eitaa logo
کانال کمیل
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
2 فایل
امروزفضیلت زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادت نیست امام‌خامنه‌ای #شهدایی #اخبار_مقاومت #جهاد_تبیین نظرات و پیشنهادات خودتون را به صورت ناشناس با ما در میان بگذارید👇 https://daigo.ir/secret/1633967234
مشاهده در ایتا
دانلود
◇ در سال ۱۳۸۷ غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانیوم برای ایران یک نیاز مهم شد. چون آرژانتین که همیشه سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران را تأمین می‌کرد با فشار آمریکا اعلام کرد دیگر به ایران اورانیوم ۲۰ درصدی نمی‌فروشد. ◇ رآکتور تهران در معرض خاموشی قرار گرفته بود و با خاموشی آن برنامه اتمی ایران و حتی دانش هسته‌ای ایران عقب‌گرد می‌کرد. حالا توپ در زمین ایران بود که آیا می‌تواند یا نمی‌تواند و شهریاری بود که «ما می‌توانیم» را معنا کرد. برای «محاسبات بحرانی» که بسیار مهم است در ایران کسی را نداشتیم. از طرق مختلف تلاش کردیم این نقیصه را رفع کنیم. دستمان به هیچ جا نرسید. اگر این بخش انجام نمی‌شد کل کار متوقف می‌شد. این از آن تخصص‌هایی است که در کشورهای بسیار محدودی وجود دارد... شما چون با مواد هسته‌ای سر و کار دارید اگر این مواد حساب‌شده نباشد و تجمعی از مواد هسته‌ای داشته باشید یکدفعه ممکن است یک فعل و انفعالاتی رخ بدهد و این فعل و انفعالات کسانی را که آنجا کار و زندگی می‌کنند در معرض خطر قرار دهد. ● شما باید جوری طراحی کنید که هیچ‌وقت تجمع مواد هسته‌ای به آن اندازه نباشد که آن خطر را ایجاد کند. این محاسبه یک آدم واردی می‌خواست که ما نداشتیم. اصلا هیچ‌کسی نبود و کار بسیار حساس و سختی بود. من موضوع را مطرح کردم. با آرامشی که همیشه داشت گفت این محاسبات را من انجام می‌دهم. این هرگز باورپذیر نبود؛ آدمی که دوره‌ای ندیده و خارج از کشور نرفته این محاسبات را انجام بدهد. شهریاری این کار را انجام داد... فقط همین یک نفر بود. ما نفر دیگری نداشتیم. این توانی بود که فقط او داشت و کار ما به‌شدت وابسته به توان مجید بود... خدا می‌داند اگر شهریاری می‌گفت من این کار را می‌کنم و ۱۰ میلیارد تومان می‌گیرم می‌گفتیم باشد یا ۵۰ میلیارد می‌گیرم می‌گفتیم قبول. حالا جالب است برایتان بگویم که شهریاری این محاسبات را انجام داد و یک ریال هم نگرفت.» 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خامنه ای صبح امروز: ، سلیمانی و صیادشیرازی و همت و بابایی و شیرودی و همدانی و فخری‌زاده و کاظمی آشتیانی و امثال آنها هستند. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
نمایندۀ جهاد اسلامی در ایران: اسامی جاسوسان داخل ایران با عملیات طوفان‌الاقصی دست مقاومت افتاد 🔹ناصر ابوشریف: دستاوردهای عملیات طوفان‌الاقصی بیش از حد تصور است؛ زیرا تصور نمی‌شد تمام سازمان‌های اطلاعاتی جهان در خواب باشند. 🔹۵۰ پایگاه اسرائیل به تسخیر مقاومت درآمد و در این عملیات مقاومت موفق شد سرورهای اطلاعاتی اسرائیل را به داخل غزه بیاورد. در این سرور نام بسیاری از جاسوس‌ها حتی جاسوس‌های داخل ایران وجود داشت. