👆👆👆👆👆👆
این دو تا عکس دو مثال از یه چرخه ی کامل و ناقصه. شکل کامل رو کمی گرد کنید میشه همون چرخ زندگی شما و شکل ناقص که شبیه به چرخ زندگی خیلی از ماست، داره سعی میکنه ماشین زندگی مون رو حرکت بده. امیدوارم همه ی هشت مورد رو به عدد ده برسونیم تا مفهوم لذت زندگی رو بچشیم.
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
⏪ما به طور متوسط هر روز 8 ساعت میخوابیم😴
اصلا نمی خوام به مفهوم این جمله فکر کنم.
اما بخوایم یا نخوایم مفهومش میشه این که:
«ما یک سوم کل عمرمون رو خواب تشریف داریم»😱😱
عمر ما واقعا کوتاهه. وقتی میفهمیم یک سومش رو کلا خواب
هستیم، کوتاه تر هم میشه‼️
👈ساعت های خوردن، نوشیدن، دفع دو مورد قبلی، رانندگی،
خیره شدن به در و دیوار و… رو هم به اون یک سوم اضافه
کنید. چیزیش نمیمونه. علی القاعده مجبورید برا داشتن
یه سرپناه و سیر کردن شکم، روزی چند ساعت کار هم بکنید‼️
✅خداییش چی موند از زندگی❓❓
وسط این بلبشوِ بی وقتی و کوتاهی عمر؛ حداقل یاد بگیریم
چطور میشه وقت خرید از دنیا🤑
تنها راه خریدن وقت از دنیا، مدیریت زمان هست.
⌛️مدیریت زمان⌛️ به یک معنی، یعنی مدیریت اولویت ها.
باید یاد بگیریم چطور برنامه هامون رو اولویت بندی کنیم
که هر کاری رو هر وقتی انجام ندیم.
🙏❤️مارو دنبال کنید و به دوستاتون معرفی کنید❤️🙏
متن کامل مقاله «یک فرمول طلایی برای مدیریت زمان و برنامه ریزی» رو تو لینک زیر مطالعه کنید:
http://cdana.ir/time-management-golden-formula/
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
time-management.mp3
9.04M
✅یکی از دلایل وا رفتن در مقابل ⌛️دقیقه ها⌛️
اینه که اصلا نمیدونیم باید چه کنیم‼️ اگه بهمون بگن یعنی
تو هیچ کاری برای انجام نداری❓‼️
میگیم اتفاقا تا دلت بخواد کار سرم ریخته😩 ✅راست میگیم✅
واقعا خیلی کار داریم؛ اما مشکل اینجاست که
نمیدونیم دقیقا الان باید چه کاری رو انجام بدیم❗️😩
🎖پس اولین کارمون اینه که بدونیم فردایی که قراره توش پا بذاریم
باید چه کارهایی انجام بدیم. 💯 این میشه برنامه ریزی روزانه ما.
⏪برنامه ریزی کردن خیلی وقت گیر نیست. ◀️اما هر چقدر هم وقت بگیره
به ازای هر یک دقیقه برنامه ریزی، 👍حداقل 10 دقیقه تو وقت تون
صرفه جویی خواهید کرد👍
⛔️فردای شما به هیچ وجه نباید تار و مبهم باشه⛔️
🙏❤️مارو دنبال کنید و به دوستاتون معرفی کنید❤️🙏
متن کامل مقاله «چطور با چند کار ساده یک روز خودمون رو برنامه ریزی کنیم؟» رو تو لینک زیر مطالعه کنید:
http://cdana.ir/daily-schedule/
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
daily-schedule.mp3
4.41M
#پادکست - چطور با چند کار ساده روزمون رو برنامه ریزی کنیم؟
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
⬅️عوامل اتلاف وقت | شناخت ⚔️قاتلان زمان⚔️
اینکه مدیریت زمان جزء آرزوهای ماست رو دیگه همه فهمیدیم😎
اما همه ی مدیریت زمان، مدیریت زمان نیست، بخشیش، شناختن عوامل
نابودی زمانه💣 شناختن قاتلان زمانه. قاتلانی که پَر به دست
منتظرن شما تصمیم بگیری زمانت رو مدیریت کنی و سریع
بیان سراغت و کف پای تو رو قلقلک بدن، تا حدی که از مدیریت زمانت
منصرف بشی‼️ تو این مقاله میخوایم با هم ببینیم چه کارهایی
زمان شما رو می بلعه و وقتی به خودتون میاید، میبینید هیچ زمانی
ندارید و کلی هم خسته شدید، تازه کاری هم انجام ندادید. ای دل غافل…
⬅️عوامل اتلاف وقت | بگو نه❗️
یکی از مشکلات بزرگ خیلی از ماها اینه که بلد نیستیم «نه» بگیم😰
