#حجت تیر خورده بود و با #پیکری زخمی به همراه رفیقش سوار #قایقی بودند که دشمن #قایقشان را هدف قرار داد و مجبور شدند به داخل آب بروند، و آب خروشان اروند #حجت الله رو با خودش برد.😭
🍃⚘🍃
دوستش که #شهید نشد، نقل میکند که در آخرین لحظات که آب داشت او را میبرد، #حجت دستش را بلند کرد و فریاد زد:
دیدار ما دشت #کربلا😭
🍃⚘🍃
سرانجام#شهید حجت الله محسن پور هم درتاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۰ در #عملیات والفجر هشت به آرزویش که همانا #شهادت در راه خدا بود رسید.
🍃⚘🍃
#پیکر مطهرش بعد از چند روز در حاشیه اروند پیدا و شناسایی شد.
🍃⚘🍃
مزار #شهید
گلزار ملا مجدالدین شهر ساری
🍃⚘🍃
۴
به روایت از برادر #شهید:
#حجت الله، #دبیرستان بود که به #جبهه رفت، کتابهاش رو هم برده بود و بالاخره با نمره خوبی دیپلم گرفت و آماده شد برای #کنکور.
🍃⚘🍃
رشته الهیات قبول شد و وارد دانشگاه شد ....
من و #حجت الله در یک گردان و یک عملیات با هم بودیم، #گردان مسلم بن عقیل، #عملیات والفجر ۸
🍃⚘🍃
#شب عملیات #والفجر ۸ بود.😔
#شب های عملیات، حال و هوای خاصی داشت که قابل توصیف نیست.
🍃⚘🍃
شورو حال خاصی بود، همه آماده میشدند برای سوارشدن به قایق ها، برای رفتن به اروند و اسکله فاو تا #عملیات والفجر هشت رو انجام بدن.
🍃⚘🍃
اون شب همه جمع شده بودند دورهم، همدیگر رو درآغوش میگرفتند و خداحافظی میکردند، #حجت به من رسید من رو درآغوش گرفت و گفت:
داداشی، اگه #شهید شدی، ما رو فراموش نکن. لبخند زدم و گفتم من اهل این مقامات نیستم،... ولی تو هم از حال و احوال خودت با خبرم کن.
🍃⚘🍃
گفتم داداش اگر توفیق #شهادت پیدا کردی من رو فراموش نکن.
کم کم بچه ها به طرف قایق هاشون رفتند.
🍃⚘🍃
۳