمونه ثبات و آرامش در میان کشورهای جهان سوم بشمار میآمد. از سوی دیگر با امکانات وسیعی که بر اثر افزایش درآمد نفت برای ایران فراهم شده و برنامههائی که برای توسعه و پیشرفت اقتصادی کشور در دست اجرا بود دلیلی برای تزلزل موقعیت شاه و یا متوقف شدن مسیر پیشرفت و استحکام رژیم او بنظر نمیرسید.»1
1.آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه دکتر منوچهر راستین، انتشارات هفته، تهران، 1363، چاپ دوم، ص 19
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ آسیب های اجتماعی با ورود لهستانی ها در ایران
#جنگ_جهانی_دوم آسیب های فراوانی به جامعه ایران وارد کرد. بخشی از این آسیبها اقتصادی بود، بخش سیاسی و البته بخشی فرهنگی و اجتماعی. از جمله آسیب های اجتماعی و فرهنگی این جنگ را باید در ورود مهاجرین لهستانی به ایران جستجو کرد:
«... دولت های متفق گروهی از آوارگان لهستانی را که بیشتر آنها را زنها و کودکان یهودی تشکیل می دادند و آنها را از چنگ مقامات نازی رهانیده بودند به اردوگاهی در شمال غربی شهر تهران انتقال داده بودند... یادم هست مردم به خصوص جوانها و جویندگان کامجویی و کامرانی به این اردوگاه که با سیم خاردار احاطه شده بود، می رفتند و با کسب اجازه از مسئولان اردو، زنها یا دخترانی را برای گشت گذار در شهر با خود همراه می بردند.... بیچارگی و درماندگی این مردم بی خانمان و در به در به حدی بود که گاهی به دلیل یک وعده غذا یا یک قوطی کنسرو تن به خودفروشی می دادند و چه بسا از آنها که از این راه دچار بیماری های آمیزشی و نابسانی های دیگر از قبیل بارداری و در به دری شدند. رفته رفته بیماری تیفوس که شایع بود آنها خود آن را به ایران آورده اند در میانشان و سپس در میان مردم شهر شیوع پیدا کرد و گروه پرشماری از آنها و ایرانیان را به کام مرگ درکشید.»1
1-حسین شهید زاده، راه بی بازگشت، تهران، انتشارات اطلاعات، 1390، ص 234-23
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ سپهبد #تیمور_بختیار در میان ورزشکاران زورخانه جعفری
سپهبد تیمور بختیار، فرزند فتحعلی بختیار (سردار معظم بختیاری) در سال 1293ش در شهرکرد متولد شد، پدر او از نوادگان امام قلی خان ایلخانی بود. تیمور بختیار تحصیلات ابتدایی خود را در اصفهان به پایان برد و آن گاه چون دیگر خان زادگان بختیاری برای ادامه تحصیل به همراه شاپور بختیار به دنبال فرستاده شد و پس از دریافت مدرک دیپلم به فرانسه رفت. در فرانسه به دانشکده نظامی سن سیر وارد شد و پس از دو سال تحصیل در این مدرسه با درجه ستوان دومی به ایران بازگشت. در ارتش ایران پله های ترقی را یک به یک پیمود و در سال 1325 او از فرماندهان هنگ سوار حمله بود. در جریان غائله آذربایجان، موفق به سرکوب دموکراتها در منطقه مراغه شد و این موفقیت وی موجب ارتقاء به درجه سرهنگی شد. بختیار در سال 1329 رئیس ستاد لشکر گارد بود و در دوره حکومت دکتر محمد مصدق به فرماندهی تیپ زرهی کرمانشاه منصوب شد تا از تهران نیز دور باشد. در جریان کودتای 28 مرداد، بختیار با کودتاگران همراه شد و قوای خود را مجهز کرد تا در صورت ضرورت به تهران حمله کند، اما کودتاگران به حضور وی نیاز پیدا نکردند. به پاس همراهی با کودتاگران در 5 دی ماه 1332 به فرمانداری نظامی تهران منصوب شد و به قلع و قمع مخالفان رژیم پهلوی پرداخت. از اقدامات وی دراین دوره دستگیری سیدحسین فاطمی، دستگیری اعضای شاخه نظامی حزب توده، دستگیری نواب صفوی و دیگر اعضای فداییان اسلام، اعدام مخالفین و سانسور مطبوعات بود.
