eitaa logo
کانال کمیل
1.6هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
2 فایل
امروزفضیلت زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادت نیست امام‌خامنه‌ای #شهدایی #اخبار_مقاومت #جهاد_تبیین نظرات و پیشنهادات خودتون را به صورت ناشناس با ما در میان بگذارید👇 https://daigo.ir/secret/1633967234
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️رسیدن شمر ملعون به کربلا در عصر محرم سال 61 هجری، شمر بن ذی‌الجوشن ضبابی در حالی که نامه‌ای از عبیدالله بن زیاد را به همراه داشت، به بیابان کربلا رسید. طبق گزارش‌های تاریخی، با ورود شمر به کربلا و آوردن نامه عبیدالله، عمر بن سعد متوجه شد که موقعیتش به خطر افتاده و شمر قصد دارد جای او را به عنوان فرمانده لشکر بگیرد. به همین علت عمر بن سعد به شمر پرخاشگرانه گفت: «وای بر تو! خداوند تو و خانه‌ات را از آبادانی دور کند (خانه‌ات خراب شود) ای پیس! نگذاشتی که کار به صلح و سازش برسد. علیه السلام هرگز تسلیم نخواهد شد. او فرزند علیه السلام است. به‌ناچار با او خواهم جنگید.» شمر هم نامه عبیدالله بن زیاد مبنی بر جنگ با علیه السلام را برای عمر بن سعد خواند و گفت: «چه می‌کنی؟ اگر از ابن زیاد اطاعت می‌کنی، بکن. وگرنه فرماندهی لشکر را به من بسپار.» عمر بن سعد جواب داد: «نه. این کرامت به تو نیامده (تو لایق فرماندهی نیستی) فرمانده پیاده‌نظام باش. من فرماندهی لشکر را به عهده دارم.» ▪️ارسال امان‌نامه برای حضرت عباس علیه السلام در منابع نوشته شده وقتی شمر به رسید، همراه با شخصی به نام عبدالله بن ابی محل که مادر علیه السلام، عمه او بود، امان‌نامه‌ای از طرف عبیدالله دریافت کردند. امان‌نامه برای حضرت عباس علیه السلام و سه برادر آن حضرت بود تا شمر و عبدالله بن ابی محل آن‌ها را از میدان خارج کنند. همان روز عبیدالله بن زیاد، امان‌نامه را به عبدالله سپرده بود و او را همراه غلام خودش، به کربلا فرستاده بود. وقتی شمر در برابر یاران علیه السلام ایستاد، فریاد کشید: «پسران خواهر ما کجا هستند؟» منظور او حضرت عباس علیه السلام و برادران ایشان یعنی عبدالله، عثمان و جعفر بود. حضرت علیه السلام و برادران ایشان از خیمه بیرون آمده و فرمودند: «چه می‌گویی؟» شمر گفت: «ای پسران خواهر ما! شما در امان هستید. خودتان را حسین علیه السلام به کشتن ندهید و به فرمان امیرالمؤمنین یزید درآیید.» در بعضی منابع نوشته شده که در مرحله اول حضرت عباس و برادران ایشان سکوت کردند و جواب شمر را ندادند. امام حسین علیه السلام فرمودند: «پاسخ او ر بدهید، هرچند که فاسق است.» سپس حضرت عباس علیه السلام و برادرانش پاسخ دادند و فرمودند: «دستت بریده شود ای شمر. امان‌نامه آورده‌ای؟ خداوند تو و امان‌نامه‌ات را لعنت کند. این دشمن خدا! از ما می‌خواهی که برادرمان علیه السلام فرزند سلام‌الله علیها و رسول خدا صلوات‌الله‌علیه را رها کنیم و به فرمان لعنت شدگان و فرزند لعنت شدگان درآییم؟ هرگز! آیا ما در امان باشیم و فرزند پیغمبر را امانی نباشد؟!» شمر با شنیدن پاسخ کوبنده حضرت عباس علیه السلام و برادرانش در حالی که خشمگین بود و ناسزا می‌گفت، به لشکرگاه خودش برگشت. 🏴 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🏴🏴🏴 خواب دیدن امام حسین علیه السلام امام حسین علیه السلام مقابل خیمه خود نشسته و به شمشیر خود تکیه داده و سر مبارک خود را بر روی زانو گذاشته بودند. در این زمان، حضرت زینب سلام‌الله علیها که صدای سواران و حرکت لشکر را شنیده بودند، نزد برادر آمده و گفتند: «آیا همهمه و خروش دشمن را می‌شنوی؟» علیه السلام فرمودند: «هم‌اکنون صلوات‌الله‌علیه را در خواب دیدم که می‌فرمود به‌زودی نزد ما خواهی آمد و آن لحظه بی‌شک نزدیک شده است.» در بعضی مقاتل نوشته شده که پدرم امام علی و مادرم فاطمه و برادرم امام حسن علیهم‌السلام هم در کنار رسول خدا صلوات‌الله‌علیه در خواب دیده شدند. گفتگوی علیه السلام با لشکر دشمن و به تعویق افتادن جنگ در این هنگام علیه السلام به برادر خود، حضرت عباس علیه السلام، فرمودند: «فدایت شوم برادر! سوار شو برو و بپرس چه می‌خواهند؟ اگر می‌توانی آن‌ها را منصرف کن و برگردان.» علیه السلام همراه با 20 نفر ازجمله زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به نزدیک لشکر دشمن رفته و دلیل تهاجم را پرسیدند. آن‌ها گفتند: امیر دستور داده هجوم بیاوریم. حضرت عباس علیه السلام فرمودند: «صبر کنید تا من بازگردم و با حضرت اباعبدالله علیه السلام در میان بگذارم.» آن حضرت برگشته و ماجرا را برای امام حسین علیه السلام بازگو کردند. امام حسین علیه السلام فرمودند: «بازگرد و بگو یک امشب را به تأخیر بیندازید تا ما امشب را به نماز و شب‌زنده‌داری و استغفار و دعا بگذرانیم. خدا می‌داند که من نماز و قرائت نماز و دعا و استغفار را دوست دارم.» با دنبال کردن پستهای قبل را هم ببینید... 🏴 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
هدایت شده از کانال کمیل
▪️رسیدن شمر ملعون به کربلا در عصر محرم سال 61 هجری، شمر بن ذی‌الجوشن ضبابی در حالی که نامه‌ای از عبیدالله بن زیاد را به همراه داشت، به بیابان کربلا رسید. طبق گزارش‌های تاریخی، با ورود شمر به کربلا و آوردن نامه عبیدالله، عمر بن سعد متوجه شد که موقعیتش به خطر افتاده و شمر قصد دارد جای او را به عنوان فرمانده لشکر بگیرد. به همین علت عمر بن سعد به شمر پرخاشگرانه گفت: «وای بر تو! خداوند تو و خانه‌ات را از آبادانی دور کند (خانه‌ات خراب شود) ای پیس! نگذاشتی که کار به صلح و سازش برسد. علیه السلام هرگز تسلیم نخواهد شد. او فرزند علیه السلام است. به‌ناچار با او خواهم جنگید.» شمر هم نامه عبیدالله بن زیاد مبنی بر جنگ با علیه السلام را برای عمر بن سعد خواند و گفت: «چه می‌کنی؟ اگر از ابن زیاد اطاعت می‌کنی، بکن. وگرنه فرماندهی لشکر را به من بسپار.» عمر بن سعد جواب داد: «نه. این کرامت به تو نیامده (تو لایق فرماندهی نیستی) فرمانده پیاده‌نظام باش. من فرماندهی لشکر را به عهده دارم.» ▪️ارسال امان‌نامه برای حضرت عباس علیه السلام در منابع نوشته شده وقتی شمر به رسید، همراه با شخصی به نام عبدالله بن ابی محل که مادر علیه السلام، عمه او بود، امان‌نامه‌ای از طرف عبیدالله دریافت کردند. امان‌نامه برای حضرت عباس علیه السلام و سه برادر آن حضرت بود تا شمر و عبدالله بن ابی