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊 عملیات زین العابدین(علیه السلام) عمليات در محور ما تمام شد. بچه های همه گردانها به عقب برگشتند. اما بعضی از گردانها، مجروحين و شهدای خودشان را جا گذاشتند! ابراهيــم وقتی با فرمانده يكــی از آن گردانها صحبت ميكرد، داد ميزد! خيلی عصبانی بود. تا حالا عصبانيت او را نديده بودم. ميگفت: شما كه ميخواستيد برگرديد، نيرو و امكانات هم داشتيد، چرا به فكر بچه های گردانتان نبوديد!؟ چرا مجروح ها رو جا گذاشتيد، چرا ... با مسئول محور كه از رفقايش بود هماهنگ كرد. به همراه جواد افراسيابی و چند نفر از رفقا به عمق مواضع دشمن نفوذ كردند. آنها تعدادی از مجروحين و شــهدای بجا مانده را طی چند شــب به عقب انتقال دادند. دشــمن به واسطه حساسيت منطقه نتوانسته بود پاکسازی لازم را انجام دهد. ابراهيم و جواد توانستند تا شب 21 آذرماه 61 حدود هجده مجروح و نُه نفر از شهدا را از منطقه نفوذ دشمن خارج كنند. حتی پيكر يك شهيد را درست از فاصله ده متری سنگر عراقيها با شگردی خاص به عقب منتقل كردند! ابراهيم بعد از اين عمليات كمی كســالت پيدا كرد. با هم به تهران آمديم. چند هفته ای تهران بود. او فعاليت های مذهبی و فرهنگی را ادامه داد. 🌿راوی:جــواد مجلسی زنـدگۍنامھ‌شهیـد‌ابࢪاهیم‌هادۍ💜 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
واکنش جالب کاربر عراقی به ناوشکن جدید ایران سُعاد القيسي نوشت : «ایران ناوشکن می سازد و عربستان با سگ ها و رقصنده ها جشن می گیرد.» ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
عطار در تذکرة الاولیا : ● درویشی از ابوسعید ابوالخیر پرسید: اورا کجا طلب کنیم؟ گفت: کجایش جستی که نیافتی ...!؟ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
شهید مدافع حرمی که برای داعشی‌ها سرگرمی ساخت! ● شهید مدافع حرم مصطفی عارفی از هوش بالای نظامی برخوردار بود. او این هوش را برای سرکار گذاشتن نیروهای داعش به کار برد و حسابی آن‌ها را سرگرم کرد. ● به خاطر آشنایی خوبی که با ادوات نظامی داشت در عراق و سوریه به عنوان مربی آموزشی خدمت کرد. او درباره اثرات طراحی‌هایش در پیشبرد عملیات‌های مدافعان حرم می‌گفت:‌ ما نیاز به نیرویی داشتیم که در سنگر بنشیند و تفنگی دست بگیرد و هر ۲۰ دقیقه یک بار، تیراندازی کند تا داعشی‌ها بدانند که اینجا هنوز نیرو هست. در این راه قبل از آمدن نیروهای ما چند تا شهید عراقی داده بودیم.من یک اسلحه را طوری طراحی کردم که خودش هر بیست دقیقه یکبار تیراندازی می‌کرد، این کار چند فایده داشت. اول اینکه دیگر نیروهایمان شهید نمی‌شدند، بعد اینکه ما به راحتی می‌توانستیم مقر دشمن را شناسایی کنیم. البته گاهی اوقات نیاز بود تک و پاتکی زده شود تا از جای دیگری عملیاتی غافلگیرکننده انجام شود، برای اینکه داعشی‌ها را سرگرم کرده باشیم چند اسلحه را طوری درست کرده بودیم که هر چند دقیقه یک بار خودش شلیک می‌کرد و داعشی‌ها فکر می‌کردند که تعداد زیادی نیرو مقابلشان قرار دارند. پنجم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۹۵ در روز شهادت (س) در منطقه تدمر به شهادت رسید. همچنین این شهید در سال ۱۳۹۰ برای کمک به بازسازی حرمین معصومین (ع) به سامرا عزیمت کرد. آقا مصطفی برای کمک به نیروهای چهار بار به عراق سفر کرد و در این مدت از دست نمایندگان حضرت آیت‌الله سیستانی مفتخر به نشان افتخار شد. ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