این کلمه ی دو حرفی که میتونه نجات دهنده ی زمان ما و عامل بزرگی
در موفقیت ما باشه✌️ برای ما دست نیافتنی شده👎 چقدر پیش اومده که
یه دوست عزیزی از ما درخواست کرده با هم چند دقیقه ای هم کلام بشیم
با این که میدونستیم برنامه ریزی داریم و الان توفیق این هم کلامی رو
نداریم، اما چون از نه گفتن میترسیم، یکی دو ساعت از وقتمون رو
جلوی پای رفیقمون ذبح کردیم…🔫
الان دنبال روش های نه گفتن نیستم، سعی میکنم حتما راجع بهش یه
مقاله بنویسم. اما فقط بدونید باید یاد بگیرید خیلی وقت ها و به خیلی ها
«نه» بلکه «نع» بگید💪
🙏❤️مارو دنبال کنید و به دوستاتون معرفی کنید❤️🙏
متن کامل مقاله «آیا قاتلان زمان خود را می شناسید؟» رو تو لینک زیر مطالعه کنید:
http://cdana.ir/time-wasting-factors/
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
time-wasting-factors.mp3
8.2M
#پادکست - قاتلان زمان را بشناس
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
کمال گرایی یا کامل گرایی❓
✅کمال گرایی یه حس مثبت و خوب درون همه ی ماست
که باعث میشه بخوایم به سطح بهترین های حوزه تخصص
خودمون برسیم💪 یه آدم کمال گرا برای رسیدن به هدفش
برنامه ی زمان بندی شده و مدت دار داره⌛️ تا اینجا خوبه
اما یه عده هستن که پا رو از حد کمال گرایی فراتر میذارن
و اسیر یه زندان مخوف به اسم «کامل گرایی» میشن😱
آدمای کامل گرا دچار تفکر صفر و صدی میشن. یعنی یا
یه کار رو صفر می بینن0️⃣ یا صد 💯 و تا به صد نرسن، حاضر به
انجام اون کار نیستن. ❌(متأسفانه تعداد صدهای زندگی شون
خیلی کمه)❌ این افراد تا زمانی که احساس رضایت کامل
در مورد کارشون رو نداشته باشن و حس نکنن که این کار
کامل کامله، شروع نمی کنن❗️
کامل گرایی ترجمه ی «ناقص بین» بودن این افراد نسبت
به خودشونه...
برای اطلاعات کامل تر و راه های رفع این معضل متن کامل
مقاله یا صوتش رو حتما گوش بدید... ❤️
🙏❤️مارو دنبال کنید و به دوستاتون معرفی کنید❤️🙏
متن کامل مقاله «آیا شما هم یک زندانی در زندان کامل گرایی هستید؟» رو تو لینک زیر مطالعه کنید:
http://cdana.ir/perfectionism/
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
perfectionism.mp3
8.93M
#پادکست - کامل گرایی
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
perfectionism.mp3
8.93M
#پادکست - کامل گرایی
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
👈پیشخدمت شورشی!
یه بعد از ظهر خیلی دلچسب، پدر یه خانواده ی ایتالیایی
تصمیم میگیره زن و دو تا پسرش رو ببره یکی از بهترین
رستورانای شهر مُدِنا ایتالیا که یکی از بهترین مناطق
گردشگری ایتالیا هم هست و رستوران ها و سرآشپزهاش
فوق العاده مشهور هستن. قرار بود آخر هفته ی خوبی رو
با هم سپری کنن. رستورانی که انتخاب کردن یکی از بهترین
رستورانای اون منطقه بود که فقط غذاهای کلاسیک (غیر فست فود)
سرو میکرد. پدر خانواده یه منوی درجه یک آورد که 10 تا از بهترین
غذاهای رستوران رو توی خودش داشت و خانواده، شروع کردن به
انتخاب غذای مورد علاقه شون. پیشخدمت برای گرفتن سفارش سر
میز این خانواده اومد و سفارشات رو گرفت؛ اما قبل از رفتن از سر میز
متوجه نارضایتی ظاهری پسر بچه ها شد. انگار از سفارش پدرشون راضی
نبودن. بدون معطلی به یکی از پسرا رو کرد و پرسید: «شما دوست دارید
شام چی بخورید؟» پسرا بدون معطلی گفتن: پیتزا!
اما این رستوران که پیتزا نداشت و این مسأله ی کوچیکی نبود.
