eitaa logo
کانال کمیل
1.6هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
3 فایل
امروزفضیلت زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادت نیست امام‌خامنه‌ای #شهدایی #اخبار_مقاومت #جهاد_تبیین نظرات و پیشنهادات خودتون را به صورت ناشناس با ما در میان بگذارید👇 https://daigo.ir/secret/1633967234
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال کمیل
#حاج_قاسم علاقه و ارادت خاصی به #شهید_ماهانی داشت و در وصف او گفته است « علی از چهره هایی بود که حجا
*، یکی از نیروهایی بود که در اثر مجروحیت از ناحیه فک، دست و پا نمی توانست در خطوط مقدم حضور یابد و حاج آقا به او اجازه داده بود که در واحد مخابرات خدمت کند. علی آقا ترکش های زیادی به تن داشت. یک دست او در اثر مجروحیت حرکت نداشت و مچ یکی از پاهایش نیز با ترکش از بین رفته بود و او پای خود را روی زمین می کشید و حرکت می کرد. *به نقل از طلبه شهید حسن صادقی آمده است «خیلی دلم می خواست یک روز صبح، زودتر از او وارد نمازخانه شوم، ولی نتوانستم. هر وقت وارد نماز خانه می شدم او را در گوشه ای که به دیوار تکیه داده بود، می دیدم. بدن نحیف او در اثر روزه های متوالی و مجروحیت ها کمتر از چهل کیلوگرم وزن داشت. همواره در حال خضوع بود. *یک روز دیدم با دستی که فلج بود، می خواهد سوزنی را نخ کند و پاشنه پوتین را بدوزد. پاشنة پوتین به خاطر مجروحیت پای علی آقا، زود خراب می شد. گفتم: پوتین در انبار داریم. بردار و بپوش. گفت: همین را درست می کنم؛ می پوشم. او حتی دو دست لباس نداشت. یک لباس رنگ و رو رفته داشت که می شست و می پوشید. * در اهواز منزلی بود که به «خانه عمه» معروف بود. بچه ها هر وقت می خواستند با کرمان و خانواده های شان تماس بگیرند به آنجا می رفتند، یک روز علی آقا هم می خواست تلفنی با مادرش صحبت کند. وقتی شروع به صحبت کرد، دو زانو و مؤدب نشسته بود و با احترام و کلام خاصی با مادرش صحبت می کرد. گویا مادرش در آنجا حضور داشت.» مادر شهید نقل کرده است: روزی که خانه نبودم و او از جبهه آمده و لباس‌های شسته نشده‌ای را در گوشه حیاط دیده بود، تشت و آب آورده و با همان لباس ساده‌ی بسیجی و دست مجروح و فلج، لباس‌ها را شسته بود. وقتی رسیدم، دیدم دارد لباس‌ها را روی طناب پهن می‌کند. چقـــدر هم تمیز شسته بود! گفتم: الهی بمیرم مادر. تو با یک دست چطوری این همه لباس را شستی؟ گفت: اگر دو دست هم نداشتم، باز هم وجدانم قبول نمی‌کرد من این جا باشم و تو در زحمت باشی! 🕊🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
طلبه شهید حسن صادقی : خیلی دلم می خواست یک روز صبح، زودتر از او وارد نمازخانه شوم، ولی نتوانستم. هر وقت وارد نماز خانه می شدم او را در گوشه ای که به دیوار تکیه داده بود، می دیدم. بدن نحیف او در اثر روزه های متوالی و مجروحیت ها کمتر از چهل کیلوگرم وزن داشت. همواره در حال خضوع بود. 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail