eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.1هزار دنبال‌کننده
870 عکس
233 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂
مشاهده در ایتا
دانلود
خط قرمزهای زندگیت رو مشخص کن!!!🚧 آدمایی که وارد زندگیت میشن🚶‍♀️ غذایی که میخوری🥗 افکاری که داری💭 جوری که از زمان استفاده میکنی⏰محتوایی که با چشمات میبینی🤳 حرفایی که به خودت میزنی🦋 مطالبی که میخونی📚 !! !! @CafeYadgiry🍂
21.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من بهترین ازاونا هستم:)🥺😂 گفته حامد که اصن ....بدرد نمیخوره:)😂🤣 @CafeYadgiry🎥
نمی دانم دیده ای یا نه اما قلبی پر زخم را مرهم نگذاشتم تا تو بیایی و مرهم این قلب شوی!!! @CafeYadgiry🫂
جمع بندی مطالب درسی📑: 𝟏- چند دور مطالعه با دقت 👀👣.⊹ ๋ ࣭ 𝟐- یادگیری مفهومی از جزوه و پاراگراف‌های مهم 🧡🍊.⊹ ๋ ࣭ 𝟑- حفظ پاراگراف‌های بلند 💗🥥.⊹ ๋ ࣭ 𝟒- یک دور مطالعه 🥛🌻.⊹ ๋ ࣭ 𝟓- حفظ پاراگراف‌های کوتاه 🌙🌸.⊹ ๋ ࣭ 𝟔- یک دور مطالعه 🍭🤍.⊹ ๋ ࣭ 𝟕- وقت گذاشتن رو مشکلات و یادگیری 🐣💫 𝟖- حل کردن نمونه سوالات 🌪☁️.⊹ @CafeYadgiry♥️
29.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مودهممون‌ درزمان امتحانات:😂 تموم میم هاشون خیلی حق بود:)🙂😂 @CafeYadgiry🤍
یعنی خدا نکنه که درس آدم به گوشی وابسته باشه:))) احساس میکنم نمره چشمام دونمره رفت بالاتر😂. @CafeYadgiry💘
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_289 ولی رسول ب آقامحمد میگفت! نمیخاستم کسی ازین موضوع چیزی بدونه! برای
•{🖤🤍}•• ‌ بادیدن ارسلان اخمی بین ابروهام نشست!! زیرلب ازشدت تعجب اسمشو صدا زدم که سریع رو کرد سمت راننده! _خب...سامان باتو کاری ندارم! برو عمارت! برای بقیه کارا! سری تکون داد و سوار ماشینش شد و رفت! +به این بدبختاهم رحم نمیکنی ؟ پوزخندی زدم و با حالت مسخره ای گفتم: +افشین!؟؟ _مسخره بازی درنیار! بشین !! نشستم روی صندلی که روبروم نشست... بی حرف خیره شدم بهش که بعداز چنددیقه؛ نگهبان باغ دوفنجون قهوه رو روی میز گذاشت و رفت.. +نمیخای حرف بزنی؟ اخمی کرد و فنجون رو نزدیک لبش گرفت.. _حرفایی که میزنم خیلی تلخه! حداقل برای تو! تویی که توی این چندماه صددرصد وابسته آرام شدی! +خیلی سختته بگی آرام خانوم؟ پوزخندی زد و گفت: _یادمه اولین روزی که تو دانشگاه دیدمش خیلی زود صمیمی شدیم! هرچند زیاد باهم نبودیم! ولی تو همون چندماه حسابی وابسته هم بودیم! +خب؟؟؟ گلوش رو با قهوه تازه کرد و ادامه داد: _کلی قرار مدار گذاشتیم! کلی نقشه کشیدیم برای زندگیمون! +اوم... بهم رسیدین بالاخره؟ اسمش چی بوده؟ میتونم کمکت کنم‌؟ _تو واقعا نمیفهمی یا خودتو زدی به نفهمی؟؟؟ من و آرام جفتمون وابسته هم بودیم! چرا نمیخای بفهمی که گند زدی به رویای جفتمون؟؟ +چی ؟ من؟ _تو! خود تو! آخ ....آخ که نمیدونی چه بساطی درست کردی ! با قدم نحست تو زندگی آرام تموم آرزوهای منم خراب شد! بلند شد و تکیه داد به میز... ب در خیره شد و گفت: _ دوسش داشتم! ولی خیلی دیر منو شناخت! بدجور این آخریا وابسته هم بودیم! دوسم داشت ! تموم صبرش رو به کار گرفت تا کارام رو جور کنم و بریم سر خونه زندگیمون! کی رو میگفت؟ آرام من رو میگفت؟ همون کسی که الان تو خونه من خوابیده؟ +چرا چرت میگی! فکر نمیکنی داری اشتباه حرفتو میزنی؟ سری به حالت تاسف تکون داد و گفت: _اشتباه کار تو بود ! که بدون شناخت آرام وارد زندگیش شدی و عاشقش شدی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گَهی گریان ، گَهی خندان ، گ‍ََهی چون اَبر سرگردان ،   گَهی عاقل‌تر از عاقل ، گَهی نادان‌تر از نادان..! ️ @CafeYadgiry🍂