خط قرمزهای زندگیت رو مشخص کن!!!🚧
آدمایی که وارد زندگیت میشن🚶♀️
غذایی که میخوری🥗
افکاری که داری💭
جوری که از زمان استفاده میکنی⏰محتوایی که با چشمات میبینی🤳
حرفایی که به خودت میزنی🦋
مطالبی که میخونی📚
#انگیزشی !! #توصیه
#پروف !!
@CafeYadgiry🍂
نمی دانم دیده ای یا نه
اما قلبی پر زخم را مرهم نگذاشتم
تا تو بیایی و مرهم این قلب شوی!!!
#شعر #توییت #بیو
@CafeYadgiry🫂
جمع بندی مطالب درسی📑:
𝟏- چند دور مطالعه با دقت 👀👣.⊹ ๋ ࣭ #درسی #توصیه #ایده
𝟐- یادگیری مفهومی از جزوه و پاراگرافهای مهم 🧡🍊.⊹ ๋ ࣭
𝟑- حفظ پاراگرافهای بلند 💗🥥.⊹ ๋ ࣭
𝟒- یک دور مطالعه 🥛🌻.⊹ ๋ ࣭
𝟓- حفظ پاراگرافهای کوتاه 🌙🌸.⊹ ๋ ࣭
𝟔- یک دور مطالعه 🍭🤍.⊹ ๋ ࣭
𝟕- وقت گذاشتن رو مشکلات و یادگیری 🐣💫
𝟖- حل کردن نمونه سوالات 🌪☁️.⊹
@CafeYadgiry♥️
29.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مودهممون درزمان امتحانات:😂
تموم میم هاشون خیلی حق بود:)🙂😂
#سوگنگ
@CafeYadgiry🤍
یعنی خدا نکنه که درس آدم به گوشی وابسته باشه:)))
احساس میکنم نمره چشمام دونمره رفت بالاتر😂.
@CafeYadgiry💘
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_289 ولی رسول ب آقامحمد میگفت! نمیخاستم کسی ازین موضوع چیزی بدونه! برای
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_290
بادیدن ارسلان اخمی بین ابروهام نشست!!
زیرلب ازشدت تعجب اسمشو صدا زدم که سریع رو کرد سمت راننده!
_خب...سامان باتو کاری ندارم! برو عمارت! برای بقیه کارا!
سری تکون داد و سوار ماشینش شد و رفت!
+به این بدبختاهم رحم نمیکنی ؟
پوزخندی زدم و با حالت مسخره ای گفتم:
+افشین!؟؟
_مسخره بازی درنیار!
بشین !!
نشستم روی صندلی که روبروم نشست...
بی حرف خیره شدم بهش که بعداز چنددیقه؛ نگهبان باغ دوفنجون قهوه رو روی میز گذاشت و رفت..
+نمیخای حرف بزنی؟
اخمی کرد و فنجون رو نزدیک لبش گرفت..
_حرفایی که میزنم خیلی تلخه! حداقل برای تو!
تویی که توی این چندماه صددرصد وابسته آرام شدی!
+خیلی سختته بگی آرام خانوم؟
پوزخندی زد و گفت:
_یادمه اولین روزی که تو دانشگاه دیدمش خیلی زود صمیمی شدیم!
هرچند زیاد باهم نبودیم!
ولی تو همون چندماه حسابی وابسته هم بودیم!
+خب؟؟؟
گلوش رو با قهوه تازه کرد و ادامه داد:
_کلی قرار مدار گذاشتیم!
کلی نقشه کشیدیم برای زندگیمون!
+اوم... بهم رسیدین بالاخره؟
اسمش چی بوده؟
میتونم کمکت کنم؟
_تو واقعا نمیفهمی یا خودتو زدی به نفهمی؟؟؟
من و آرام جفتمون وابسته هم بودیم!
چرا نمیخای بفهمی که گند زدی به رویای جفتمون؟؟
+چی ؟ من؟
_تو! خود تو! آخ ....آخ که نمیدونی چه بساطی درست کردی !
با قدم نحست تو زندگی آرام تموم آرزوهای منم خراب شد!
بلند شد و تکیه داد به میز...
ب در خیره شد و گفت:
_ دوسش داشتم!
ولی خیلی دیر منو شناخت!
بدجور این آخریا وابسته هم بودیم!
دوسم داشت !
تموم صبرش رو به کار گرفت تا کارام رو جور کنم و بریم سر خونه زندگیمون!
کی رو میگفت؟
آرام من رو میگفت؟
همون کسی که الان تو خونه من خوابیده؟
+چرا چرت میگی!
فکر نمیکنی داری اشتباه حرفتو میزنی؟
سری به حالت تاسف تکون داد و گفت:
_اشتباه کار تو بود ! که بدون شناخت آرام وارد زندگیش شدی و عاشقش شدی!
گَهی گریان ، گَهی خندان ، گََهی چون اَبر سرگردان ، گَهی عاقلتر از عاقل ، گَهی نادانتر از نادان..! ️
#توییت #شعر
@CafeYadgiry🍂