پیش خدمت یه کار عجیب کرد. گوشی رو برداشت و به یکی از بهترین
پیتزا فروشی های شهر زنگ زد و یه پیتزا سفارش داد. کمی بعد، پیتزا
به رستوران رسید و پیشخدمت اون رو به سر میز خانواده ی داستان
ما برد. این کار برای اون رستوران سطح بالا ممکن بود اصلا خوشایند
نباشه و حتی ممکن بود پیشخدمت بابت این کار اخراج یا تنبیه بشه،
اما اون خانواده و بچه ها برای همیشه این محبت کنج دلشون نشست.
یکی از ضروری ترین بخش های وجود هر کدوم از ما که باید مثل
این پیش خدمت تقویت بشه، شورش در مقابل قوانین مرسوم
کار و زندگی ماست که اغلب باورهای غلط ذهن هستن.
تا وقتی که با روند فعلی با مسائل مواجه میشیم،
نمی تونیم به نتایجی بهتر از چیزی که الان رسیدیم برسیم.
موفقیت، پیشکشیِ دنیا به استعدادهای شورشی هست.
استعدادهایی که در مقابل بایدها و سنت های روزمره ی جامعه شون
دست به شورش میزنن. این مدل آدما نه تنها خودشون تو زندگی شاد هستن،
شادی رو برای دیگران هم به ارمغان میارن.
شادیِ ناشی از شکستن باورهای غلط و سنت های اشتباه که همه می دونن اشتباهه،
اما هیچ کس حاضر به شورش در مقابل این باورهای غلط نیست...
🙏❤️مارو دنبال کنید و به دوستاتون معرفی کنید❤️🙏
متن کامل مقاله «آیا شما یک استعداد شورشی هستید؟» رو تو لینک زیر مطالعه کنید:
http://cdana.ir/wrong-beliefs-insurgent-talents/
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
modern-hypnosis.mp3
5.77M
#پادکست - هیپنوتیزم مدرن
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
بوقلمون های مادر که به عاطفه مادری معروفن بعضی وقتها جوجه های کوچیک خودشون رو میکشن!!!
این رفتار وحشیانه چه وقتی رخ می ده؟ و چرا؟
جانورشناسا آزمایشای زیادی برای کشف این رفتار متناقض و عجیب بوقلمون مادر انجام دادن.
نتیجه اینکه تنها راهی که بوقلمون مادر حس میکنه موجودی جوجه اونه صدای خاص «چیپ چیپ» جوجه تازه متولد شده اس.
اگه چیپ چیپ کنه فرزند محسوب میشه و اگه چیپ چیپ نکنه تهدید تلقی میشه و بلافاصله با رفتار طبیعی دفاعی مادر مواجه میشه که ماحصلش یورش و نامهربانیه.
در تایید این رفتار جانورشناسا آزمایشی رو طراحی کردن به این شکل که عروسکی کوکی رو به شکل راسو که دشمن طبیعی بوقلمونه رو با صدای چیپ چیپ جوجه ضبط شده به سمت مادر فرستادن و نتیجه ی این کار در آغوش گرفتن دشمن قسم خورده بود...
👈موفقیت یعنی برداشتن قدم هایی که برای دیگران صدای چیپ چیپ نداره.
دیگران همیشه در مواجهه با اولین قدم های شما به سمت تغییر و موفقیت و اهداف تون:
1. شما رو نادیده میگیرن
2. کمی که جدیت و پیشروی رو در شما ببینن، به شما میخندن و مسخره تون میکنن.
3. قضیه که خیلی جدی تر میشه، با شما میجنگن.
4. در نهایت شما یا تسلیم میشید یا حتما برنده!
پس اگه میخواید تو مسیر موفقیت راحت تر پیش برید، تاجایی که ممکنه صدای چیپ چیپ بدید یا حداقل هیچ صدایی ندید.
اجازه بدید دیگران وقتی که شما به نتیجه رسیدید صدای واقعی شما رو بشنون. وقتی که توان مقابله با شما رو نداشته باشن و تنها راهشون فرود آوردن سر تسلیم درمقابل موفقیت شماست.
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
✅سرانه مطالعه | کتاب یا آدم فضایی!
هر چند وقت یه بار یه آمار جدید از سرانه ی مطالعه ی ما
ایرانی ها و مقایسه اش با کشورهای مختلف دنیا به دستمون
میرسه. از دو دقیقه تا یک ساعت و نیم، هر کسی یه آماری
میده. تو یه آمار نسبتا معتبر هم اومده بود که: «59 درصد
ایرانی ها کتاب غیر درسی نمی خونن» یعنی از جمعیت
حدودا 80 میلیونی ما (با کسر بیسوادا و بچه ها)
حدود 50 میلیون نفر مطالعه نمی کنن و با کتابای
غیر درسی به اندازه ی آدم فضایی ها آشنایی دارن!
