eitaa logo
قرن مستضعفین
267 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
487 ویدیو
5 فایل
«وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَ‏ عَلَى‏ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین» قرن جدید، قرن مستضعفین ارتباط: 👤 @ebrahim_rezaei7592
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺برآورد اولیه حمله زمینی به لبنان! فضای «جشن و پیروزی» در اسرائیل پس از دستاوردهای بزرگ امنیتی در لبنان از زمان انفجار پیجرها تا ترور سیدحسن‌ نصرالله تحت‌الشعاع وقایع سه روز اخیر قرار گرفته است؛ از حمله سه شنبه شب گذشتهِ حماس در یافا و کشته شدن 7 اسرائیلی و زخمی شدن 16 نفر و حمله موشکی سنگین ایران تا تحولات حمله زمینی در جنوب لبنان. پس از شروع حمله زمینی اسرائیل، عملیات حزب‌الله در نقطه صفر مرزی افزایش چشمگیری داشته است؛ تا جایی که تلفات بالای این دو روز نیروهای اسرائیل، درگیری‌های شدید و پاتک‌های مکرر حزب‌الله روند پیش‌روی حمله زمینی در داخل لبنان را با مشکل جدی مواجه کرده است. در کنار درگیری‌های شدید زمینی، حملات راکتی و موشکی نیز بیشتر شده است. مجموعه این اتفاقات نشان می‌دهد که توان رزمی نیروهای حزب الله در جنوب لبنان به ویژه در نقاط مرزی در سه بخش شرقی (ثقل تمرکز نظامی اسرائیل)، مرکزی و غربی در جنوب لبنان در نتیجه حوادث اخیر آسیب چندانی ندیده است. نقطه ثقل حمله زمینی اسرائیل تقریبا در بخش شرقی و سپس بخش مرکزی مرز است. به نوشته روزنامه عبری زبان یدیعوت احرونوت، دهستان العدیسه در بخش شرقی که دیروز در آن نزدیک به 40 نظامی اسرائیلی کشته و زخمی شدند، قبل از شروع حمله زمینی 650 بار بمباران شده بود. تحولات میدانی مرزی دو روز اخیر پس از حملات هوایی و توپخانه‌ای سنگین می‌‎تواند سنجه و نشانه‌ای از چشم‌انداز حمله زمینی برای اسرائیل و چه بسا تکرار تجربه 2006 باشد. هر چند فعلا در آغاز حمله زمینی برای قضاوت درباره سرنوشت آن زود است، اما "اگر" روند پرتلفات این دو روز در سایه پاتک‌ها و کمین‌های پی‌ در پی علیه نیروهای اسرائیلی به ویژه پس از ورود تانک‌ها در هفته‌های آتی نیز ادامه یابد، می‌توان گفت که در این حالت نتانیاهو با صدور مجوز حمله زمینی به لبنان اشتباه عمر خود را کرده است و به احتمال زیاد با بن‌بستی شبیه غزه در جنوب لبنان نیز مواجه خواهد شد. نتانیاهو پس از موفقیت‌های تاکتیکی در لبنان و تصویر برساخته از آن می‌پنداشت که شرایط برای تکمیل این روند و تبدیل این موفقت‌ها به پیروزی راهبردی با شکست تاریخی حزب‌الله به عنوان نقطه عزیمت بازآفرینی موازنه‌ها و نظم امنیتی و ژئوپلیتیکی خاورمیانه فراهم است و سخنان او درباره تغییر چهره منطقه نیز معطوف به این برآورد بود. این شکست هم جز با حمله زمینی، ایجاد منطقه حائل در داخل لبنان و دستکم پایان دادن به حضور نیروهای حزب‌الله در جنوب لیتانی و سپس حرکت در جهت خلع سلاح و حذف آن از معادلات داخلی لبنان میسر نمی‌شد. برگردان اولیه چنین وضعیتی نیز فراهم شدن شرایط بازگشت حدود صد هزار آواره اسرائیلی به شهرک‌های تخلیه شده خود در شمال بود. اسرائیل از قبل هم تقریبا حمله زمینی را در نظر داشت، اما سه عامل در شروع آن تاثیرگذار بود، نخست این برآورد که ضربات سنگین وارده به حزب‌الله به ویژه در ترور