🎥 دانلود انیمیشن " جوجه کوچولو "
🎬 Chicken Little (2005)
🏅امتیاز : 5.7 از 10
🎙 #دوبله_فارسی
✂️ #سانسور
📤 کیفیت: (عالی)
🔹ژانر: #خانوادگی #انیمیشن #ماجراجویی #کمدی #علمی_تخیلی
⏰مدت زمان: 81 دقیقه
🌍محصول کشور : ایالات متحده آمریکا
👔کارگردان : Mark Dindal
🌟ستارگان : Zach Braff, Garry Marshall, Joan Cusack, Steve Zahn
🎞خلاصه داستان:
جوجه کوچولو ، فیلمی انیمیشنی محصول سال ۲۰۰۵ به کارگردانی مارک دیندال است. در خلاصه داستان این فیلم انیمیشنی آمده است ، یک جوجه کوچولو به طور اتفاقی با موجودات فضایی برخورد میکند. اما چون مدرکی برای اثبات حرفهای خود ندارد ، تحقیر شده و مورد تمسخر قرار میگیرد. ولی زمانی که فضاییها به زمین حمله میکنند ، اوست که باید همه را نجات دهد و…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خابی نصیحت میــکند
یارو پاشید از بدبخـتی😂
@Carrtonn
#مدیر_انیمه_ساز 🏆
شروع تبادلات پر جذب یاس💜🌿
ادمین تبادل کانال تون میشم:)🍓✨
آمار تون +⁶⁰🍶💗
آیدیـم جهت شرکت در تبادلات:
@CUKWHK
اطلاعات و شرایط تبادلات 👇🏻🐟💙
https://eitaa.com/joinchat/166920416Cc502712b28
بهترین چنل روزمرگی رومیبینی!
ازش نگم برات که ایتا این چنل قانون مند ترین بوده به همین دلیل بهترین چنل روزمرگی شده
از فعالیت هاشه👇🏻
میز آرایشمو مرتب کنم🥇
بقولم🍽
عمل به قول🦄
هپی مپی ۳۵۰تاییمون مبارک🎊
اینا رو خوندی دهنت باز موند ها؟
بیا لینکشومیخوای
نمیدم
شوخی کردم میدم😂
بدوبدو لینکشه👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2187002045C99305f856b
جویننن؟ الان میپاکما💋
| 🕯💌 |
⇩ 😍 یھ کانآݪ شَهیــــــــــداݩھ 😍 ⇩
ࢪهبࢪانھ 😌
وصیت نامھ 📃
شاعࢪانھ 🌱
پࢪوفایل 🏞
زندگینامھ 📕
والپیپر ✨
تم 🎀
حرف شهید ✍🏻
تلنگرانھ 🖇
رمان های #عاشقانه_مذهبی😍😍
✿•---••...•💔•...••---•✿
#پلاک_خونی 🥀
●°•➣ { @pelak_khoni }
‹ رمانِ مدافعِ عشق ›
ژانر: #عاشقانه #امنیتی #طنز
👩🏻💻نویسنده: افسران جنگ نرم
خلاصه رمان:
سرگذشت دو دخترجوان، دوست که علاقه مند به فعالیت درسازمان های امنیتی واطلاعاتی هستند ، و در راه رسیدن به اهدافشون با موانعی مواجه میشن گاهی دلسرد می شوند اما امیدشان را از دست نمی دهند ، گاهی عاشق میشوند اما به پاکی عشقشان خیانت می کنند .
کی میداند آخر سرنوشت زندگانی شان چه می شود ...(:
_______________________
#تیزر
- من میخوام برمم چرا نمیذاری رسول آخههه! ...
- چرا این بازی کثیفو راه انداختی؟! ...
- یعنی باید به عنوان دوتا نفوذی بریم تو سازمانشون؟ ...
- وقتی خیلی بچه بودیم با هم نامزدمون کردن ...
- نباید از خواهرت دفاع کنی؟! ...
- از فرزند ناخلفی مثل تو کمتر از اینم توقع نداشتم ...
-کما برای چی؟؟؟ یه گلوله خوردن چی داره مگه که ...
- با دستای خودم میکشمت! ...
- هر بلایی سرش بیاد خونش گردن توئه ...
- من این قاتل زنجیره ای رو که جلوم وایساده نمیشناسم ...
