eitaa logo
کافه کتاب رهتاب📚☕️
706 دنبال‌کننده
823 عکس
369 ویدیو
4 فایل
﴿اولین‌کآفہ‌کتآب‌ویژه‌ #بانوان‌ دࢪاِصفهان﴾ یہ‌ جاےدِنج‌وآࢪوم😌 مناسب دوࢪهمےهاےخاصِتون😃 مهمانمان‌باشید"یِک‌☕️کتآب‌گࢪم" آدرس‌‌⇩ دهنو•طبقه‌زیرین‌خیریه‌رسول‌اکرمﷺ ⏰پذیراےشما از ساعت۱۷عصرالی۲۰شب ☎️تلفن : ۰۹۱۳۵۶۷۹۶۶۵ 🆔️ ادمین کانال : @admin_rahtab
مشاهده در ایتا
دانلود
~فصل یکم: دود‌چراغ ~بخش اول: قوانین‌غیردکوری ~خطر مشروطی وارد اتوماسیون دانشگاه شد.کارنامه اش را دید،انگار آب‌جوش روی سرش ریختند.با فونت قرمز و درشت نوشته بود: مشروط. حال خوبی نداشت.در دبیرستان همیشه از بهترین ها بود؛ امّا این‌بار از آخر درخشیده بود. نمی دانست جواب پدر و مادرش را چه بدهد؟ وقتی تعریف واژه مشروط را در سایت دانشگاه دید، تازه به عمق ما جرا پی بُرد. ترم اول، بد دسته گلی به آب داده بود. تازه این ترم درس ها عمومی بود و سبک. هیچ صدایی نمی شنید، جز صدای دوستانش که در طول ترم به او می گفتند:« مگه اینجا مدرسه‌ست که بخوای مدام درس بخونی...، بزرگ شدی دیگه، این خرخونی‌بازیا مال بچه دبیرستانیاست...دانشگاه یعنی شب امتحان...»؛ با وضعیت مشروطی، محدودیت انتخاب واحد داشت، دیگر نمی توانست امیدوار باشد که با هشت ترم، درسش تمام شود. حالا حداقل به اندازهٔ شش‌ماه ضرر کرده بود؛ به اندازهٔ ترمی که از دست داد و ترمی که ناگزیر به سنوات تحصیلی اش اضافه می‌شد. (پ.ن: مشروط یعنی معدل پائین دوازده.اگر سه‌ترم متوالی یا چهار‌ترم غیر‌متوالی دانشجو مشروط شود، از دانشگاه اخراج می شود، در آخرین فرصت هم برای خانواده، نامه اخطار می‌رود. دانشجویان مشروطی برای ترم بعد، امکان انتخاب بیش از چهارده واحد ندارند.) ادامه دارد...!
~فصل یکم: دود‌چراغ ~بخش اول: قوانین‌غیردکوری ~تصمیم کبریٰ تصمیمش را گرفت. اگر از قوانین آموزشی اطلاع داشت، شاید زودتر این کار را انجام می‌داد. مسئول آموزش امروز‌وفردا می‌کرد. هر بار می‌پرسید:« برای چی می‌خوای تغییر رشته بدی؟ مطمئنی تصمیم درستی گرفتی؟ با کی مشورت کردی؟ رشته‌ات رو از دست بدی، راه برگشت نداری!» و او مجبور می‌شد از سیر تا پیاز تصمیمش را تعریف کند. گوشش از حرف بقّیه پر بود؛ اما دیگر نمی‌خواست با حرف های دیگران مسیرش را انتخاب کند. به دنبال علاقهٔ خود بود، نه رشتهٔ با کلاس. با رتبهٔ دو‌رقمی وارد دانشگاه شد. موقع انتخاب رشته، پیش مشاور، معلم، دوست و آشنا رفته بود. همه می‌گفتند:« با این رتبهٔ عالی، جز به این رشته فکر نکن، حتماً در این رشته موفّق می‌شی.» حالا دوترم گذشته بود و هیچ علاقه ای به رشته اش نداشت. آنچه شنیده بود با دیده‌هایش خیلی فرق داشت. با بی حوصلگی