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ چگونگی دستگیری و تبعید حضرت امام(ره) در یک روزنامه عراقی
سند زیر گزارشی است از روزنامه الفجر الجدید چاپ بغداد راجع به تبعید حضرت امام خمینی(ره) به ترکیه در سال 1343. در این سند گزارشی از چگونگی دستگیری و تبعید حضرت امام(ره) به دلیل مبارزه با سلطه آمریکا بر ایران و تصویب لایحه کاپیتولاسیون و اظهارات مقامات ایرانی راجع به برخورد با معترضین آمده است. در بخشی از سند به نقل از حسنعلی منصور میخوانیم: «دیروز آقای منصور نخستوزیر ایران تهدید نمود که دولت کلیه تدابیر لازم را برای حفظ امنیت و آرامش در کشور اتخاذ مینماید و هر کس تولید آشوب و بینظمی نماید از هر مقام که باشد از کیفر برکنار نخواهد ماند.»
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ توصیه اسدالله علم جهت کنترل مخالفان
روزی یکصد ضربه شلاق برای عاقل شدن مخالفین!
با استناد به یادداشتهای #اسدالله_علم در خصوص آراء و دیدگاههای محمدرضا نسبت به رای و نظر مردم، انتخابات آزاد ، تحمل مخالفین و... در دستگاه تحلیلی شاه ایران، موضوعاتی نظیر آزادی بیان وآزادیهای سیاسی محلی از اعراب نداشتند. اسدالله علم در بخشی از یادداشتهای خود در این باره می نویسد: « گفتگویم با نمایندة اسرائیل را گزارش دادم. شاه خیلی تردید دارد که اتحادیة یهودیهای مورد بحث شامل روزنامه نگاران مهمی چون آنهاییکه به نیویورک تایمز و واشینگتن پست وابسته اند باشد. سر شام شاهدخت شهناز و شاه بر سر خشونتهای اخیر توسط متعصبین اسلامی (من آنها را دیوانگان محض می نامم)، که سر خود به قتل یا به گفتة آنها «اعدام» قربانیان بیگناه پرداخته اند بگومگو کردند؛ به عنوان مثال دختر پروفسور عدل و شوهرش که پیش از اینکه کشته شوند تعدادی کشاورز و ژاندارم بیچاره را به قتل رساندند. من اظهار عقیده کردم که حرمت زندگی انسان اساس هر مذهبی است. آنهاییکه منکر این اصل می شوند هیچ مجوزی برای این کار ندارند، مگر عقیدة خودشان. حقشان این است که یا در آسایشگاه روانی بستری شوند، یا اینکه در یک زندان نظامی روزانه یکصد ضربه شلاق بخورند تا عقلشان سر جایش بیاید. اینکه دیگر جای بحث ندارد. این حرف والاحضرت را سر جایش نشاند و ترجیح داد موضوع را عوض کند و شاه هم نفس راحتی کشید...»
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ این همان دموکراسی ایرانیزه است!
