اصلا فکر نمی کردم اینقدر دهن لق باشی من روی تو ی حساب دیگه باز کردبودم تو ابرومو جلوی همه بردی منم ی جوری آبروتو ببرم که نتونی از خونتون بیای بیرون مطمعن باش که تلافی میکنم اصلا از تو توقع نداشتم الان همین جوری که من تورو ترسوندم توهم رفیقاتو بترسون پیشاپیش شب یلدات مبارک نپص😁🤌🏻🥺🫀.
پ.ن : بفرست براش شلوار لازم بشه :🤣🤌🏻
#توییت
#شب_یلدا🍉
@CafeYadgiry🧊
آمار 2050 ؛ کتاب "365روزبدونتو" رو میزارم :🫀🌱🥺
#فور_مرامی
@CafeYadgiry🫐
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
اصلا فکر نمی کردم اینقدر دهن لق باشی من روی تو ی حساب دیگه باز کردبودم تو ابرومو جلوی همه بردی منم ی
واکنش رفیقاتونو اینجا بفرستید 🤌🏻🤓:
@Nazi27_f
.
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
اصلا فکر نمی کردم اینقدر دهن لق باشی من روی تو ی حساب دیگه باز کردبودم تو ابرومو جلوی همه بردی منم ی
😂اگر دلتون برای فوش تنگولیده حتما اینکارو انجام بدید :😂🤌🏻
#چالش
@CafeYadgiry🧸
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
اصلا فکر نمی کردم اینقدر دهن لق باشی من روی تو ی حساب دیگه باز کردبودم تو ابرومو جلوی همه بردی منم ی
ناخونشو که براش زحمت کشیده بود رو کند . عه .😂🥲🤌🏻.
واکنشش عالی بود 🤓.
#چالش
@CafeYadgiry🌱🧸
رفقای عزیزوم کافیه🥺.
تا فرداشب یه چنل ناشناس میزنم ..
هم گپ بزنیم ..هم چالشاتونو اونجا میزارم😎🍑
.
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_339 _مادرم گفت پیکر برادر یلدا رو بعداز ۲۰ سال بالاخره پیدا کردن ! براد
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_340
+داری اشتباه میکنی !
_اشتباه؟
خنده ای از سر دیوانگی سر داد ..
_نه خانوم نه ..
ببین ..
چقدر عدالت رو میخام قشنگ ایجاد کنم !
زنمو ازم گرفتی ..
زندگیمو ...
عشقمو !
منو محروم کردی از داشتنش!
محرومت کردم از داشتن حامد !
بچمو ازم گرفتی ...
بچتو ازت میگیرم !
مادرمو ازم گرفتی ..
الحمداالله خود به خود مادرت ازت گرفته شد !
+همچین کاری نمیکنی ارسلان !
_زندگی من بازیچه نبود !
+همچین کاری نمیکنی ارسلان !!
_زن و بچه من چه هیزم تری به شما بیشرفا فروخته بودن؟!
+ارسلان ..
_اسم منو به زبون کثیفت نیار آرام !
+توروخدا ارسلان !
بیخیال من بشو !!
بلند شد و دستی به موهاش کشید !
_د لعنتی مگه من خواستم اینجوری بشه؟
مگه من خواستم زن و بچم رو ازدست بدم؟ مادرمو ازدست بدم؟
مگه من خواستم بعداز سال ها توئه نکبتی بیای تو زندگیم؟
مگه من خواستم عاشق توئه عوضی بشم ؟
آره؟
هقی زدم که سمتم خیز برداشت !
_مقصر نیستی ولی باید تاوان بدی !
کس و کارت موقعی که داشتن غلط اضافه میکردن باید فکر اینجاشم میکردن !
چادرم اسیر دستاش شد و سمت ماشین منو کشوند ..!
عصبی پشت رول نشست و راه افتاد .
_لعنت بهت آرام !! لعنت بهت !
ضربه های پی درپی اش به فرمون ، بذر ترس رو تو دلم کاشته بود !
_لعنت بهت که وجودت هم نحسه !
تنها چیزی که اذیتم میکرد حرفای ارسلان نبود !
درد پهلو و قفسه سینم بود که درحال کشتن من بود !
+بس کن ارسلان بس کن !!!
بس کن !!!
دستی به صورتم کشیدم ..
قلبم خودش روبه در و دیوار میکوبید و تقلای نجات یافتن از استرس و نگرانی بود !
باصدای فندک برگشتم سمتش ..
بوی گند سیگارش ؛ خفم کرده بود !
_راستی !
میدونستی حامد خودشو از پشت بوم شوت کرده پایین؟
اخمی کردم ..
+نقطه ضعفم حامد نیس داداش !!
راهو اشتب اومدی !
_حتی اگ تو کما باشه؟!
قصد دیوونه کردنم رو داشت؟!
+چ..چرا چر..چرت میگی !!!
_نه آبجی ..
خنده ای کرد..
_قرص روان گردانی ک براش پست کردم حسابی به جونش نشسته بود !
+خیلی آشغالی !
جیغی زدم ..
+خدا لعنتت کنه !
بابا دست از سرم بردار !
مگه با بدبخت کردن من و آزار دادنم اون زنیکه زنده میش...
با دستی که تو دهنم خورد ، ساکت شدم !