✅سرانه مطالعه | سرانه تفکر
اتفاقا ما تو استفاده ی غیر منطقی و غلط از تکنولوژی، مثل
موبایل هم بسیار پیشتازیم. هر جای دنیا کسی پیشرفت کرد
و کسی پیشرفت نکرد، یکیشون داره نون کتاب خوندنش
رو میخوره و یکیشون چوب کتاب نخوندنش…
اینی که گفتم خیلی تأسف باره. ولی از این تأسف بارانه تر
سرانه ی تفکرِ… اگه بعضی هامون روزی یه ساعت
مطالعه داریم، همون بعضیا روزی یکی دو دقیقه تفکر
رو هم ندارن… مطالعه ی بدون تفکر عقیمه.
موفقیت، زائیده ی مطالعه و تفکرِ…
قطعا خیلی از کسایی که این متن رو میبینن بلافاصله میگن
اتفاقا ما در طول روز کلی فکر میکنیم.
بله! ما در طول روز کلی فکر میکنیم، اما فکری که فکر نیست...
🙏❤️مارو دنبال کنید و به دوستاتون معرفی کنید❤️🙏
متن کامل مقاله «آیا شما هم به سندروم توجه تصادفی مبتلا هستید؟» رو تو لینک زیر مطالعه کنید:
http://cdana.ir/per-capita-study/
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
زندگی شما فوتبالیه یا والیبالی؟
۱۸ سالم بود که عمهام متوجه شد شوهرش با یک زن دیگه رابطه دارد. آبروریزی به پا کرد. بعد فهمید فقط رابطه نیست، عقد هم کرده و طرف باردار است. مدتی دعوا و جار و جنجال کرد. ۲۰ سالم که بود از هم جدا شدند. عمهام ۵۶ ساله بود در آستانه بازنشستگی با سه بچه نوجوان و جوان.
۲۲ سالم بود که عمهام بعد از بازنشستگی کلاس نقاشی ثبت نام کرد. نقاشیهایی که می کشید در حد بچههای دبستانی بود. در نظرم یک آدم داغون و شکستخورده بود. به قول فرنگی ها یک لوزر به تمام معنا که حالا سر پیری یادش اومده بود با یک مشت بچه کم سن و سال همشاگردی بشه و نقاشی یاد بگیره
پدرم در نظرم یک قهرمان بود. یک سال با عمه ام اختلاف سنی داشتند. همه چیز زندگی پدرم مرتب و منظم بود. بچههاش درسخون بودند. کار و زندگی مرتبی داشت و کمکم آماده میشد برای بازنشستگی.
ده سال از اون زمان گذشت. ۳۲ ساله بودم. درسم تمام شده بود در شرکتی کار میکردم. اتفاقی با خواهرم تلفنی حرف میزدم گفت الان گالری هستیم رفتیم خونه بهت زنگ میزنیم. پرسیدم گالری چی؟ گفت نقاشیهای عمه دیگه!
عمه؟ نقاشی؟
گفت آره دیگه الان خیلی وقته این کار رو میکنه. نقاشیهاش رو میفروشه یکی دو جا هم تدریس میکنه. خیلی معروف شده. داشتم شاخ در می آوردم. حالا بعد از چند سال که نگاه میکنم میبینم آدم لوزر من بودم که چنین دیدگاهی به زندگی داشتم و فکر میکردم از یه جایی به بعد پیر هستی و نمیشه چیز جدید یاد گرفت و زندگی را تغییر داد و بعضی کارها را باید از بچگی شروع کرد و گرنه دیگه خیلی دیره.
عمهام بعد از بازنشستگی، زندگی جدید برای خودش شروع کرد و آدم متفاوتی شد اما پدرم یاد گرفت چطور با کامپیوتر بازی کنه و سرخودش را با بازی کردن و شکستن رکوردهای پیاپی خودش گرم کنه. عمهام تبدیل شده به الگوی خانواده. دو تا از خواهرهام بعد از لیسانس رشتههاشون رو عوض کردند و رفتند سراغ چیزی که دوست داشتند. یکیشون کامپیوتر را ول کرد رفت مترجمی زبان. دومی علوم سیاسی را ول کرد رفت سراغ معماری که از بچگی بهش علاقه داشت.
میخوام بگم زندگی مثل بازی والیبال میمونه مثل فوتبال نیست که اگر نیمه اول خیلی عقب باشید نیمه دوم کار خیلی سختی برای جبران دارید. مثل والیبال میمونه. هر ست که تمام میشه شروع ست جدید یک موقعیت تازه است و همه چیز از اول شروع میشه. مهم نیست تا حالا جلو بودی یا عقب. یه مسابقه جدیده (برگرفته از یک مطلب توئیتری)
✅⬅️ متن بالا رو براتون گذاشتم که بگم: مهم نیست الان تو چه سن و سالی هستید.
