آه‌ ثُمَ‌ آه ..

‌ - یارآلی علي ، #داره‌بارون میاد ؛ جات خالی ‌علي :) 💔.....

‌ - #بارونِ سقا خونه‌تو دیدم گرفت ؛ دلم واسه‌ رُبـاب ...💔(:!

عجب شبی بارون گرفته...

¹⁴⁰¹ « وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ » * و مادران باید ؛ فرزندانشان را #دوسال کامل شیر دهند .. -بقره آیه ۲۳۳- @calbe118

یا‌ #صاحب‌الزمان ؛ حلال بفرمایید مولا .‌. که میتوانم‌ بشنوم‌ این مصائب‌ را و زنده بمانم 💔 .

- باشه بیا ؛ روی شونه‌م سر بزار باز قَلبِـتو رو مــــادر بزار ....🥀(:!

- روضه‌خون‌ میگه ؛ « مُنّو‌ عَلَیَّ .. » و نوکرت زجه‌ می‌زند .

- شیرخواره یلِ رُباب .. قندِ عسلِ رُباب ...

- تو مسیر .. #منزل‌به‌منزل ؛ میومد پا نیزه علي ، لبخند میزد ، میگفت : تا‌ که رفتی روی نی .. با خودم گفتم رباب .. #اصغرت شد مثلِ اکبر ؛ قدُّ بالا را ببین ..💔:))!

- آرزوهایی‌ که داشتم بعدِ تو نقشِ بر‌ آب شد ......💔💔

* داد لازمَم‌ .

- یه روضه‌ای داریم به اسم « #تحیّر » ؛ که خداکنه نفهمید ....

- تلاش کردم .. حُسین ازت بشنوه #بابایی...💔🥀

‌ چنان سرگشته شد #آرامش‌عالم .. که بر می داشت ؛ به سوی خیمه‌ها گامی به سوی #دشمنان گامی... #واویلا‌علی‌حُسین..💔

- و روضه‌ی‌ تو مناسبِ آدمای‌ احساسی نبود ¹⁴⁰¹...💔(:! ' حضرتِ‌قلب '

شبیه روضه‌ی #علی‌اکبر ، دارن به اشک پدرت میخندن .. که تو زیرِ عبا آمدیُ او روی عبا رفت ....💔💔 #آه‌من‌الحسین .. #آه‌من‌رباب ..

‌‌ - ندارد دفنت #ای‌شش‌ماهه به غیر از بوسه احکامی ...🥀(:!

- رباب دمِ در منتظره‌ .. پرده‌ی گوشه‌ی خیمه رو بالا داد دید آقا هی میاد سمتِ خیمه ، هی برمیگرده .. عمه‌سادات‌ رو صدا کرد : فرمود خانوم جان من #مادرم ؛ میدونم علی‌‌مو زَدن ، فهمیدم .. من #خجالت میکشم شما برو به حُسین بگو چه جای خجالت از رُباب ؟ که خرسندم اگر #اکبر نداشتم ؛امّا #اصغرم بود ((:!💔..

‌ - بامعرفت ، رُباب ..

- قنداقه‌ غرقِ خونِ علي رو گرفته دورِ سرِ أبی‌عبدلله میگردونه‌ .. هی‌ میگه : * تو فقط غصه نخور ؛ صد علي‌‌اصغر به فدات ؛ اصلا دادمش .. بلکه بگیری سپَرش گردانی💔(:...

- شش‌ماهه‌ داد و کارِ هزاران‌ پسر نمود ؛ #ام‌البنینِ دوم عالم خطاب شد..🥀(:!

- چنین لطمه‌‌زنی میانِ مقامِ اصغرت برای‌ما آرزوست .‌..!

- خیلی روضه‌خونا برا بعضی از روضه‌ها میگن اگر محرم نبود نمیگفتم ، اگه‌ شبِ‌هشتم نبود نمیگفتم .. ولی من ... چون محرمه‌ ، چون #شبِ‌هشتمِ نمیتونم .. نمیتونم بنویسم .. میترسم‌ .. میترسم .. میترسم ؛ حقِ‌ش نشه ادا . که #روضه‌‌علي‌اکبر‌ شاید با تقدیم جون ذره‌ای از حقش‌ ادا بشه ..

یه بغضایی هم هست که با اشک ریختن حل نمیشه ... گلوت رو پاره میکنه اگه زجه نزنی .. اگه داد نزنی .. #آه‌_وَلَدي-‌ع‌لـ‌ی‌ا‌ک‌ب‌ر ....💔 .