آزادی محکومین خارج از قواعد قانونی و بنا بر تصمیم فرمانروا
حکومت ایران در عصر #پهلوی اگرچه نام یک حکومت مشروطه را یدک می کشید، اما در واقع از آن بویی نبرده بود. حتی حبس و زندان رفتن و خارج شدن یک شخص نیز خارج از قواعد قانونی و بنا بر تصمیم فردی فرمانروا بود:
«مدتی بود دوره حبس محکومیت او «ارتشبد هدایت» و سرلشکر معینی تمام شده بود. بیچاره معینی هنوز در زندان است و ارتشبد هدایت آزاد شد. گفتم وقتی مدت محکومیت سرآید دیگر چطور در زندان آنها را نگاه می دارند! «دکتر معظمی» سری تکان داد و گفت در ارتش قانون و اصول که حکومت نمی کند. کسی که حبس او سرآید فقط وقتی آزاد می شود که از بالا برایش امریه صادر شود... فرج الله اکبر و هاشم طباطبایی وکلای دادگستری خندیدند و گفتند: عجب مملکتی است؛ زندانی که مدت محکومیت او پایان یافته است نیز باید با امر شاه آزاد شود! اخر این چه مملکتی است؟ رفقا گفتند: این همان دموکراسی ایرانیزه است!»1
1-ابوالحسن عمیدی نوری، یادداشت های یک روزنامه نگار، جلد سوم، به کوشش: مختار حدیدی و جلال فرهمند، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر، 1396،ص 18
@cafetarikh
❌ خاطره نویسی و سفرنامه نویسی؛ یکی از منابع ارزشمند دوره #قاجاریه
رقابت رجال درباری بر سر خاطره نویسی
از مـنابع ارزنـده بـرای شناخت ساختار اجتماعی ایران دوران قاجار خاطرات رجال آن عهد است.این خاطرات را حـتی اگر به قصد تبرئه، تطهیر، یا بزرگ نمودن خاطره نویس نگاشته شده بـاشند، همچنان باید ارزنده شـمرد زیـرا بههرحال نمودار آراء و تعصبات نویسندگان آنها است. دیدگاه محدود خاطره نویسان این دوره که بیشتر معطوف به طبقهای خاص میشد، و یا خودسانسوری آنان که ناشی از ملاحظات و محدودیتهای گوناگون بود،نیز از ارزش خاطرات آنها بـرای شناخت جامعهی درباری قاجار نمیکاهد. در دورهی ناصری، به خصوص از نیمهی دوم آن به بعد، نوشتن خاطرات و سفرنامه رواج یافت. از شاه گرفته تا شاهزادگان و بسیاری از رجال، به نوشتن خاطرات و سفرنامه دست زدند. برخی از این سـفرنامهها، بـه ویژه در سبک نگارش، به تقلید از سفرنامههای ناصر الدین شاه نوشته شدهاند،مانند سفر نامه میرزا قهرمان امین لشکر. خاطرات خود شاه هـرچند فـاقد نکات مهم دربارهی مسائل سیاسی و روابط میان رجال است،ولی فضای مغشوش و بیثبات دربار و زندگانی بینظم شاه و درباریان را به خوبی نشان میدهد.شاه شاهد و ناظر وقایعی است که خود در مـحور آنها قرار دارد و گاه نیز با نگاه ریزبین خود به توصیف برخی از درباریان میپردازد و جلوهای از رابطهی خود با اطرافیانش را تصویر میکند. در بین شاهزادگانی که خاطرات و سفرنامه نوشتهاند میتوان به عباس مـیرزا مـلکآراء، مـسعود میرزا ظل السلطان پسر نـاصر الدیـن شـاه، فیروز میرزا، و بهمن میرزا بهاء الدوله عموی شاه، عبد الصمد میرزا، عزالدوله برادر شاه، و در پسرش قهرمان میرزا عین السلطنه و حسین قـلی مـیرزا عـماد السلطنه و دوستعلی خان معیر الممالک داماد شاه اشـاره کـرد. از بین رجال، محمد حسن خان اعتماد السلطنه، میرزا علی خان امین الدوله،میرزا قهرمان امین لشکر، محمد علی غفاری،مـیرزا طـاهر بـصیر الملک، و حسین قلی خان نظام السلطنه را باید نام برد.
اتحادیه(نظام مافی)،منصوره، خاطرات رجال قاجار: مروری بر امور دربار و روابط درباریان، ایران نامه، پاییز 1375 ، شماره 56، ص 540
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ نگاهی به برنامه پنجم توسعه در عصر پهلوی دوم
#مقاله
#چکیده
برنامه پنجم توسعه اقتصادی شاه را میتوان برنامهای دانست که در آن تصمیمات اقتصادی از نقطه نظر مصالح سیاسی اتخاذ شدند. بدین معنا که شاه با تصور آنکه تزریق درآمدهای نفتی به اقتصاد میتواند منجربه بهبود جایگاه سیاسی خود و حکومتش در میان مردم گردد، با بلندپروازی به تدوین مجموعهای از طرحها و برنامههای بزرگ پرداخت؛ حال آنکه بسیاری از این برنامهها بدون نیازسنجی از کشور صورت گرفت و بسیاری از درآمدها به جای آنکه وقف برنامههای طرح شده گردند، در راه مصارف غیرضروری و تجملاتی هزینه شدند.