مهم نیست که تا حالا چقدر کم کاری داشتید.
مهم نیست که چه فرصت هایی رو سوزوندید.
مهم اینه که همین الان میتونه شروع ست دوم زندگی والیبالی شما باشه.
از الان تا چند سال آینده تلاش کنید و به موفقیت هایی که میخواید برسید.
تاریخ خیلی از اسامی رو به ما معرفی میکنه که تو دهه های سوم و چهارم و پنجم و ششم زندگی شون تازه شروع کردن و براخودشون اسطوره هایی شدن...
شما هم می تونی. از همین الان شروع کن...
🙏❤️مارو دنبال کنید و به دوستاتون معرفی کنید❤️🙏
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
✅⬅️آیا شما دیسلکسیای موفقیت دارید؟
دیسلکسیای به نوعی اختلال ذهنی ویژه گفته میشه. برای فهم این اختلال باید به چند تا سوال جواب بدید:
1️⃣وقتی کسی از شما آدرس جایی رو میپرسه، دچار سردرگمی می شید و طول می کشه تا ذهنتون رو جمع و جور کنید تا به طرف بگید از کدوم طرف بره؟
2️⃣وقتی وارد یه ساختمان اداری بزرگ میشید، تو پیدا کردن اتاق مورد نظرتون دچار مشکل میشید؟ یا بعد از خروج، مسیر برگشت رو پیدا نمیکنید؟
3️⃣تو مکان های شلوغ گم میشید؟
🔴☑️ اگه جوابتون به بیشتر این مدل سوالا مثبته، شما دچار «دیسلکسیای جهتی» هستید. دیسلکسیا به طور عام به اختلال و ناتوانی در یادگیری گفته میشه اما نوع خاصی از این دیسلکسیا، دیسلکسیای جهتی یا جغرافیایی هست که به معنی ناتوانی توی جهت یابی و تشخیص مسیرهاست.
بخش زیادی از این نوع اختلالات به عدم تمرکز برمیگرده. ذهنی که یاد نگرفته تمرکز کنه، زود پرت میشه...
یکی از جهت هایی که معمولا تو زندگی یا گمش میکنیم یا هیچ وقت تعریفش نکردیم، جهت موفقیتمونه. جهت رسیدن به اهدافمونه.
اگه از صبح زود تا آخر شب تمام فکر و ذکر و تمرکز و عمل کردناتون برای بودن در این جهت و مسیر نیست، شما دیسلکسیای موفقیت دارید.
خدا نجاتتون بده...
⚪️🔔چه کنیم؟
1️⃣ زمان، توان، منابع و... شما محدود هستن. شما نمی تونید به همه چیز برسید و همه کار بکنید. تو انتخاب کارهایی که باید انجام بدید خسیس باشید. خیلی خسیس... اولویت بندی رو یاد بگیرید...اگه بلد نیستید این مقاله رو بخونید:
http://cdana.ir/time-management-golden-formula
تمام انرژی و توان و منابع و اراده و تمرکز و هرچی که دارید رو اختصاص بدید به دو الی سه کار... فقط ...
2️⃣ خیلی از مشکلات ما برمیگرده به باورهای ما راجع به خودمون و پیرامونمون. پیش یه مشاور خوب برید، باورهای خودتون رو راجع به خیلی چیزا بررسی و اصلاح کنید.
🙏❤️مارو دنبال کنید و به دوستاتون معرفی کنید❤️🙏
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
✅👈 برده های سرخوش!
همین آمریکایی که الان داد آزادی خواهیش گوش فلک رو کر کرده، یه روز مهد برده داری بود.
تو اون دوران یه زن سیاهپوست به نام «هاریت توبمن» که از برده های فراری بود، با یه تعداد سیاه پوست و سفید پوست که می خواستن دنیا رو بهتر کنن یه گروه مخفی راه انداختن و اسمش رو گذاشتن «راه آهن سری».
رسالت این گروه، فراری دادن برده های سیاهپوست و انتقالشون به سمت ایالات شمالی آمریکا بود (که برده داری نداشت).
این عملیات نجات و گریز خیلی سخت و خطرناک بود. اگه لو میرفتن، همه رو از دم تیغ گلوله میگذروندن و تیرباران میکردن.
سال های سال بعد؛ از هاریت توبمن پرسیدن: سخت ترین بخش عملیات نجات برده ها چی بود؟ بعد از کلی فکر کردن یه جوابی داد که هیچ کس انتظارش رو نداشت. نه از سختی انتقال ناله کرد، نه از ترس لو رفتن دم زد، نه از کمبود بودجه و نبود پناهگاه در و دیوار رو به هم دوخت... جوابش خیلی وحشتناک بود.