آخرین وداع متفاوت دختران شهید سید مصطفی صادقی با پدرهنگام رفتن به سوریه نوشت: "نرخ رفتن به سوریه چند است؟ قدر دل کندن از دو فرزند است..." پدر دل کند و رفت... دختران شهید هم نرخ دفاع از حرم حضرت زینب را در ۸سال دوری و فراق پرداختند کجا هستند اونایی که میگفتن مدافعان حرم برای پول میرن؟!! ● حالا بعد از گذشت 6 سال از شهادت سید مصطفی صادقی، پیکرش طی عملیات تفحص شهدا در سوریه پیدا و هویتش شناسایی شده است. 🕊 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🔸امروز مراسم خاکسپاری پروانه معصومی بود؛ جالبه بدونید گویا بجز علی دهکردی بازیگر بخصوص دیگه‌ای در مراسم حضور نداشته! چون مرحومه معصومی رو بازیگر حکومتی می‌دونستن!!! آزادی بیان و آزادی عقیده از نظر این جماعت کلاش! یعنی تو آزادی اون چیزی رو بگی و به اون چیزی معتقد باشی که من خوشم بیاد! عاقبت به خیری یعنی همین که دوزاری های وطن فروش در مراسم حضور نداشتن و به جای صدای سوت و کف و عربده کشی، مراسم با صدای روح نواز تلاوت قران وصلوات برگزار شد... ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
● در روزهای فتنه 88 جمعیت زیادی روبه‌روی‌شان ایستاده بود. تعدادشان خیلی بیشتر از آنها بود. بعضی از فتنه‌گران آموزش‌دیده و آماده هر اقدامی بودند. بچه‌های حزب‌اللهی حسابی خسته شده بودند. بعضی‌های‌شان عقب‌تر از آنها بودند و هنوز نرسیده بودند. حاج محمد و برادر خانمش و یکی از دوستانش روبروی جمعیت ایستاده بودند. اوج درگیری‌های فتنه 88بود. حاج محمد می گوید : «باید یه کاری کرد.» انگار که فکری به ذهنش رسیده باشد، با تمام توان و صدایی که داشت فریاد می‌زند: ! جمعیت روبه‌رو حسابی وحشت و شروع به عقب‌نشینی کردند. حسابی گیج شده بودند. بچه‌های خودمان هم از عقب رسیدند و توانستیم همه را متفرق کنیم. آن روز خود حضرت حیدر به ما مدد کرد... ●یکی از مسئولین می آید پیش حاج محمد و دوستانش و می گوید: «شما به چه اجازه ای و با مجوز چه کسی آمده اید در خیابان؟» حاج محمد می‌زند زیر کلاه آن بنده‌خدا و می‌گوید: «وقتی دزد بیاید در خانه ات مگر تو منتظر اجازه کسی میشوی؟ حالا دزد آمده در خانه ما و رهبرمان را هدف گرفته است و ما با مجوز دلمان آمده ایم. روایت هایی از دوستان 🕊 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
مولا علی علیه‌السلام : براستى كه خداوند براى گروهى كشته شدن را مقدر فرموده و براى ديگران مردن را. هر گروهى با همان سرنوشت كه خداوند مقدر كرده است مى‏رسد. پس، خوشا به سعادت مجاهدان در راه خدا و كشته شدگان در راه طاعت او. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
معرفت دشمن به انقلاب از معرفت ما بیشتر است. تصورم این است که من گوینده و شمای شنونده معرفت مان نسبت به انقلاب، از دشمنان مان کمتر است. ما شناخت حقیقی از انقلاب را در تلاش دشمن حس میکنیم. ببینید سی و چند سال این حجم تلاش از جنگ تا تحریم تا موضوعات مختلف دیگر نشـان از عظمت انقلاب دارد و نشـان میدهد انقلاب یک شیء بسیار با ارزشی است که دشمن این همه تلاش میکند تا آن را از خاصیت بیندازد... "شهید حاج قاسم سلیمانی" 💔 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
