4 ترکیب رنگ ترند 2024🍐♥️
🤍 طوسی + مشکی
🫐 مشکی + قرمز
🤍 رد چری + طوسی
🫐 پترن ببری + قرمز
🤍 مونوکروم
#ایده🎈🧸
@CafeYadgiry😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویژگی های سوگنگ:)))))🧸♥️
#سوگنگ
@CafeYadgiry🫂
دوست دارم یه روز به هیچکی مسیج ندم... ببینم یادم میکنند عایا؟ 🤌🏻😂
#توییت
@CafeYadgiry🤓
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
رفتهبودمسویقبرستان شهر...♥️ #شعر #حمایت #مدیر #ادیت @CafeYadgiry🌱
میگفت:
آن که دورش بود ده ها پاچه خوار...
زیر گل در انزوا خوابیده بود🙂...
آره...:)
#شعر
@CafeYadgiry💘
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_230 چنددیقه بعد حامد چایی نباتی جلوم گذاشت و اخمی کرد.. _غذا زیاد خوردی
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_231
سکوت کردم که بعداز چنددیقه رسیدیم خونه...
وارد خونه شدم و خودمو انداختم رو مبل...
+زنگ بزن رادین!
_اوخخ آره زنگ بزنیم دایی شدنشو تبریک بگیم!
+حامد رو مخم نرو میزنم نصفت میکنم! هنوز این گندی که زدی رو یادم نرفته!
نشست کنارم و اخمی کرد...
_آرام دلتو با بچمون صاف کن! نعمت خدارو نباید توش نه آورد و نق زد!
غر نزن دیگه !
خب؟
سکوت کردم که دستمو گرفت..
_بیا دنیای بچمونو خوب بسازیم باشه؟
تو دلم قهقه میزدم!
حامد شده بود یه بچه !
بچه ای که از شدت ذوق یه ریییز حرف میزد و لحنش بانمک بود!
لبمو گاز گرفتم تا نخندم..
+باشه باشه...تو فقط دور بشین ازمن...به رادین هم زنگ بزن !
_اصلا کار خدارو ببین آرام! خدا میدونست این بچه میخاد بیاد... بعد پرواز رادینو عقب انداخت ! کیف کن ! قربونت برم خدا !
+حامد ! زنگتو بزن!
_باشه باشه..
رفت تو بالکن و از جلو چشمام دور شد...
اونقدر عصبی بودم که فقط دوست داشتم خفش کنم!
کمرم درحال ترکیدن بود!
دراز کشیدم که حامد با قیافه بهم ریخته اومد...
+چته تو!
_رادین رفته آرام!
بلند شدم و روبروش وایستادم..
+چی؟ کجا رفته؟
_آلمان ! پروازش خیلی یهویی برای امروز میوفته!
+ بیجا کرده ! چرا الان باید بگه !
_چنددیقه دیگه پروازشه !
بهش نمیرسیم وگرنه میرفتیم فرودگاه!
بغضم ترکید که جیغ زدم:
+شمارشو بگیر!
_آروم باش آرام بشین !
+گفتم شمارشو بگیر!
منو نشوند رو مبل و خیلی جدی گفت:
_آروم باش! باید چکار میکرد! میومد میگفت که بدتر بود!
+همتون ازهم بدترید! گوشیمو بده !
گوشیمو از رو میز برداشت و گرفت سمتم...
شماره رادینو گرفتم ...
"درحال حاضر مشترک مورد نظر خاموش میباش..."
+خدا لعنتت کنه رادین...خدا لعنتت کنه!
زدم زیر گریه و توخودم جمع شدم...
حامد عصبی بلند شد و نشست روبروم..
_آرام چرا انقدر اذیت میکنی ! بخدا زود برمیگرده!
+نمیدونم چه مرگشه ! هرچی ازش میپرسیدم طفره میرفت و جواب نمیداد!
الانم ک بیخبر پاشد رفت!
معنی این کاراش چیه !
نشست کنارم و اشکامو با انگشتاش پاک کرد...
_گریه نکن !
خوشت میاد عصبیم کنی؟