گفت: «سخت ترین قسمت کار، قانع کردن یه برده به این که تو برده نیستی و باید آزاد باشی بود»...
🛎🚫 فکر نکنید برده داری مال اون زمان و مکان بود. اکثر ما هم برده ایم. برده ی زندان ذهن و زبانمون. برده ی باورهای غلطمون.
⚫️«اگه من تو ایران نبودم»
⚫️«اگه من تو این خانواده نبودم»
⚫️«اگه من زن نبودم»
⚫️«اگه من فقیر نبودم»
⚫️«اگه من ...»
اگه شما هم از این «اگه»ها نثار خودتون میکنید، بدونید سخت ترین کار یه «هاریت توبمن» توی این دنیا برای شما، قانع کردن شما به اینه که «شما برده نیستید»...
🙏❤️مارو دنبال کنید و به دوستاتون معرفی کنید❤️🙏
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
✅⬅️دنبال جعبه ی نارنجی ت بگرد!
مطمئنم اسم جعبه سیاه رو شنیدید. وقتی یه هواپیما یا کشتی دچار یه حادثه میشه، همه برای این که دلیل حادثه رو کشف کنن دنبال جعبه ی سیاه میگردن. ابزاری برای ثبت و ضبط همه ی اطلاعات پرواز یه هواپیما یا کشتی یا هلی کوپتر و...
البته جعبه سیاه اصلا سیاه نیست و اتفاقا نارنجیه! این رنگ برای پیدا کردنش تو اون همه آهن پاره و چیزهای دیگه خیلی لازمه...
رمزگشایی این جعبه نارنجی کار هر کسی نیست. مراکز محدود و خفنی هستن که اطلاعات این جعبه رو رمزگشایی می کنن و این مراکز خیلی هم سرّی و محرمانه کار میکنن که اطلاعات به هیچ شکلی درز نکنه...
تمام سعی این مراکز اینه که با ترکیب صداهای به دست اومده و اطلاعات فنی دقیق، یه تصویر خیلی دقیق از لحظه ی حادثه رو ترسیم کنن.
متأسفانه جعبه ی نارنجی نوش داروی بعد از مرگ سهرابه! دلیل این که نوش داروی بعد از مرگه اینه که زندگی یه هواپیما فوتبالیه و جعبه ی نارنجی یعنی بازی تو وقت های تلف شده اونم وقتی که بورکینافاسو ده تا گل از برزیل عقبه!
هر کدوم از ما یه جعبه ی نارنجی داریم... جعبه ای که هر چن وقت یه بار باید از خودمون بکشیمش بیرون، کمی گرد و خاکاش رو فوت کنیم، بعد یه دسمال بکشیم روش، بین دو دستمون بگیریم، ببریمش نزدیک گوشمون، کمی تکون تکونش بدیم، یهو یه صدای آشنایی به گوشمون بخوره و یه لبخند نرم کنج لبامون خلق بشه...
دوباره تکونش بدیم، یهو اخمامون بره تو هم... اشک تو چشامون حلقه بزنه. هی تکونش بدیم و تکونش بدیم و با هر تکونی که به جعبه ی نارنجی خودمون میدیم، مهمون یه لحظه غم یا شادی میشیم...
اگه الآن دچار ترسی، دچار غمی، دچار ناامیدی هستی، دچار تنبلی هستی، دچار ... دچار هر دردی که هستی، گاهی هیچ راهی نداری جز این که انقدر جعبه ی نارنجی زندگیتو، تو خلوت خودت تکون بدی تا بالاخره بزنه بیرون اون خاطره ای که کنج ناخودآگاهت، پشت هزار تا ترس و دلهره و غم خودشو قایم کرده و بودنش زندگی تو به هم ریخته...
گاهی حواسمون به جعبه ی نارنجی مون نیست و موفق نمیشیم... موفق نمیشیم چون دردامون یه جایی زیر آوار سنگین ثانیه های هدر رفته ی عمرمون گم شدن ولی هنوز ناله هاشون میرسه به گوش دلمون و دلمون بغل کردن زانو هامون رو میطلبه...
کمی با خودت خلوت کن...
🙏❤️مارو دنبال کنید و به دوستاتون معرفی کنید❤️🙏
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
✅⬅️ گوریل نامریی رو هم ببین!
مدتی پیش یه کلیپ چند دقیقه ای دیدم که توی این کلیپ یه عده ای رو (از جمله خود من که در حال مشاهده فیلم بودم) آورده بودن و بهشون گفتن که تعداد پاس های رد و بدل شده بین بازیکنای بسکتبال رو بشمارید و هر کی بتونه درست بشمره برنده س.