به کلاس‌ها می‌رفت و درس‌ها را از سر اجبار پاس می‌کرد. شاگرد درس‌خوان و پر جنب‌وجوش مدرسه، به دانشجویی کسل و کم‌حوصله تبدیل شده بود. وقتی شنید که با تصمیمی درست می‌تواند به رشتهٔ موردعلاقه‌اش در همان دانشگاه تغییر رشته دهد، بعد از مشورت و تحقیق گسترده و با رفت‌وآمد های. بسیار، سرانجام تغییر رشته داد. مشتاقانه منتظر ترم جدید و درس‌خواندن در رشتهٔ محبوبش بود. ادامه دارد...؛
~فصل یکم: دود‌چراغ ~مهارت برنامه‌ریزی شب جان کندن دوستش بعد از کلاس به کتابخانه می‌رفت و با گوشی به همه جا سرک می‌کشید؛ از تلگرام به واتساپ و از توییتر به اینستاگرام. پستی نبود که نخوانده بگذارد. دوستش درس‌ها را در ساعت‌های استراحت بین دو کلاس، مرور می‌کرد و او با رفقای مجازی‌اش چت می‌کرد. هر چیزی، می‌توانست سوژه عکس سلفی یا یهویی‌اش شود؛ از مورچه روی چمن دانشگاه گرفته تا استاد، وقتی با خودکار پیشانیاش را می‌خاراند... . تفریحش به اشتراک گذاشتن عکس‌های مختلف بود و افتخارش، شمارش تعداد فالوئرها و لایک پست‌هایش. گهگاه از خانواده یا دوستانش اعتراضی می‌شنید، با عصبانیت می‌گفت:«برای کنکور به اندازه کافی درس خوندم. دانشگاه که مدرسه نیست. شب امتحان جبران می‌کنم. این دوره هر کسی در فضای مجازی نباشه، شهروند مرده به حساب میاد.» یک روز قبل از امتحان به دوستش زنگ زد و از او خواهش کرد، شب به خانه آنها بیاید و تا صبح درس بخوانند. دوستش با تعجب جواب داد:« تاااااصبح؟! من تا ساعت ۱۰ درسم رو مرور می‌کنم و می‌خوابم، شب امتحان که وقت جان کندن نیست، وقت خواب و آرامشه.» اصرار روی اصرار، اما دوستش با صراحت گفت:« ببین، من حتی اگه خودم هم بخوام، پدر و مادرم اصلاً اجازه نمی‌دند، شب خانه کسی باشم. بعد از سه ماه، چرا حالا یادت افتاده درس بخونی؟! خب از رفقایی که صبح تا شب باهاشون چت می‌کردی،کمک بگیر.» ناامیدانه به کتاب‌هایش نگاه کرد.نمی‌دانست تا فردا چطور می‌تواند این حجم مسئله و فرمول را تمام کند ؟ از طریق واتساپ و ایمیل و تلگرام، برای خیلی از دوستانش پیام خصوصی فرستاد تا اگر کسی رشته‌اش به او می‌خورد، با هم برای حل مسئله قرار بگذارند. فقط یک نفر جواب مثبت داد، آن هم روز بعد از امتحان!
طَرح رو می‌شناسید؟ یِک‌سِری تَغییرات قَرارهــــــ رُخ بِدِهـــ🖇🤔؛ اَز اونجآیی که تعداد مخاطبآی عزیز کآفه‌ما بیشتر از قبل شدهـــــ🤩 و اِفتخآر همرآهی اقشآر مختلف رو دآریم...:) رُمان مُنتَخَب این طَرح اَز به تَغییر می‌کُنهـــــــ🔖 اَلبتهـــ علاقه‌مندآن این کتاب با ارسال دخترانه های درگوشی❤️ به اَدمین‌جآن @admin_rahtab می‌تونن به صورت منظم ادامه رُمان رو دریافت کُنن😍😍😍؛