خدایا..! ‌ما‌ڪہ‌حسین‌گونہ‌زندگےنڪردیم‌ تا‌حسین‌گونہ‌بہ‌شهادت‌برسیم پس‌خدایا‌ما‌را‌حُرگونہ‌بپذیر..! ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ - 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به هرکجا که نظر می‌کنم زِ غایتِ شوق خیالِ روی توأم ایستاده در نظر است.. شب جمعه ست هوایت نکنم میمیرم ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🍃❀ ﷽ ❀🍃 امام مهدی(عج) : ◇ لِیعمَل کلُّ امْرِءٍ علَی ما یقَرَّبُ مِن مَحَبَّتِنا . ◇ هر یک از شما باید کاری کند که با آن به محبّت ما نزدیک شود. بحار الأنوار، ج ۵۳ ، ص ۱۷۶ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
هدایت شده از کانال کمیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 💠 زیارت (عج) در روز جمعه (با نوای استاد فرهمند) سلام بر مهدی فاطمه (س) (عج) ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
آخرين نماز شهید آیت الله مدرّس رحمت الله علیه ● نگاهش را دوخته به جايي و خاموش است. اِنگار كه در آن دَمِ واپسين، سراسر زندگي‌اش را مرور مي‌كند، تا دورترين خاطره‌هايش را و حتي ضربه‌ي تركه‌اي را كه در شش سالگي به بازويش خورد و او را به نزد پدر بزرگ، به قمشه و بعد به اصفهان كشاند. ● جانِ خسته‌اش انگار ، زخم تمام ضربه‌هايي را كه در سراسر عمر خورده به ياد مي‌آورد با اين حال در چهره‌اش طراوت و شادابي خاصي موج مي‌زند زيرا به خوبي مي‌داند آخرين ضربه كه براي هميشه او را به ديار دوست مي‌فرستد در حال فرود آمدن است. ● صداي اذان، را به خدا و ديگران را به خود باز مي‌گرداند. جهانسوزي(شخصي كه براي قتل مدرس آمده بود) به تندي قوري را كه از روي سماور برداشته و در استكاني چاي مي‌ريزد و استكان را به خَلَج(همكارش) مي‌دهد. خَلَج نيز گَرد پاكتي كوچك را در آن خالي مي‌كند. استكان را در مقابل مُدرّس مي‌گذارد و به او مي‌گويد: بخور. مُدرّس استكان را بر مي‌دارد و چاي را در چند جُرعه مي‌نوشد و با خونسردي سريعا به نماز مي‌ايستد و در پيش رويِ كساني كه داغ حسرت يك تعظيم او به دلشان مانده است، در برابر خدا به ركوع مي‌رود، رو به دوست و پشت به دشمنان زانو مي‌زند و به سجده مي‌افتد. مستوفيان با نگراني چشم دوخته است به او، مُدرّس نماز مغرب را به پايان مي‌برد اما زهر هنوز اثر نكرده است. مُدرّس هنوز بر سجاده نشسته و ذكر مي‌گويد. سه دژخيم با تعجب و وحشت به او خيره شده‌اند. در برابرش احساس ناتواني مي‌كنند. زهر را به او خورانده‌اند اما تلخي در كام و جان خودشان موج مي‌زند. مستوفيان بيش از آن تاب نمي‌آورد بلند شده و مدرس را به زمين مي‌اندازند، جهانسوزي و خلج نيز دست و پاي سيد را مي‌گيرند. مُدرّس با صداي بلند شهادتين خود را مي‌گويد. مستوفيان عمامه‌ مدرس را باز مي‌كند و آن را بر گردن او مي‌پيچد. آنگاه دو سوي عمامه را آن قدر از دو طرف مي‌كشد تا راه لب، بر كلام سرخ بسته مي‌شود. چشمانش به روي مُهر سجاده و لبانش به كلام خدا بسته مي‌شود اما جلاّدان هنوز رهايش نمي‌كنند. ● آن قدر عمامه را به دور گردنش نگه مي‌دارند تا پيكر نحيف و رنج كشيده‌اش سُست مي‌شود و ستاره بر آسمان سجاده مي‌افتد همچون ـ عليه السّلام ۱۰آذرماه سالروزشهادت آیت الله مدرس 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊🕊 معلم بازنشسته‌ای که مدافع حریم ولایت شد ● پیاده‌روی اربعین را چندین سال بود که انجام می‌داد. حتی کاروان‌های