اکثر افراد تونستن درست بشمرن و برنده باشن! اما همین وسطا یه سوال ازشون پرسیدن...
گفتن در حال شمارش پاس ها، چیز عجیب دیگه ای هم توجه شما رو به خودش جلب کرد؟
همه (از جمله خود من 😁) گفتن نه..
فیلم گرفته شده از اون پاسکاری های بسکتبالیست ها دوباره پخش شد و در کمال تعجب دیدن که یه نفر با لباس گوریل به طرز خیلی مسخره و تابلویی چند بار اومده وسط بازی، وایساده، مثل گوریلم چن بار به سینه کوبیده و رفته!!!
هیچ کس متوجهش نشده بود!
خداوکیلی دیدن این موجود گنده از ندیدنش خیلی راحت تره اما این اتفاق عجیب افتاده بود... ذهن ما انقدر درگیر شمارش پاس ها بود که سایر جزئیات رو ندیدیم...
ما وقتی به صورت هدفمند روی یه چیز خاص تمرکز میکنیم، اولا اون چیز رو زیاد میبینیم، ثانیا چیزهای دیگه رو نمی بینیم.
فرض کنید تو یه مکان شلوغ، بچه تون گم شده؛ مغزتون فقط و فقط روی پیدا کردن بچه تون تمرکز میکنه و بسیاری اتفاقات پیرامونیش رو نخواهد دید.
البته این قصه یه سر دیگه هم داره؛ فرض کنید عاشق 206 آلبالویی هستید. این علاقه ی شما داخل درناخودآگاه شما میشه و دیگه زیاد 206 آلبالویی می بینید.
این مسأله دو سر داره که یه سرش طلاست و سر دیگه اش نه!
مورد اول رو «سندروم توجه کور» میگن. تو این سندروم، شما متعصبانه به چیزی که میخواید، فکر میکنید و غیر اون رو نمی بینید (یعنی نمی خواید که ببینید). خیلی وقتا هدفی که برای زندگی مون انتخاب کردیم، غلطه... یعنی دچار توجه کور به یه هدف نادرست شدیم و ول کنش هم نیستیم...
پس اول باید بدون هیچ مدل تفکر متعصبانه ای، با تمام ویژگی هایی که قبلا برای انتخاب هدف بهتون گفتم، هدفتون رو درست انتخاب کنید، بعد به تمرکز از نوع دومش مبتلا بشید و این هدف وارد ناخودآگاهتون بشه. بشید مثل تام (گربه ی ناز! تام و جری) که وقتی گرسنه ش میشد، همه چی رو مرغ میدید😼
چه کنیم؟
1️⃣ گوشتون رو وا کنید: با آدمای مختلف از افکار و گرایشات مختلف هم کلام بشید، بذارید نظرات مختلف رو تو زمینه ی هدفتون بشنوید. گاهی چکش کاری های سایرین میتونه شما رو به سمت یه هدف بسیار خوب و پخته تر هدایت کنه. پس خوب بشنوید...
2️⃣ زبونتون رو وا کنید: وقتی گوشتون رو وا کردید، خوب هم حرف بزنید. وقتی اونا شما رو به چالش میکشن (بدون تعصب و دفاع غیر منطقی) سعی کنید از هدفتون دفاع کنید. پس خوب استدلال کنید...
3️⃣ چشمتون رو وا کنید: خوبه به این فکر کنیم که ممکنه هدف یا اهداف متفاوتی هم برای دیدن و انتخاب کردن باشه! دنبال تغییر نگاهتون به زندگی، خانواده، مردم، طبیعت و هر چیز دیگه ای باشید. گاهی با تغییر نگاه و دقت در جزئیات، شکل و شمایل خیلی از روزمرگی هاتون عوض میشه. پس خوب ببینید...
4️⃣ ریسک پذیرتر شید: برای یاد گرفتن کمی باید ریسک پذیری رو چاشنی کرد. خودتون رو به خاک سیاه نشونید با ریسکای گنده تر از گلیم تون. تجربه کنید و چیزهای بیشتری یاد بگیرید و مطمئن باشید هدفی که انتخاب میکنید هدف قوی تر و بهتری خواهد بود. پس خوب شجاع باشید...