- خواهر من به تو چه ربطی داره که ازش دفاع میکنی؟ ...
- دختره ی لوس بی دست و پا ...
-تموم شد...دیگه همه چی تموم شد...راه برگشتی وجودنداره...
-داری زودقضاوتم میکنی...
-ما...ما...ن
به قلم: افسران جنگ نرم
https://eitaa.com/Qarar_hemishhgi
﹝قشنگترین کانالِ دخترونه!🌻✨﹞
•᯾🌸📒درست کردنِ بولت ژورنال رنگی
https://eitaa.com/booookkk
•᯾ 🖊🦋آموزش برنامھ ریزی درسی
https://eitaa.com/booookkk
•᯾🧝🏻♀✨ شیوه هایِ درس خوندن
https://eitaa.com/booookkk
رنگیرنگی شدنِ دفترات با من 🍓🧚🏻♀
جانمونی قیشینگم🐰💗
◗ یادمههمیشـهمـیگـفت:
سعـیکـنجـوریزنـدگـیکـنی!
کـهخـداعـاشقتبشـه:)
اگـهخـداعـاشقـتبشـه
خـــوبتوروخریــداریمـیکـنـه..:)♥️
این جملھ زیبا از شهیدمحسن حججے هست کھ قضیه شهید شدن آن همانند امام حسین است:)!🙂❤️
اگر میخوای داستان شهادتش را متوجه بشی بیا کانال زیر🌱👇
نسݪ حججۍ ها
@vcdjjcdeubk
💕⃟ ⃟ 🌱 دختران_چادری 🌱 ⃟ ⃟💕
سلامدلبࢪ :)🌱
یهچنلپیداکࢪدمحࢪفنداࢪه🥺!
ڪانالےڪھکلیمذهبےدارهڪجادید؎آخھ؟🧕🏻🖤
حالوهوا؎دلتونࢪوخوبمیکنہ📄🍓"
بیااینجابو؎عطࢪخداࢪوبگیࢪ🌻
•رفیــق...!
•‹تـقــوا›
•اونی نیست
•که با یه‹تَــق›؛
•‹وا› بشه ها...!
•خود دانی...!!! :)
--------------------------------------
#ڪانالےبࢪاےخوشسلیقھها🐳• ‹
#پࢪوفدختࢪونهمذهبے💓📸🌱• ‹
#استــوࢪےمناسبتے🗯🎈• ‹
اگهدخترےبیآ🌱 ⃟🌙
❥@hajade❥
💙﷽💙
.
پاتوق کنکوری های عزیز
http://eitaa.com/Engizshi_garam
♨️بهترین کانال کاربردی #متوسطه اول متوسطه دوم
http://eitaa.com/Engizshi_garam
اولین چنل درخواستی کتاب کمک درسی در ایتا🔺️📚
http://eitaa.com/Engizshi_garam
بهتر و سریع تر با برنامه باشید "انگیرشۍ گࢪﺍﻡ"
✿🍃رܩانـے کـہ با صداے نم نم بارونـ و بوے شکلاتـ داغ ترکیب شده!🍃✿
________________________________________
در حیاط باز شد و طاها با پریشانی وارد شد.
چشمانش سرخ بود و صورتش سفید!
با نگرانی، وحشیانه به پیراهنش چنگ زدم و با بغض گفتم:
_ چی...چی شده... طاها؟ چی... شده؟؟؟
طاها بدون اینکه چیزی بگوید، روی صندلی چوبی که در گوشه ای از حیاط وجود داشت نشسته و آرام آرام شروع به گریستن کرد.
پس از لحظه ای سرش را پایین گرفت و با لحنی تأسف بار، غمگین و سرد گفت:
+ چه دنیای وحشتناکی! اخه... آخه چرا این اتفاق... باید برای ما می افتاد؟ چرا؟ آخه...اینطور یتیم شدن حق ما بود؟
با شنیدن کلمه یتیم، دیوانه وار بر روی زمین افتادم.
ناگهان همه جا برایم تار شد.
صدا های مبهمی از طرف طاها می شنیدم...
________________________________________
بیا اینــجا و ادامه رمـ✨ـان رو بخون دختر!😉💕
https://eitaa.com/joinchat/1519386809Ce938a23d96
#رمانهایرؤیانویسـ