•••📚
بعضی روزها سنگین است؛
ساعتهایش لنگی میزند در راه رفتن .⏰.
کوتاه و بلندی زمستان و تابستان هم اثر ندارد.
روح انسانهاست که اثر دارد!!🍃
#تیکه_کتاب #عشق_و_دیگر_هیچ
#کافه_کتاب_رهتاب
@Caffeerahtab
گاهی باید جدا شوی
از زمیــن و زمــان🌱
تا دستت برسد تا آسمان…✨
تا عبدالمهدی ...🕊
#عشق_و_دیگر_هیچ
📌شما این کتابرو مطالعه کردید؟!
نگــرشو دیدگاهـــتون رو
از این کتاب برامون بگید ...👇👇❤️
💌 https://b2n.ir/f46848
•••🌼
ما به احترام ِ
دستهایی که شانههامان را
در سختیها میفشارند،
دوام میآوریم🌱🤍
#دلے♥️ #انگیزشی #عصرانہ🌤
#کافه_کتاب_رهتاب
@Caffeerahtab
ســــــــــــــــــــلام
ازآخرینپنجشنبهیاولینماهسال🦋
امیدوارم ...🌱
آخرهفتتون پُراز اتفاقهای خوب
و خاطـــرات قشـنگ باشه❤️
کافه کتاب رهتاب📚☕️
●|☕️#کاپوچینو🍪|●
به عنوانِ
یه عصرونهٔ آخر هفتهای
میون خستــگیهای پُرامـید هر روزه،🍃
میتونه حالتو کـــــامل
رو به راه کنه و انرژیتو مضاعف ...💪
😋بفرمـــــــــایید
یک فنجان #کاپوچینو کافه رهتاب☕️🍩
📚رویای نیمه شب
7⃣1⃣قسمت هفدهم
این گوشواره از روز اول برای
ریحانه ساخته شده. شما آن دو دینار را بدهید و بروید. من خودم می دانم و ابوراجح. بالأخره من و او، پس از سی سال
دوستی، خُرده حساب هایی با هم داریم.
پدر بزرگ با زبانی که داشت، هر طور بود آنها را راضی کرد گوشواره را بردارند و ببرند. وقتی ریحانه دو دینار را روی پارچه گل دوزی شده گذاشت ، مادرش گفت: 《این دستمزد گلیم هایی است که دخترم بافته. حلال و پاک است .》
پدر بزرگ سکه ها را برداشت و بوسید. آنها را در دست من گذاشت. این سکه های بابرکت را باید به هاشم بدهم تا او هم دست مزدی برای کارش گرفته باشد.
باز هم شبحی از چهره ریحانه را در نور دیدم. همان ریحانه گذشته بود، اما چیزی در او تغییر کرده بود که قلبم را در هم می فشرد. آن چیز مرموز باعث می شد دیگر نتوانم مثل گذشته به او نگاه کنم و بگویم و بخندم. از همه مهم تر همان حالت تب آلود و غمگینی چشم هایش بود؛ انگار از بستر بیماری برخاسته بود. در عین حال، از زیبایی اش که با حجب و حیا در آمیخته بود، تعجب کردم.
آنها خداحافظی کردند و رفتند. نگاه آخر ریحانه چنان شوری به دلم انداخت که حس کردم قلبم را به یک باره کند و با خود برد. تصمیم گرفتم به یاد آن دیدار، آن دو سکه را برای همیشه نگه دارم. پدر بزرگ آهی کشید و گفت:《 کار خدا را ببین! چه کسی باور می کند این دختر زیبا و برازنده، فرزند ابو راجح حمامی باشد؟!》...
#رمانک #کافه_کتاب_رهتاب
@Caffeerahtab
•••☕️
ࢪوزخــوب نِمیاد ...🌱
ࢪوزخــوب را خودِمــون میسازیم .🤎.
روزتقشنگرفیقرهتابـــی😍
#عصرانہ🌤 #کافه_کتاب_رهتاب
@Caffeerahtab
ســــــــــلام مَنو از
اولین روز اردیبهشت ماه پذیرا باشید😍
بالاخره فروردین تموم شد😁
آخیییییییش😜
امیدوارم این ماه براتون پُراز خیر و برکت بوده باشه🌱
راستی دوستان
انقدر که میگفتید از شنبه شروع میکنم
امروز میشه ۰۱ / ۰۲ / ۰۳
اگه میخـــواید کـــاری رو شـــروع کنید
بســــــــــم الله ...😎💪
#رهتاب_فان😜 #کافه_کتاب_رهتاب
@Caffeerahtab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••📚
مُعـــــَـــــرِفیکِتــــــــــاب
خَفــــَـــــــــــن اِمـــــــروز ...😍😎
#چالش_کتاب #کافه_کتاب_رهتاب
@Caffeerahtab
¦↫• #پیشنهاد_کتاب ..!
°●♡
عطرِ آش نذری بیبی نرگس در ماهها و روزهای آخرِ عمر پیرغلام به نیت شفای او تمام کوچه را پُر میکرد. ماندن و رفتن مهم نیست.
اصل شفاست که رسیدن به خودِ اوست.🌱
........_____________
دنیا نباید برایت خواب آور باشد، 🍃
چون وقتی بیدار می شوی که می بینی آتش اطرافت را گرفته و تو تا به خودت بجنبی سوخته ای.🥀
°●♡
●° هندوی شیدا☕️🔥⇉|📖
#کافه_کتاب_رهتاب
@CaffeeRahtab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••🌱
#سعدی
اییـــــار ناســـامــان مـَــن
ازمَـــــنچِــرارنجیــــدهاے ...🍃
#ریلز_انگیزشی #شعر #حال_خوب❤️
#کافه_کتاب_رهتاب
@Caffeerahtab
کافه کتاب رهتاب📚☕️
•••🌱 #سعدی اییـــــار ناســـامــان مـَــن ازمَـــــنچِــرارنجیــــدهاے ...🍃 #ریلز_انگیزشی #شعر #
#دلے♥️
یه چــــایِ تازه دَم ☕️
یه موســــیقی مُلایم ...🎻
کـــــاش خَستـــــگیهامـون
به یک فنجانچای تَـــه میکشید ...🍃🥲
@Caffeerahtab
کلیپ و جملهی بالا،
خیلــــــــــی دلی و دلنشینه🌱
قشنگ انگار داره حرف دلتو میزنه ...🙃
📌موافقی؟!☺️
اگه مثلهَمیم اینجا یه❤️بزار👇👇👇👇
💌 https://b2n.ir/f46848
●|📖🌱📚|●
#جملات_ناب👌
خداوند را کی ملاقات خواهم کرد؟🤔
- وقتی که خودت را پیدا کردی.✨
- کی خودم را پیدا خواهم کرد؟
- وقتی که بفهمی خودت را گم کردهای.🍃
#تیکه_کتاب #رویای_یک_دیدار
#کافه_کتاب_رهتاب
@Caffeerahtab