5️⃣⏪ ازدواج کنید!: اینایی که گفتم مقدمات انتخاب هدفتون بود. وقتی این مقدمات رو به سرعت طی کردید، یعنی با یه نگاه منطقی هدفتون رو انتخاب کردید؛ وقتی هدفتون رو انتخاب کردید، فکر کنید باهاش ازدواج کردید. وقتی با کسی ازدواج میکنید، تو خیابون از اون خوشگل تر و خوشتیپ تر و پولدارتر و... زیاد هست، اما شما سمت هیچ کدومشون نمیرید، چون به همسرتون تعهد دارید. تو مسیر، ممکنه اهداف خوشگل تر و خوشتیپ تر و پولدارتری ببینید؛ اما شما به هدف خودتون (که برای انتخابش زحمت کشیدید) تعهد دارید...
الهی به پای هدفتون پیر شید
🙏❤️مارو دنبال کنید و به دوستاتون معرفی کنید❤️🙏
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir
✅⬅️ پدیده ی "تنزیل آینده"
اسطوره های خیالی یونان باستان با همه ی فراز و نشیب هاش، گاهی درس های خوبی برای ما داره.
تو یکی از داستان های اساطیر یونان، دخترانی به نام "سایرن" تو یه جزیره زندگی میکردن که صدای بسیار دل نشینی داشتن. ملوان هایی که از اون منطقه عبور میکردن، با شنیدن صدای سایرن ها محو میشدن و به سمت صخره های مرگبار جزیره افسانه ای سیرنس مسیر کج میکردن و بعدشم به کام مرگ کشیده میشدن...
این توالی آواز و مرگ، ادامه پیدا کرد تا زمانی که اودیسیوس، قهرمان افسانه ای یونان به اون منطقه پا گذاشت و بدون خطر تونست از جزیره رد بشه!!!
با این که این داستان یه داستان خیالی بیش نیست، اما قصه ی هر روز ماست! ما هر روز تو دام سایرن ها گیر میفتیم.
قطعا خیلی هامون تاحالا کلی ایده آل تصور کردیم که از این هفته ورزش و رژیم غذایی و کتاب های زیاد و... رو شروع می کنیم و آخر کار اسیر شکلات و پیراشکی و سریال های تکراری و بی محتوای تلویزیون و بازی با موبایل و... میشیم.
اینم به بدبختیه که بر سر ما نازل شده دیگه! اسم این بدبختی "تنزیل آینده" هست.
در واقع ما به دام لذت های کوتاه مدت و آنی میفتیم و منافع بلند فردامون رو فدای لذت های زودگذر امروز میکنیم.
پس به جای پس انداز برای فردا، ولخرجی امروز رو ترجیح میدیم. به جای کسب مدارج علمی، ترجیح میدیم بازی فوتبال جذاب امشب رو نگاه کنیم و از سریال یا بهتر بگم سریال های مورد علاقه مون نگذریم.
اصلا یه چیز عجیب و مهم بگم: ما دو نفریم. یعنی دو نفر تومون هستن. یکی مون سلامتی و عمر طولانی رو طلب میکنه، یکی مون سیگار و نوشابه و ... یکی سیکس پک میطلبه و یکی مون انواع شیرینی و شکلات های خوشمزه و چشم و چال درآر...
⚫️ میدونید اودیسه چطور از دارم سایرس نجات پیدا کرد؟
بهش گفتن اگه از این جزیره بری به این بلا مبتلا میشی. اونم گوش خدمه کشتیش رو با موم پر کرد که نتونن بشنون و خودش رو به دکل کشتی بست و به خدمه اش دستور داد هرچی داد زدم کسی نیاد منو آزاد کنه تا زمانی که از این جزیره عبور کنیم.
پس دو تا راه داریم:
1️⃣ فرار از مواجهه: به جای این که شیرینی و شکلات و موبایل و ... دم دستمون باشه و بخوایم از تناول اونا صرف نظر کنیم، اصلا در معرض مواجهه با اون ها قرار نگیریم.
2️⃣ پیش بینی و تعهد: گاهی باید خودمون رو به دکل کشتی زندگی مون ببندیم که وقتی به سایرس ها رسیدیم نتونیسم کاری کنیم. مثلا با یه دوست که باهاش تعارف دارید، قرار مباحثه بذارید. یه کتاب انتخاب کنید، هر دو نفر اون کتاب رو باید تا آخر هفته بخونن و آخر هفته با هم در مورد کتاب بحث کنن. نمی تونید از دکل آزاد شید، به خاطر هم بحثی تون هم که شده مجبورید خودتون رو به مطالعه کتاب ملتزم کنید. همین کار رو در مورد ورزش و ... هم می تونید انجام بدید.
متن کامل مقاله «اراده را از تصمیم گیری های خود حذف کنید!» رو تو لینک زیر مطالعه کنید:
http://cdana.ir/reinforcement-of-will/
🙏❤️مارو دنبال کنید و به دوستاتون معرفی کنید❤️🙏
🎯 @cdanatut
📎 http://www.cdana.ir