زیارتی را ترتیب می‌داد و کسانی هم که بی‌بضاعت بودند را از هزینه شخصی خودش به زیارت می‌برد. شهادت‌طلبی، شجاعت، ایثار و خدا ترسی حاج رضا زبانزد خاص و عام بود. طوری که در زمان جنگ همیشه در خودش آمادگی شهادت را حفظ کرده بود. از دهه شصت تا قبل از شهادتش مراسم غسل و کفن و دفن اموات را فی‌سبیل الله انجام می‌داد. ● حاج رضا در تاریخ 26 آبان سال 94 راهی سوریه برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم علیه السلام شد. قبل از رفتن با همه ما خداحافظی کردند و حتی به دیدار اهل قبور هم رفتند و یه جواریی می توانم بگویم خداحافظی آخر را با همه ما کردند ● حاج رضا با اصابت موشک کورنت در غروب اربعین سیدالشهدا علیه السلام، مصادف با 10 آذر 1394 به همراه شهیدان میلاد بدری و مجتبی زکوی زاده به شهادت می رسد. 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
مدافع حرم خندانی که به او گفتند نماز نخوان تا شهید نشوی! ● حسین محرابی تازه به سوریه آمده بود. یک شب قبل از خواب با اشاره به بچه‌ها گفتم که بیایید کمی با او شوخی کنیم و سر به سرش بگذاریم. ابوزهرا با یک چشمک به من فهماند که امشب خسته‌ایم و بهتر است بخوابیم. صبح حسین با صدای اذان از خواب بیدار شد. بالای سرم آمد و گفت: حاجی بلند شو! سرم را از زیر پتو بیرون آوردم و گفتم: مرد حسابی ولمان کن! نماز چی؟ برو بخواب! ـ حاجی صدای اذانه! ـ بگیر بخواب آقا جان حوصله داری؟! ـ من می‌خواهم نماز بخوانم. ـ می‌خواهی نماز بخوانی بخوان! ولی از من می‌شنوی نماز نخوان که شهید می‌شوی. حسین آقا که هاج و واج از صحبت‌های هم‌رزمش ماتش برده بود، اصلاً نمی‌دانست اذان اول، اذان اهل سنت است، بلند شد، اما سراغ هر کسی رفت، می‌گفت: نماز نمی‌خواند! به ناراحتی بسیار خودش مشغول نماز شد. اما از آن سوی، رفقایش که از زیر پتو او را تحت نظر داشتند، آهسته می‌خندیدند. حسین آقا همین طور که روی سجاده نشسته بود و داشت ناله می‌کرد که یک دفعه با صدای اذان دوم (اذان شیعیان) جا خورد، یک نگاه به پنجره کرد که این اذان چیست؟! در همان لحظه همه هماهنگ با هم بلند شدند و آستین‌ها را بالا زدند که بروند وضو بگیرند! اما چشمان متعجب محرابی، آن‌ها را دنبال می‌کرد. یکی در آن وسط خنده بچه‌ها به او گفت: اینجا ۲۰ تا اذان می‌گویند. تو باید تشخیص بدهی اذانت کدومه! در دهم آذرماه سال ۱۳۹۵ در آخرین روزهای ماه صفر و در ایام شهادت امام رضا (ع) در منطقه حلب به شهادت رسید. 🌹 🕊 🕊 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊 روزهای آخر آخر آذر ماه بود. با ابراهيم برگشتيم تهران. در عين خستگی خيلی خوشحال بود. ميگفت: هيچ شهيد يا مجروحی در منطقه دشمن نبود، هر چه بود آورديم. بعد گفت: امشــب چقدر چشمهای منتظر را خوشحال كرديم، مادر هر كدام از اين شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست. من بلافاصله از موقعيت استفاده كردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا ميكنی كه گمنام باشی!؟ منتظر اين ســؤال نبود. لحظه‌ای ســكوت كرد و گفت: من مادرم رو آماده كردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا كنه كه گمنام شهيد بشم! ولی باز جوابی را كه ميخواستم نگفت. چند هفته‌ای با ابراهيم در تهران مانديم. بعد از عمليات و مريضی ابراهيم، هر شب بچه‌ها پيش ابراهيم هستند. هر جا ابراهيم باشد آنجا پر از بچه‌های هيئتی و رزمنده است. ٭٭٭ دی مــاه بود. حــال و هوای ابراهيــم خيلی با قبل فرق كــرده. ديگر از آن حرفهای عوامانه و شوخيها كمتر ديده ميشد! اكثر بچه‌ها او را شيخ ابراهيم صدا ميزنند. راوی: علی صادقی،علی مقدم زنـدگۍنامھ‌شهیـد‌ابࢪاهیم‌هادۍ💜 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
