eitaa logo
‌•بَچّهِ‌هِیئَتی•
2.2هزار دنبال‌کننده
872 عکس
291 ویدیو
2 فایل
• مَـنْ مـاٺَ عَـلے حُـبِّ حَسَـــنْ ..(:¹¹⁸ @Yasine133 @Sobhan_118 - اگه کآری داشتین ... - اتاقِ‌روضه: [ @hazine69 ] - رحمت‌ به پدرُ‌ مادرِ‌ اونی‌ که‌ کپی‌ نمیکنه ! * ساکن‌مشهدُالرِّضا ، دانشجو‌ زبان‌خارجی 📚📍
مشاهده در ایتا
دانلود
امید‌ به زندگی فقط اونجا که سَر تا پا میپوشم ؛
دیگه از امشب..؛ عاشقی با من ، دِلبَری با تو نوکری با من ، سَروَری با تو
[با ما کسی به غیر غمت مهربان نبود¹²⁸...]
برا سلامتیِ امام‌زَمان حتماََ صدقه بزارید.. میتونید، روزی ۵‌تومن تا روز دهم ؛ میتونید، روزی ۱۰ تومن تا روزِ دهم ؛ اگر مالی در توانتون نیس روزی صدتا‌صلوات برا مولا هدیه بدید؛ یه دورِ تسبیح کمترین کاریِ که میتونیم برا تسلای انجام بدیم دورت‌بگردم:)
همه اشکام باشه نذرِ فَرجِت آقا💔(:
آجَرَکَ للّه فی مُصیبتِ جَدِکَ الغریب یا علیِ بن موسی الرضا.. 🏴
هدایت شده از ح‍‌ی‍‌ر‍ا‍ن!
01-04-16-zamine1.mp3
10.72M
! الحق که پسر عَموی وفاداری بودی .
‌•بَچّهِ‌هِیئَتی•
#حسین‌ستوده|#مداحی
‌ الهی خدا نگه داره برآت کُلِ بچه‌هاتو ای پسر عمو ؛ زندگیِ بشه فَدآ تو...🥀 ‌
هدایت شده از چفیهٔ‌سبز.
آسان تر از آن نیست ولی ؛ مـــــــاہِ مُـحَــرَم .. دُشـوارترین کارِ جَـهان خـُـوردنِ آب اسـت ؛
نا مُسلمانان‌ با چه‌ کردند...؟!💔
بالای دارُالعِماره زمزمه‌ای داشت به لب..؛
باز هم شكر ندیدن زن و بچّه مرا موقعی كه وسط كوچه كشيدند مرا..! 🥀
نمیدونم کدوم هیئته و اسمِ هیئتش چیه .. فقط میدونم روضه خون نمیخواد💔🚶‍♂ @calbe118
کوفیا ریختن درِ خونه‌ی پیرزن همون خونه‌ای که شبونه به پناه داده بود .... رجآ‌له ها که در زدن ؛ پیرِزن بلند شد که بره پُشتِ در مُسلم صدا زد بشین پیرزن ، بشین من خودم میرم ؛ همون یه بار تو برا کلِ بنی‌هاشم بس بود 💔:)! ¹
پدرش به صورتش نگاه میکرد و میفرمود; ای دلیل گریه‌ی هر مومن... @calbe118 | بحار‌الانوار،ج۴۴،ص۲۹۳
هعی آقا...💔🚶‍♂
تنها کمی به من ؛ نظرِ لُطف میکنی...؟! ¹²⁸ کمِ تو فرق میکند(:
اشکِ غَمَ‌ت برای من برایِ من غَمِ تو فَرق میکند🫀:)!
همه با احترام... با معجر...
همه با پرده های حجب و حیا، پرده را از مقابل ؛ باد حتی نمی برد بالا ....
دور تا دورِشان بنی هاشم تحتِ فرمانِ حضرتِ ...
هدایت شده از گردانِ ³¹⁵
از یه امشبی به بعد دیگه تو عالم بالا میخونن ‌‌؛.. “ خداحافظ ای جوانیِ زینب “..
از گوشه مَحمِل هی نگاه به صحرا میکنه هی نگاه به داداش ... "داداش می کشنت... چه کارا که نمی کنن با بدنت یه جای سالمم نمی ذارن روی تنت دعوا میشه حتی سر ...💔(:"
دستی کشید بر سر و بر یالِ ذوالجناح آهسته زیر لب به خودش گفت: ....
‌•بَچّهِ‌هِیئَتی•
از گوشه مَحمِل هی نگاه به صحرا میکنه هی نگاه به داداش ... "داداش می کشنت... چه کارا که نمی کنن با ب
رفت پای محمِلِ خآنوم ؛ که رکاب بگیره عقلیه‌بَنی‌هاشِم با احترام پیاده شه عمه یه نگاه کرد به اَشبَهُ‌الناس به خاتَم ُ زمزمه کرد .... "ارباً اربا شدنِ یک تنِ رعنا، "
² به اضطرابِ عمه‌سادات عجلِ ولیکَ الفرج .
امروز ابی‌عَبدللّه وقتی نامِ سرزمین رو پرسید ... آهسته به گفت.. با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن عباس جان؛ سه ساله ي ما را پیاده کن.....💔(: