eitaa logo
🇮🇷کانال کمیل🇮🇷
425 دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
15.6هزار ویدیو
73 فایل
کانالی برای ارائه مطالب متنوع سیاسی،اجتماعی ، مذهبی، ادبی و طنز..... کپی از مطالب کانال آزاد است https://eitaa.com/joinchat/1446576180C08cc5661cc لینک کانال کمیل👆 آیدی:👈 Canele_komeil@ ارتباط: @n_bande
مشاهده در ایتا
دانلود
💪اجتماع بزرگ دختران انقلاب به مناسب میلاد حضرت زینب کبری(س) و اربعین شهید آرمان علی وردی 📣مدافعان به پا خیزید 📌همراه با دلجویی از بانوانی که در آشوب های اخیر به هتک حرمت شد 🇮🇷✌️با اجرای زنده سرود دختران انقلاب توسط حاج ابوذر روحی و با حضور میهمانان ویژه😍 📌زمان: ساعت۱۵ 📌مکان:
11.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨اعترافات اوباش مرتبط با موساد که امروز اعدامشان قطعی شد. ✔️ببینید و انتشار دهید
واکنش کاربران به توئیت خوشحالی مجری اینترنشنال از شکست تیم ایران ▪️خانم ثابت! تیم شما در گروه C است 🔹«المیرا شریفی‌مقدم» نوشت: این حجم از دشمنی با وطن و سرزمین مادری طبیعی نیست! اجرای تلویزیونی نیاز به سلامت روان دارد. حتما به روانپزشک مراجعه کنید. 🔹کاربر دیگری به نام سینا عضدی هم نوشت: خانم ثابت، قبلا عرض کردم خدمت سرکار، باز هم میگم تیم شما در گروه C بازی میکنه. 🔹همچنین کاربری با نام مجتبی تقوی نوشت: بهتر از این نمی‌شد به کسی ثابت کرد که مزدورهای فارسی زبان شبکه اینترنشنال سعودی، عمله‌های استکبار جهانی هستن و اشک‌هایی که برای مردم ایران می‌ریزند اشک تمساح‌ست. 🔹پیام برازجانی هم عنوان کرد: سال‌ها بعد از ۲۸ مرداد ۳۲ وقتی اسناد پولپاشی منتشر شد، نوه نتیجه‌های کسانی که زیر پرچم انگلیس و آمریکا ضد نفت ملی رقصیده بودند بیچاره‌ها مجبور به ماله‌کشی شدند که اسناد دروغه، این روزها هر کسی هر کاری بکنه تصمیم با خودشه، منتها به فکر ۵۰ سال بعد و نوه نتیجه‌ها و قضاوت تاریخ هم باید بود! 🔹سیما ثابت مجری برنامه چشم‌انداز اینترنشنال است که شب گذشته پس از شکست تیم ملی ایران با انتشار تصویری از لحظه به ثمر رسیدن گل تیم آمریکا به همراه آیکون خنده نوشت که بچه‌ها متشکریم! ثابت از جمله مجریان اینترنشنال است که گرایش‌های تجزیه‌طلبانه دارد. 🇮🇷
♨️عکس دوکوهه۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت هجدهم ۰۰۰ میثم پرسید شما که نمیترسید؟ ما دو تا به هم نگاه کردیم و من سریع گفتم : نه که نمیترسیم ، آقا قلعه قوند یه کمی مکث کرد و جواب داد به مدد امام زمان(عج) ، ان‌شاءالله نخواهیم ترسید ، میثم خندید و گفت : ماشاءالله! این درسته! راستش رو بخواید، یه کم خجالت کشیدم. میثم با یکی از بچه ها درگوشی صحبت کرد و اون رو دنبال چیزی فرستاد، من نفمیدم چی گفت. راه افتادیم اومدیم ته مقعر هفت هشت تا اسب و قاطر یه جا بسته شده بود، سه‌تاشون زین داشتن و پشت هر کدوم چند تا جعبه بزرگ لوازم خونگی بسته شده بود نظرم جلب کرد. پرسیدم: آقا میثم! این جعبه‌ها تجهیزاته؟ ما که چیزی لازم نداریم. میثم گفت : نه ما نمی تونیم چیزای سنگین همراهمون ببریم ،چون قاطرا نمی کشن، ممکنه پرت بشن. پرسیدم پس چیه: گفت: خالیه. خندیدم و گفتم ؛ خالیه؟ آخه چرا؟ آقا قلعه قوند ، فوری گفت : واسه اینکه اَگه دیده‌بانای دشمن مارو دیدند فکر کنن ما قاچاقچی هستیم و کوله‌بَر، چون اونا میدونن هیچ آدم عاقل نابلدی از این مسیر نمیره و جونش رو به خطر نمی‌اندازه ، میثم خندید و گفت آفرین! شما قبلا" اینورا بودی؟ آقا قلعه قوند گفت: بله یه بار ، قبل از این که برم جبهه جنوب . میثم پرسید: چه خوب جبهه جنوب هم بودی؟ کجا؟ آقا قلعه قوند گفت : دوکوهه و شلمچه. میثم گفت : با این لباس‌هایی که پوشیدیم اگه دیده‌بانای عراقی مارو ببیند فکر میکنند ما از بچه‌های سازمان منافقین هستیم ، و اَگه منافقا مارو ببینند فکر می کنن از کردهای قاچاقچی هستیم ، البته اَگه شانس بیاریم ، راستش رو بخواید کمی ترسیده بودم ، حاج آقا قلعه قوند پرسید اول میریم عقبه اول ؟ برادر میثم گفت : نه مستقیم میریم سر شاخ ، صبح فردا من بر میگردمو اون دو نفر نیروی کمکی رو از عقبه اول به شما میرسونم ، سوار قاطر ها شدیم و راه افتادیم من قبلا" تو روستای مادرم سوار الاغ شده بودم و کمی تجربه داشتم ، ولی آقای قلعه قوند یه کمی براش سخت بود تعادلش رو حفظ کنه. رو قاطر چُرتم گرفته بود . قاطر ها هر سه با طناب به هم بسته شده بودند ، واسه همین خیالم راحت بود که گُم نمیشم ، بعد هم آدم احساس میکرد داخل گهواره بچه‌گی نشسته ، هی بالا پائین می‌پریدی ، یه لحظه به خواب عمیق فرو رفتم ، یهو دیدم یکی تند و تند تکونم میده ، صدام میکنه حسن آقا ؟ حسن آقا ؟ چرا اینجا خوابیدی ، پاشو ، پاشو برو تو جات بخواب ، یعنی اینقدر خسته‌ای؟ چشممو که باز کردم دیدن تو آشپزخونه رو زمین خوابیدم و دستمال یزدی تو دستمه، عیال داره هولم میده و صِدام میکنه. از خواب بلند شدم و نشستم . یه نگاه به دستمال انداختم چشمم افتاد به حاشیه دستمال و نوشته، همه چی یادم اومد، خدا جون یعنی این دستمال محمد همون دستمال شهید جمال عشقیه؟ امکان نداره ، ولی با مشخصاتی که بی‌بی میداد یکیه . بی‌بی گفت : تو حاشیه دستمال با نخ گُلدوزی نوشته (عشقم مملی) ، خیلی دلم می‌خواست بپرسم ، یه نگاه به ساعت انداختم ، دیدم خیلی دیر وقته ، گفتم بهتره فردا برم و از بی‌بی بپرسم ، فرداش دَم غروب ، یه ساعتی مونده به اَذان از خونه زدم بیرون ، می‌خواستم یه سره برم درب خونه بی‌بی ، نزدیک پارک برادر ولی‌زاده رو همراه پسراش دیدم ، بعد از سلام پرسیدم: آقای ولی‌زاده میری مسجد؟ جواب داد بله، گفتم میشه قبلش با من بیای بریم جایی؟ پرسید کجا؟ گفتم: خونه بی‌بی ، مادر شهید محمد جمال عشقی . با تعجب پرسید : اتفاقی افتاده؟ گفتم آره یه اتفاق عجیب! گفت : خیره ان‌شاءالله . گفتم بله خیره . باهم اومدیم درب خونه بی‌بی ، همین که خواستیم در رو بزنیم ، درب باز شد و مملی کوچیکه اومد بیرون زودی سلام کرد ، شروع کرد با پسرای آقای ولی‌زاده خوش و بِش کردن ، گفتم ببین از قدیم گفتن : کبوتر با کبوتر ، باز با باز ، بچه تا دوستاش و دید همه چی رو فراموش کرد ، گفتم : مملی میشه بی‌بی رو صدا کنی ، توجهی نکرد چنان غرق بازی با پسرا شده بود که متوجه نشد دستمال یزدی رو از جیبم درآوردم گفتم : مملی در رابطه با اینه ، تا نگاش به دستمال افتاد ، بلند داد زد ، وای دستمال دایی محمده ، دیشب تو خواب بهم گفت دستمال دست شماست ، یادم رفت خوابم و واسه بی‌بی تعریف کنم ، هیچ کس باور نمیکنه دایی من بیشتر وقت ها پیش منه ، با من بازی میکنه ، میگه چیکار کنم. آقای ولی زاده گفت : آخه تو که دایی محمدت رو ندیدی ، نمیدونی چه شکلیه، مملی خندید گفت شکل همون عکسی که تو اطاقش نصب شده با همون لباس ، حتی این آقا هم تو اون عکس هست ، خیلی‌های دیگه هم هستند ، پرسیدم : کدوم عکس؟ یه دفعه درب باز شد و بی‌بی اومد بیرون و گفت: آخرین عکسی که محمد واسم فرستاد ، بعد مفقود شدنش دادم عکس بزرگ کردن و زدم تو اطاقش ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 امام باقر علیه السلام: برای زن هیچ شفیعی نزد پروردگارش به اندازه رضایت شوهرش سودمندتر نیست. 📗مستدرک الوسایل ج۱۴ ص۱۶۱
هدایت شده از KHAMENEI.IR
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 | کلاس درس دشمن‌شناسی 🔹 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «دشمنتان را بشناسید و اوّل هم بدانید دشمن کیست؛ دشمن را اشتباه نکنید. ثانیاً وقتی دشمن را شناختید که کیست، نقطه‌ضعف‌های دشمن را بشناسید، ناتوانی‌های دشمن را بشناسید. دشمن همیشه سعی میکند خودش را در نظر شما بزرگ و قوی جلوه بدهد. سعی کنید بشناسید دشمن در چه وضعیّتی است، چه ضعفهایی، چه نقطه‌ضعف‌هایی، چه ناتوانی‌هایی دارد. دشمن را بشناسید، نقشه‌های دشمن را بشناسید. خیلی‌ها در مقابل نقشه‌ی دشمن غافلگیر میشوند؛ [مراقب باشید] غافلگیر نشوید.» ۱۴۰۱/۰۹/۰۵ 🔺 رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، کلیپ‌نوشت «کلاس درس دشمن‌شناسی» را منتشر میکند. 📥 سایر کیفیت‌ها👇 https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=51442
هنوز کسی هست که سعودی‌اینترنشنال رو باور‌کنه؟؟🤔
در ماجرای ، پاشنه آشیل سپاه اسلام، کوچک شمردن دشمن و بیخیال شدن از دسایس او بود. ماجرای امروز چقدر شبیه به این تنگنای تاریخی است. کوچک شمردن کید دشمن و غفلت از توانایی‌های او، پاشنه آشیل جریان انقلابی می‌تواند باشد. بیایید افسران جنگ بدر باشیم نه پاسداران تنگه احد. ✍نیمه شب نوشتی از:
♨️خب مشکل همین نفهمی شماست جناب تروریست!!! ایرانی‌ها خواستار آشوب نیستند! خواستار رفع تحریم و حل مشکلات اقتصادی و بازگشت آرامش و ثبات در منطقه هستند!!! حالا حاضری خواست ایرانی‌ها رو انجام بدی؟؟؟ یا فقط ادعاشو داری؟؟؟ "بنده خدا"