برای مطالعه متن کامل این مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید؛
https://b2n.ir/433196
@cafetarikh
❌ بلندترین خیابان تهران در دوران #پهلوی
خیابان ولعیصر یا خیایان پهلوی بلندترین خیابانِ مُشجر تهران و همچنین بلندترین خیابان خاورمیانه با درازای ۱۷٫۹ کیلومتر است که از میدان راهآهن در میانه جنوبی تهران آغاز شده و به میدان تجریش در منطقه شمیران در شمال تهران میرسد. این خیابان به دستور رضاشاه پهلوی ساخته شد. نام اولیه آن «جاده مخصوص پهلوی» بود و تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷، «خیابان پهلوی» نامیده میشد. در ماههای اول انقلاب ۱۳۵۷ ایران مدتی «خیابان محمد مصدق» خوانده میشد، اما سرانجام این خیابان به صورت رسمی به «خیابان ولیعصر» تغییر نام یافت.
cafetarikh.com
@cafetarikh
❌ اوضاع اسفبار القاب در عصر ناصری
در دوره ناصرالدین شاه به دلیل تشدید مشکلات اقتصادی، به یکباره سیاست اعطای القاب به سیاست شغل خرید و فروش القاب تغییر یافت؛ چرا که افراد زیادی خواستار کسب این عناوین بودند و خرید آن میتوانست منبع درآمد خوبی باشد. همانطور که گفته شد القاب در ابتدا از سوی دولت به مقامات مهم کشوری اعطا میشد و تعداد افرادی که موفق به کسب آن القاب میشدند بسیار کم بود؛ از این رو کسب آن اهمیت زیادی برای بسیاری از مردم داشت. «اما در روزگار ناصری کار به رسوائی کشیده شد و به زحمت کارمندی پیدا میشود که لقبی نداشته باشد. چون کار فرهنگ لغات مربوط به القاب تقریبا به آخر رسید، دنبال چاره گشتند و به مترادفات متوسل شدند و دولت، سلطنت و ملک را که همه به یک معنی است بکار گرفتند؛ مثلا نظام الملک، نظام الدوله، امین الملک، امین الدوله، اعتماد الدوله، معتمد الدوله و از این قبیل ...»
درواقع مزایا و وجهه اجتماعی و سیاسی القاب باعث شده بود تا درخواست خرید و کسب القاب با استقبال زیادی مواجه شود. تأثیر القاب علاوه بر مسائل سیاسی و اجتماعی، در زندگی و مراودات جمعی ایرانیان نیز مشهود بود و در بسیاری از روابط اجتماعی ساده همچون احوالپرسی نیز به کار میرفت. «حرص و ولع برای به کار بردن تعارفات و القاب در خطاب حد و حصری ندارد. به یکدیگر شریف، سرکار و جناب میگویند. حتی دو مستخدم که در خانه اعیان به کار مشغولند وقتی بهم میرسند از به کار بردن لفظ سرکار در حق یکدیگر دریغ نمیورزند.»
با این حال، رواج این وضعیت تأثیرات نامطلوب زیادی برجا گذاشت. اولاً آنکه ارزش و اعتبار اصلی القاب از میان رفت و شناسایی و تشخیص القاب واقعی از غیرواقعی سخت و تا حدودی ناممکن شد، در ثانی برخی از افراد با سواستفاده از این شرایط، به اخاذی از افراد جهت فروش القاب برآمدند. این موضوع باعث شد تا افرادی چون امیرکبیر به مقابله با این وضعیت برآید. امیرکبیر القاب و عناوین درباری و اداری و اشرافی را ملغی ساخت و از رشوه خواری به شدت جلوگیری نمود.6 وی طبق فرمانی، استفاده از بسیاری از القاب را غیرقانونی خواند و دستور داد تنها از لقب جناب استفاده شود. اما بعد از مرگ امیرکبیر، مجدداً این روال ادامه یافت و تا دوران مشروطه نیز پابرجا بود. در نهایت بعد از طرح استفاده از شناسنامه و انتخاب نام و نام خانوادگی که در دوره رضاشاه اجباری شد، به کارگیری القاب نیز ممنوع و بتدریج استفاده از آن به فراموشی سپرده شد.
برای مطالعه متن کامل این گزارش بر روی لینک زیر کلیک کنید؛
https://b2n.ir/331683
@cafetarikh
❌ احتراماتی از جنس تعارف
تعارف کردن یکی از رسوم و آداب خاص #قاجاریان بود که معوملاً به منزله احترام به طرف مقابل نیز محسوب میشد. نوع تعارفات بر حسب مقام و منزلت افراد متفاوت بود و معمولاً افرادی که از جایگاه اجتماعی و اقتصادی بالاتری برخوردار بودند با تعارفات و برخوردهای متفاوتتری مواجه میشدند:
«هنوز از صرف اولین صبحانه دلچسب خودمان فارغ نشده بودیم، که پیامهائی از سوی اشخاص سرشناسی که از ورود یک دکتر فرنگی به سفارت اطلاع پیدا کرده بودند به رئیس من رسید، در این پیامها همه آنها خواستار پی بردن به روز آغاز به کار من و محل استقرارم جهت طبابت شده بودند. تعدادی هم مربوط به دوستان سفارت مایل به آشنائی و دعوت از من به مهمانی بود. بدین طریق طولی نکشید که جریان دعوت ما به میهمانیهای رسمی از طرف آنان آغاز گشت، درحالیکه من هم باطناً شوق فراوانی نسبت به این نوع میهمانیها و مشاهده رسوم و نحوه پذیرائی ایرانیان داشتم. شرط موفقیت در جلب نظر اشخاص در این نوع برخورد و معاشرتها، آگاهی داشتن از نحوه برخورد و انجام تعارفات میباشد. چیزی که ایرانیان به آن پیش از نحوه صحبت کردن و اطلاعات اشخاص تکیه میکنند. این نوع انجام تعارفات نسبت به اشخاص متفاوت است و هر کسی موظف است بنابر پایه و عنوان اشخاص طرز برخورد و رفتار خودش را نسبت به موقعیت آنان تطبیق دهد. از طرفی این اظهار ادب و احترام نسبت به میزبان هم نباید بیش از آنی که شایسته اوست باشد در اینصورت ممکن است باعث خود بزرگبینی طرف و حقیر شمردن میهمان تازه وارد خود گردد و از شئوناتش در مقابل میزبان بکاهد. البته قبول کلیه این تشریفات و رعایت این همه اصول در تعارفات برای من تا حدودی ثقیل و غیرقابل قبول بود مثل گفتن کلمه "بسم الله" بهنگام تعارف غذا بدیگری، یا هنگام دعوت تازه واردی، به نشستن در کنار خودت. در همان اولین جلسهای که در میهمانی که شرکت کردم، متوجه قائل شدن تفاوت زیادی در رفتار میزبان با اشخاص بهنگام ورودشان بمنزل، یا از طریق نحوه بلند شدن تمام قد و بطور کامل او در مقابلشان، و یا در صورت محترمتر بودن شتافتن، به استقبال تا سرپلهها یا حتی تا مقابل در منزل و با ادای احترام زیاد، تعظیم و تکریم و خوش آمدگویی فراوان آنها را بداخل دعوت کردنش شدم. بهمین طریق بهنگام خاتمه میهمانی و انجام بدرقه و خداحافظی.»1
1.چارلز جیمز ویلز، سفرنامه دکتر ویلز (ایران در یک قرن گذشته) ترجمه غلامحسن قراگوزلو، تهران، اقبال، 1388، صص 64-65
@cafetarikh
❌ موسسان نقاشی لاکی در ایران عهد #قاجاریه