● در فکر رفتن به سوریه نبود؛ اما یک خواب باعث شد، برود. خواب دیده بود راه سبزی جلویش هست که انتهای آن حرم (س) قرار دارد، دوستان شهیدش را در خواب دیده بود که گفته بودند حاج منصور مراقب باش جا نمانی. ● قبل شهادت در عملیاتی حضور داشتند که قرار بود چند جوان پشت لودر بنشینند، چون منطقه خطرناک بود گفته بود شما جوان هستید اجازه بدهید من پشت لودر بنشینم. از پاسداران انقلاب اسلامی و از رزمندگان و جانبازان دوران هشت سال دفاع مقدس بود. وی متولد سال 1336 و از اهالی شهرکرد بود که به عنوان نیروی ادوات، در جبهه سوریه به دفاع از حریم اهل بیت (ع) پرداخت وی در سال 1382 به افتخار بازنشستگی نایل شد اما این بازنشستگی او را از فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و حفظ ارزشها و دستاوردهای نظام باز نگه نداشت و به خدمات رسانی به همنوعان و همسایه های خود ادامه داد و در سخنانی گفته بود : " من از سپاه بازنشسته شدم نه از پاسداری و حفظ ارزشهای نظام " . ● سرانجام ظهر روز جمعه دهم آذرماه 1396 در شهر بوکمال سوریه بر اثر اصابت تیر مستقیم به سر به خیل شهداء و برادر شهیدش پیوست . 🌹 🕊 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊 روزهای آخر ابراهیم محاسنش را كوتاه كرده. اما با اين حال، نورانيت چهره اش مثل قبل است. آرزوی شهادت كه آرزوی همه بچه ها بود، برای ابراهيم حالت ديگری داشت . در تاريكی شب با هم قدم ميزديم پرسيدم: آرزوی شما شهادته، درسته؟! خنديد. بعد از چند لحظه سكوت گفت: شهادت ذرهای از آرزوی من است، من ميخواهم چيزی از من نماند. مثل ارباب بيكفن حســين(علیه السلام) قطعه قطعه شوم. اصلا دوست ندارم جنازه ام برگردد. دلم ميخواهد گمنام بمانم. دليل اين حرفش را قبلا شنيده بودم. ميگفت: چون مادر سادات قبر ندارد، نميخواهم مزار داشته باشم. بعد رفتيم زورخانه، همه بچه ها را برای ناهار فردا دعوت كرد. فردا ظهر رفتيم منزلشــان. قبل از ناهار نماز جماعت برگزار شد. ابراهيم را فرســتاديم جلو، در نماز حالت عجیبی داشت. انگار كه در اين دنيا نبود! تمام وجودش در ملكوت سير ميكرد! بعد از نماز با صدای زيبا دعای فرج را زمزمه كرد. يكی از رفقا برگشت به من گفت: ابراهيم خيلي عجيب شده، تا حالا نديده بودم اينطور در نماز اشك بريزه! در هيئت، توســل ابراهيــم به حضرت صديقــه طاهره(علیها السلام) بــود. در ادامه ميگفت: به ياد همه شــهدای گمنام كه مثل مادر سادات قبر و نشانی ندارند، هميشه در هيئت از جبهه ها و رزمنده ها ياد ميكرد. 🌺🌺🌺 اواسط بهمن بود. ساعت نه شب، يكی توكوچه داد زد: حاج علی خونه ای!؟ آمدم لب پنجره ابراهيم و علی نصرالله با موتور داخل كوچه بودند، خوشحال شدم و آمدم دم در ابراهيم و بعد هم علی را بغل كردم و بوسيدم داخل خانه آمديم. 🌿راوی:علی صادقی،علی مقدم زنـدگۍنامھ‌شهیـد‌ابࢪاهیم‌هادۍ💜 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail