eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.4هزار دنبال‌کننده
921 عکس
248 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـات🌾: @Tablighat_Deli گپمون‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂 -----------------~-----------------
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4 ترکیب رنگ ترند 2024🍐♥️ 🤍 طوسی + مشکی 🫐 مشکی + قرمز 🤍 رد چری + طوسی 🫐 پترن ببری + قرمز 🤍 مونوکروم 🎈🧸 @CafeYadgiry😍
دوست دارم یه روز به هیچکی مسیج ندم... ببینم یادم میکنند عایا؟ 🤌🏻😂 @CafeYadgiry🤓
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
رفته‌بودم‌سوی‌قبرستان شهر...♥️ #شعر #حمایت #مدیر #ادیت @CafeYadgiry🌱
میگفت: آن که دورش بود ده ها پاچه خوار... زیر گل در انزوا خوابیده بود🙂... آره...:) @CafeYadgiry💘
وایب مورد علاقه من🥺💙 @CafeYadgiry
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_230 چنددیقه بعد حامد چایی نباتی جلوم گذاشت و اخمی کرد.. _غذا زیاد خوردی
•{🖤🤍}•• ‌ سکوت کردم که بعداز چنددیقه رسیدیم خونه... وارد خونه شدم و خودمو انداختم رو مبل... +زنگ بزن رادین! _اوخخ آره زنگ بزنیم دایی شدنشو تبریک بگیم! +حامد رو مخم نرو میزنم نصفت میکنم! هنوز این گندی که زدی رو یادم نرفته! نشست کنارم و اخمی کرد... _آرام دلتو با بچمون صاف کن! نعمت خدارو نباید توش نه آورد و نق زد! غر نزن دیگه ! خب؟ سکوت کردم که دستمو گرفت.. _بیا دنیای بچمونو خوب بسازیم باشه؟ تو دلم قهقه میزدم! حامد شده بود یه بچه ! بچه ای که از شدت ذوق یه ریییز حرف میزد و لحنش بانمک بود! لبمو گاز گرفتم تا نخندم.. +باشه باشه...تو فقط دور بشین ازمن...به رادین هم زنگ بزن ! _اصلا کار خدارو ببین آرام! خدا میدونست این بچه میخاد بیاد... بعد پرواز رادینو عقب انداخت ! کیف کن ! قربونت برم خدا ! +حامد ! زنگتو بزن! _باشه باشه.. رفت تو بالکن و از جلو چشمام دور شد... اونقدر عصبی بودم که فقط دوست داشتم خفش کنم! کمرم درحال ترکیدن بود! دراز کشیدم که حامد با قیافه بهم ریخته اومد... +چته تو! _رادین رفته آرام! بلند شدم و روبروش وایستادم.. +چی؟ کجا رفته؟ _آلمان ! پروازش خیلی یهویی برای امروز میوفته! + بیجا کرده ! چرا الان باید بگه ! _چنددیقه دیگه پروازشه ! بهش نمیرسیم وگرنه میرفتیم فرودگاه! بغضم ترکید که جیغ زدم: +شمارشو بگیر! _آروم باش آرام بشین ! +گفتم شمارشو بگیر! منو نشوند رو مبل و خیلی جدی گفت: _آروم باش! باید چکار میکرد! میومد میگفت که بدتر بود! +همتون ازهم بدترید! گوشیمو بده ! گوشیمو از رو میز برداشت و گرفت سمتم... شماره رادینو گرفتم ... "درحال حاضر مشترک مورد نظر خاموش میباش..." +خدا لعنتت کنه رادین...خدا لعنتت کنه! زدم زیر گریه و توخودم جمع شدم... حامد عصبی بلند شد و نشست روبروم.. _آرام چرا انقدر اذیت میکنی ! بخدا زود برمیگرده! +نمیدونم چه مرگشه ! هرچی ازش میپرسیدم طفره میرفت و جواب نمیداد! الانم ک بیخبر پاشد رفت! معنی این کاراش چیه ! نشست کنارم و اشکامو با انگشتاش پاک کرد... _گریه نکن ! خوشت میاد عصبیم کنی؟