نقاشی لاکی (نقاشی زیر لاکی) نوعی نقاشی آبرنگ بر روی اشیاء مقوایی همچون قلمدان، جلد کتاب، قاب آئینه، رحل قرآن، جعبه ی آرایش، ورق بازی، سینی است که رویه آن با ماده ی جلا دهنده [لاک] پوشانیده می شود.این اسلوب با کمابیش اختلاف، در برخی هنرهای سنتی چین، هند، ایران و نقاط دیگر متداول بوده است. به گواهی آثار به جـا مـانده نقاشی در دوره قاجاریه، رشد و رونق نقاشی لاکی در ایران را باید از اواخر سدهء یازدهم قمری/هفدهم میلادی دانست. همزمان با روی کـار آمدن سلسهء قاجار نـقاشی لاکـی به کمال رسیده بود. در دروهء ناصر الدین شاه اشیاء دیگری با نیز با این روش آراستند. در این زمان رواج نقاشی لاکی به همراه نقاشی رنگ و روغن و میناکاری بیش از پیش به بیرونقی کتابآرایی دامـن زد و بیشتر نقاشان نامدار ذوق خود را در این شیوهء تازه آزمودند. در دورهء فتحعلی شاه تهران و اصفهان و شیراز مراکز اصلی نقاشی لاکی بودند. به فرمان او نفیسترین جلد لاکی اوایل دورهء قاجار را برای خمسهء شـاه طـهماسبی ساختند.پس از درگذشت فتحعلی شاه،نجف علی اصفهانی به همراه برادر و پسرانش در نقاشی لاکی به شهرت رسیدند.آنان از حمایت منوچهر خان، والی اصفهان، بهرهمند بودند.خاندان امامی نیز از سرآمدان نقاشی لاکـی اصـفهان بودند. در شیراز هم آقا بزرگ و فتح اللّه قلمدانهای لاکی کمنظیری ساختند. به جز نقاشهای سنتی همچون تمثال شاهان قاجار و مراسم ازدواج، مضمونهای فرنگی نیز در قلمدانهای این دوره فراوان دیده میشود.اسـماعیل جـلایر و محمد حسن افشار در این زمینه طبعآزمایی کردند. از آن پس گرایش به نقاشی واقعنمای غربی آشکارتر شد.در اواخر دورهء قاجار آثاری نیز به سبک عهد صفوی پدید آمد. نقاشی لاکی ایرانی را نـخستین بـار بـر جلد کتابهایی چند مربوط بـه اواخـر سـدهء نهم قمری/پانزدهم میلادی که در کتابخانه توپقاپی استانبول نگهداری میشد، مشاهده کردند.
بی رابینسون، نقاشی لاکی در عهد قاجار ، ترجمه اردشیر اشراقی، گلستان هنر، پاییز 1386 ، شماره 9 ، ص 105
@cafetarikh
❌ وقتی عضو سابق ژاندارمری افشاگری میکند
ساختار سیاسی حکومت پهلوی دوم، ساختاری فاسد بود و بیشتر اعضای سیستم از عمق آن آگاه بود. از این رو، هر فردی به تناسب نزدیکی خود به سیستم از آن بهره برده و رانتهای فراوانی به جیب میزدند. گرچه ابعاد برخی از این فسادها برای همگان آشکار بود؛ اما گاه بر اثر اختلافات داخلی، توسط خود کارگزاران حکومت افشا میشد.
«کارهای جاری را عرض کردم، منجمله این که یک ایرانی که سابقاً استوار ژاندارمری بود و دزدی کرده بود و به حبس افتاده بود بعد از آن که با وساطت طبقه حاکمه فاسد، از حبس درآمد، به آمریکا رفته و حالا دشمن ما شده است. اخیراً در محاکم آمریکا بر علیه همه کس اقدام میکند و آنها را احضار مینماید. منجمله دکتر ایادی و ارتشبد طوفانیان را به محکمه احضار کرده است که در کار تعمیر تانک پول گرفتهاند. به شاه عرض کردم خیلی کسل شدند. فرمودند: هر اقدام قضایی لازم میدانید توسط اردشیر]زاهدی[ و راجرز وزیر خارجه سابق آمریکا بکنید (راجرز حالا مشاور قضایی املاک پهلوی است). اسم آن پسره هم افشار قتلی میباشد.»1
1.اسدالله علم، یادداشتهای علم، تهران، انتشارات کتابسرا، جلد 4، صص 112- 113
@cafetarikh