برشی از کتاب:
سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصه وجود گذاشتی ای نفر ششم پنج تن! بیش از هر کس، حسین(ع) از آمدنت خوشحال شد. دوید به سوی پدر و با خوشحالی فریاد کشید:
«پدرجان! پدرجان! خدا یک خواهر به من داده است»
بلافاصله جبرئیل آمد و در حالیکه اشک در چشمهایش حلقه زده بود، اسم زینب(س) را برای تو از آسمان آورد، ای زینت پدر! ای درخت زیبای معطر! پیامبر از جبرئیل سوال کرد که دلیل این غصه و گریه چیست؟
جبرئیل عرضه داشت:
«همه عمر در اندوه این دختر میگریم که در همه عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید.»
#آفتاب_در_حجاب📚
@caffeketaaab