محل آن‌ها را از میدان خارج کنند. همان روز عبیدالله بن زیاد، امان‌نامه را به عبدالله سپرده بود و او را همراه غلام خودش، به کربلا فرستاده بود. وقتی شمر در برابر یاران علیه السلام ایستاد، فریاد کشید: «پسران خواهر ما کجا هستند؟» منظور او حضرت عباس علیه السلام و برادران ایشان یعنی عبدالله، عثمان و جعفر بود. حضرت علیه السلام و برادران ایشان از خیمه بیرون آمده و فرمودند: «چه می‌گویی؟» شمر گفت: «ای پسران خواهر ما! شما در امان هستید. خودتان را حسین علیه السلام به کشتن ندهید و به فرمان امیرالمؤمنین یزید درآیید.» در بعضی منابع نوشته شده که در مرحله اول حضرت عباس و برادران ایشان سکوت کردند و جواب شمر را ندادند. امام حسین علیه السلام فرمودند: «پاسخ او ر بدهید، هرچند که فاسق است.» سپس حضرت عباس علیه السلام و برادرانش پاسخ دادند و فرمودند: «دستت بریده شود ای شمر. امان‌نامه آورده‌ای؟ خداوند تو و امان‌نامه‌ات را لعنت کند. این دشمن خدا! از ما می‌خواهی که برادرمان علیه السلام فرزند سلام‌الله علیها و رسول خدا صلوات‌الله‌علیه را رها کنیم و به فرمان لعنت شدگان و فرزند لعنت شدگان درآییم؟ هرگز! آیا ما در امان باشیم و فرزند پیغمبر را امانی نباشد؟!» شمر با شنیدن پاسخ کوبنده حضرت عباس علیه السلام و برادرانش در حالی که خشمگین بود و ناسزا می‌گفت، به لشکرگاه خودش برگشت. 🏴 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
هدایت شده از کانال کمیل
🏴🏴🏴 خواب دیدن امام حسین علیه السلام امام حسین علیه السلام مقابل خیمه خود نشسته و به شمشیر خود تکیه داده و سر مبارک خود را بر روی زانو گذاشته بودند. در این زمان، حضرت زینب سلام‌الله علیها که صدای سواران و حرکت لشکر را شنیده بودند، نزد برادر آمده و گفتند: «آیا همهمه و خروش دشمن را می‌شنوی؟» علیه السلام فرمودند: «هم‌اکنون صلوات‌الله‌علیه را در خواب دیدم که می‌فرمود به‌زودی نزد ما خواهی آمد و آن لحظه بی‌شک نزدیک شده است.» در بعضی مقاتل نوشته شده که پدرم امام علی و مادرم فاطمه و برادرم امام حسن علیهم‌السلام هم در کنار رسول خدا صلوات‌الله‌علیه در خواب دیده شدند. گفتگوی علیه السلام با لشکر دشمن و به تعویق افتادن جنگ در این هنگام علیه السلام به برادر خود، حضرت عباس علیه السلام، فرمودند: «فدایت شوم برادر! سوار شو برو و بپرس چه می‌خواهند؟ اگر می‌توانی آن‌ها را منصرف کن و برگردان.» علیه السلام همراه با 20 نفر ازجمله زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به نزدیک لشکر دشمن رفته و دلیل تهاجم را پرسیدند. آن‌ها گفتند: امیر دستور داده هجوم بیاوریم. حضرت عباس علیه السلام فرمودند: «صبر کنید تا من بازگردم و با حضرت اباعبدالله علیه السلام در میان بگذارم.» آن حضرت برگشته و ماجرا را برای امام حسین علیه السلام بازگو کردند. امام حسین علیه السلام فرمودند: «بازگرد و بگو یک امشب را به تأخیر بیندازید تا ما امشب را به نماز و شب‌زنده‌داری و استغفار و دعا بگذرانیم. خدا می‌داند که من نماز و قرائت نماز و دعا و استغفار را دوست دارم.» با دنبال کردن پستهای قبل را هم ببینید... 🏴 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail