"بسم‌تعالی"

_

- نمیدانم ؛ شاید روزی کسی خواست جایت را بگیرد.. نمیدانم که آن روز چه کار میکنم اما ، نمی‌گذارم خسته شود! نمی‌گذارم که مانند تو ، از من خسته شود..! شاید گاهی مانند تو بوسیدمش ، همانطور که تورا میبوسیدم..؛ شاید هم گاهی کمی از خود گذشتگی کردم و او را در بر گرفتم.. نمیدانم.. شاید هم نگذارم کسی جایِ تو را بگیرد اما ، قول نمی‌دهم از دستم در نرود.. آخر میدانی.. انسان های خوب زیادند! انسان هایی که ممکن است من توانایی مقابله را در برابرشان نداشته باشم زیادند.. میدانی.. تو که تنها خوبِ جهان نبودی! گاهی بهتر از تو هم پیدا می‌شود.. با این حال باز نمیدانم که می‌توانم خوبی جز تورا داشته باشم؟! نمیدانم.. شاید هم هیچوقت کسی نتواند جایت را بگیرد؛ شاید تو تنها گلِ آبیئی هستی که در قلب من جای داری اما‌ باز هم.. شاید و شاید های زیادی هست؛ نمیدانم شاید هم زندگی اینگونه شاید هایش را نشانم می‌دهد که دائماً در حال فکر باشم.. نمیدانم..! تاریخِ : 03/2/20. نوشته‌یِ : -TELFA-. -

'نمی‌دانم ؛ نمی‌گذارم که مانندِ تو از من خسته شود..* - @Cassette_TELFA .

_

- شب‌ها خوب نیستند! آنها را دوست ندارم.. میدانی باعث می‌شوند احساس غم کنی... آنقدر که فکر کنی تمام دنیا را غم گرفته. آنقدر که حس کنی همه جا پر از گردِ غم است.. شاید این تنها خیال است اما..؟! نمیدانم شاید..؛ به هر حال شب‌ها عامل به یاد آوردن غم ها هستند.. شاید بگویی چرا طوری حرف میزنی که انگار انسانند؟!.. اما که میداند؟ -شاید باشند. به هر حال من شب ها را دوست ندارم ؛ شب ها عامل بیداری هایمان موقع خواب و سردرد هایمان فردای آن هستند..! تازه کمی که بگذرد حس میکنی بدنت درد می‌گیرد.. شاید از غم‌‌ باشد اما من فکر میکنم باز هم مقصراش شب‌ها هستند..؛ آخر این شب‌ها هستند که موقع خواب غم را به درون قلبت هل می‌دهند و بعد باعث بی‌خوابی میشوند!.. خواب هم چیزیست مانند مخدر ، اگر بعد از چندین وقت بی‌خوابی بدن درد بگیری خب باید بگویم که عجیب نیست.. شاید الان با خودت بگویی که آیا زده است به سرم؟! باز هم جوابم این است که چه کسی میداند؟! شاید زده باشد!. در هر حال باید بگویم که از نظر من این شب‌ها هستند که مقصرند.. آنها هستند که باعث درد های مختلف در زندگی‌اند! شب ها خوب نیستند..). تاریخِ : 03/3/3. نوشته‌یِ : -TELFA-. -

'شب‌ها ؛ به هر حال من شب‌ها را دوست ندارم)* - @Cassette_TELFA .

_

- می‌توانم ساعت ها درباره‌ی رنگِ موهایت ،‌ نوعِ راه رفتنت ، طرزِ نشستن و خندیدنت ، رنگِ چشمانت ،‌ مدلِ ابروهایِ ظریف و بی‌نقصت ، صدای همیشه خندانت ، لحنِ حرف زدنت ، نوعِ چت کردنت ، دندان های یکدستِ کوچکِ زیبایت ، دست های استخوانی‌ات ، قدِ کوتاه و تو بغلی‌ات ، بدنِ بی نقصت ، چشمانِ خمارِ آهویی شکلت ، مژه های پر و بلندت که چشمانت را دوره کرده‌اند ، گونه های برجسته‌ات موقع خندیدن ، خط خنده‌ات روی لپ هایت موقع لبخند زدن ، خال هایِ مانندِ نگینِ در مرزِ چشم ها و شقیقه‌ات ، موهایِ بلندِ دو رنگِ قهوه‌ایِ تیره و قهوه‌ایِ روشنت ، ترقوه‌هایت که گودی‌اش مانندِ چاله‌ای برای دلم هست ، گردنِ باریک و زیبایت ، رفتارِ ضد و نقیضت ، اعصابِ نداشته‌ات ، لب های صورتی رنگِ مانندِ غنچه هایت و طرحِ زیبای لبخندت ؛ ساعت ها فکر کنم و حرف بزنم! میدانی عزیزِ کوچکِ جذابِ من؟ من به داشتنت میبالم.. بله ، میبالم! میدانی شاید برای این است که تو تنها داراییِ من هستی.. من کسی را جز تو ندارم زیبای کوچکِ من.. تو تنها کسی هستی که برایِ من مانده‌ای! آخر میدانی تو ، منی هستی که تنها متعلق به من هستی. تاریخِ : 03/3/13. نوشته‌یِ : -TFLFA-. -

'منِ‌متعلق‌به‌من ؛ تو تنها کسی هستی که برایِ من مانده‌ای-) - @Cassette_TELFA .