فرماندهان میدانی و شبکه وسایل ارتباطی آسیبی جدی به سیستم فرماندهی و کنترل آن و به نوعی قطع ارتباط آن با جنوب وارد کرده است. عامل دوم نیز بمباران بسیار شدید و بعضا با بمب‌های سنگرشکن مناطق گسترده‌ای در نوار مرزی لبنان در همین دو هفته اخیر بود. اما عامل سوم این که در دو هفته اخیر تمرکز حزب‌الله بیشتر بر شلیک موشک‌های دوربرد به مناطق فراتر از مناطق مرزی بود و حملات راکتی و موشکی از مناطق مرزی به پایگاه‌ها و مراکز نظامی اسرائیل در نزدیکی مرز کاهش داشت. به نظر می‌رسد همین امر تکِ فریب و تلهِ حزب الله بوده و در کنار دو عامل دیگر به تقویت برآورد اسرائیلی‌ها مبنی بر ناتوان شدن حزب‌الله در دفع حمله زمینی کمک کرده است. اما حملات متوالی حزب‌الله در دو روز اخیر و تلفات بالای ارتش اسرائیل موجب نوعی غافلگیری آن شده است. نتانیاهو پس از ضربات امنیتی سخت و ترور رهبران رده بالای حزب‌الله و در فضای بهبودی چشمگیر موقعیت داخلی خود می‌توانست به سمت توافقی برای پایان جنگ غزه و لبنان حرکت کند که تصویر برآمده از توافق در این شرایط، هم بن بست غزه را تحت شعاع قرار می‌داد، هم به ویژه با ترور دبیر کل حزب‌الله خاطره حمله هفتم اکتبر تا حدودی در محاق می‌رفت، اما حمله زمینی می‌تواند او را در برابر دو انتخاب سخت و پردردسر قرار ‌دهد؛ نخست ادامه حملهِ زمینیِ پرتلفات بدون دورنمای روشن آن و دوم نیز دستور پایان سریع حمله زمینی که او را با دشواره عدم تحقق اهداف جنگ مواجه می‌کند. در هر دو صورت هم ممکن است دوباره با تنزل جایگاه داخلی و فشار معترضان و بازگشت دوباره آن‌ها به خیابان مواجه شود. آنچه شرحش رفت برآوردی اولیه است و در این شرایط باید منتظر واکنش احتمالی اسرائیل به حمله موشکی ایران و نتایج آن و تاثیراتش بر روند کلی تحولات منطقه با شمولیت جبهه‌های مشتعل آن بود. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌐 قرن مستضعفین @Cen_Mostazafin
🔺حصرشکنی عراقچی؟! سفر وزیر خارجه ایران در بحبوحه جنگ لبنان، تهدیدهای اسرائیل برای پاسخ به حملات موشکی ایران و ساعاتی پس از حملات هوایی «هدفمند» به اطراف فرودگاه بیروت را صرفا نباید از منظر اقدامی دیپلماتیک و اعلام حمایت از حزب الله دید، بلکه این سفر در واقع تلاشی از حکومت ایران برای جلوگیری از از شکل‌گیری حصری است که اسرائیل تلاش دارد بر ایران تحمیل و ارتباط آن با لبنان را قطع کند. در دو هفته اخیر به ویژه پس از ترور دبیرکل حزب‌الله، اسرائیل به دنبال تحمیل محاصره زمینی، هوایی و دریایی کامل بر لبنان با هدف قطع عقبه لجیستیکی حزب‌الله است. در این راستا هم شنبه گذشته مانع فرود هواپیمای ایرانی در فرودگاه بیروت شد و متعاقب آن ایران ایر پروازهای خود به لبنان را لغو کرد. هم اکنون اسرائیل تقریبا مرز دریایی لبنان در غرب در دریای مدیترانه و همچنین جنوب لبنان را در محاصره خود دارد و تنها امکان تردد زمینی محدود به لبنان از طریق سوریه در شمال و شرق لبنان میسر است. اما جنگنده‌های اسرائیلی از یک هفته پیش نیز همزمان با جلوگیری از فرود هواپیمای ایرانی به شدت در حال بمباران گذرگاه مرزی «المصنع» به عنوان مهم‌ترین کریدور میان سوریه و لبنان بوده و زیرساخت‌های آن را برای عبور کامیون‌ و سواری تخریب کرده‌اند. البته منع کامل هر گونه تردد و انتقال اسلحه در طول مرزی 375 کیلومتری لبنان و سوریه دشوار است، اما به نظر می‌رسد که هدف اسرائیل فراتر از منع ارسال هر نوع محموله سلاح به حزب‌الله، محاصره جغرافیایی کامل محور ایران در منطقه از طریق قطع ارتباط رسمی آن با متحدانش است. داستان غزه که جداست و از 17 سال پیش در محاصره است و کلا از چهار دهه قبل امکان هیچ گونه دسترسی مستقیم به این منطقه برای ایران وجود ندارد، اما موفقیت احتمالی اسرائیل در محاصره لبنان و قطع ارتباط ایران با آن در واقع نقطه عزیمتی برای اقدامی مشابه در سوریه است. یمن نیز وضعیتی مشابه دارد و رفت و آمد ایران با آن از کانالی رسمی انجام نمی‌شود. از این رو، هدف تکمیل حلقه محاصره دسترسی طبیعی و رسمی ایران به متحدان خود است. از این منظر، سفر عراقچی به لبنان در این شرایط جنگی ریسکی پرخطر بود و به نظر می‌رسد که دستور رئیس جمهور برای انجام این سفر معطوف به درک استراتژی طرف اسرائیلی برای قطع ارتباط طبیعی و رسمی ایران با بلوک خود در منطقه است. اکنون پس از این سفر باید دید پروازهای ایران ایر به شکل طبیعی از سرگفته می‌شود یا لغو آن‌ها ادامه می‌یابد. البته همه شرکت‌های هواپیمایی جهان برای حفظ ایمنی مسافران، پروازهای خود به لبنان را به حالت تعلیق درآورده و امروز تنها هواپیمایی لبنانی میدل ایست پرواز انجام می‌دهد. اگر از این منظر به توقف پروازهای ایران نگریسته شود، امری طبیعی است، اما جلوگیری اسرائیل از فرود هواپیمای ایرانی شنبه گذشته و متعاقب آن توقف پروازها، به آن بعدی دیگر نیز می‌دهد. کما این که احتمالا دولت لبنان نیز از بیم بمباران فرودگاه بیروت مایل به تداوم این محدودیت برای پروازها از ایران باشد؛ امری که خواه ناخواه شکلی از محاصره را رقم می‌زند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌐 قرن مستضعفین @Cen_Mostazafin
🔺پاسخ احتمالی اسرائیل! از زمان حملات موشکی ایران به اسرائیل، صرف نظر از اظهارات رسمی مقامات اسرائیلی و آمریکایی، شاهد اخبار و پیام‌های رسانه‌ای متعدد، پیچیده، چند لایه، هدفمند و بعضا متناقض، ناهمگون و گیج کننده در رسانه‌های اسرائیل و آمریکا به نقل از «مقامات ناشناخته‌ای» هستیم که در نوع خود کیس مطالعاتی جالب و جذابی است. صورت مشترک این پیام‌ها آماده شدن اسرائیل برای یک حمله است؛ اما ماهیت و زمان آن روشن نیست و این هم طبیعی است. درباره زمان حمله در صورت اتخاذ تصمیم نهایی برای آن می‌توان گفت که چه بسا اسرائیل در سالگرد حمله هفتم اکتبر (فردا یا پس فردا) اقدام کند که خاطره تلخ اسرائیلی‌ها از این روز را تحت الشعاع قرار دهد. گفته می‌شود که اسرائیل به دنبال «حمله‌ای بزرگ و جدی» است؛ اما نمی‌خواهد منجر به یک جنگ تمام عیار شود و حملات دو سویه بعدی را به همراه داشته باشد. واقعا این چه حمله‌ای است که هم بزرگ و جدی باشد و هم این که واکنش ایران را به دنبال نداشته باشد؟ آیا به معنای این است که ارتش اسرائیل می‌خواهد حمله‌ای «موثر» و متضمنِ پیام‌های متعدد انجام دهد و بعد از آن واکنش بعدی ایران را بی‌پاسخ بگذارد که این دور حملات دو جانبه یک جایی متوقف و ادامه پیدا نکند؟ فعلا نمی‌توان پاسخی به این پرسش‌ها داد. در این چند روز، رسانه‌های اسرائیلی و آمریکایی چند هدف احتمالی را مطرح کرده‌اند؛ از تاسیسات نفتی و هسته‌ای تا مراکز نظامی. هنوز روشن نیست که اسرائیل در این دور به تاسیسات نفتی و هسته‌ای حمله کند؛ اما پر واضح که در هر حمله، احتمال هدف قرار دادن سایت‌های نظامی به ویژه سایت‌های موشکی به دو دلیل بیشتر است؛ نخست این که حملات به اسرائیل موشکی و از این اماکن بوده است و دوم این که موشک و پهپاد دو رکن دکترین نظامی ایران هستند و اگر قرار بر یک دور حملات رفت و برگشتی باشد، به احتمال زیاد، هدف تاثیرگذاری بر واکنش‌های بعدی ایران و همچنین تضعیف قدرت موشکی و پهپادی در حمله احتمالی پیش‌رو نصب العین اسرائیلی‌هاست. در عین حال، ممکن است که حمله مشتمل بر اقدامات متعددی باشد؛ از حمله هوایی به هدف یا اهدافی خاص گرفته تا حمله سایبری به تاسیسات حیاتی جامعه‌محور (مثل شبکه سوخت). اما «بعید نیست» که منظور از حمله‌ای «بزرگ» با شمول دیگر جبهه‌ها نیز باشد؛ به این معنا که اسرائیل برای خلق تصویری از «قدرت‌نمایی» در سالگرد هفتم اکتبر همزمان حملاتی شدید در سوریه، عراق، یمن، غزه و لبنان انجام دهد. در این سناریو نیز ممکن است حمله در اين چند کشور گسترده‌تر از حمله به اهدافی در ایران باشد تا هم آن تصویر خلق شود و هم بر حمله بر ایران سایه افکند و به نوعی واکنش احتمالی تهران کنترل شود. در صورت اتخاذ تصمیم نهایی برای یک حمله نظامی، باید دید که آیا از جنگنده‌ها به ویژه اف 35 استفاده خواهد شد که این هم مستلزم عبور از آسمان برخی کشورهاست یا موشک‌های دوربرد «اریحا» که در این صورت می‌تواند به معنای حمله‌ای محدود باشد. در هر صورت چنان که قبلا نیز گفته شد، احتمال حملاتی رفت و برگشتی وجود دارد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌐 قرن مستضعفین @Cen_Mostazafin
🔺نتانیاهو و «جنگ قیامت»! شبکه 12 اسرائیل اعلام کرد که نتانیاهو پیشنهاد تغییر نام جنگ غزه از «شمشیرهای آهنین» به «جنگ قیامت» را مطرح کرده است. جنگ قیامت هم یعنی نگاهی آخر الزمانی به جنگ کنونی و تحولات جاری. واقعیت هم این است که بدون این نامگذاری، آنچه در طول یک سال اخیر در غزه و اخیرا در لبنان رخ داده و می‌دهد، صحنه‌های یک نبرد آخرالزمانی است. اما این که نتانیاهو پس از یک سال درصدد انتخاب این نام برای جنگ کنونی است، به این معناست که اولا او فعلا قصد کوتاه آمدن ندارد و به جنگ از منظری آخر الزمانی می‌نگرد. ثانیا این که «شمشیرهای آهنین» نتوانسته است که اهداف را محقق کند و چاره کار را در قیامتی‌ کردن و آخر الزمانی کردن جنگ و ریختن بیشتر خون مردم غزه و لبنان دیده است. نتانیاهو در اصل یک سکولار راستگرای تندرو است، اما پیشنهاد تغییر نام جنگ و رویکرد او در یک سال اخیر نشان از چرخش افکار او به سمت راست مذهبی افراطی دارد که آرماگدون یا نبرد آخرالزمانی ستون اندیشه دینی این جریان را تشکیل می‌دهد. حمایت بی‌چون و چرای آمریکا از اسرائیل نیز ریشه در همین باور آخرالزمانی اوانجلیست‌های آمریکا (متنفذترین گروه مسیحی) دارد که به نابودی فلسطین و مخالفان اسرائیل برای فراهم کردن شرایط ظهور مسیح و آغاز دوره آخر الزمان عقیده دارند. اوانجلیست‌ها در دو حزب آمریکا به ویژه جمهوری‌خواهان نفوذ دارند و عمده آن‌ها طرفدار دونالد ترامپ هستند. بر اساس نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو در 2023 یک سوم مردم آمریکا حامی کلیسای انجیلیِ طرفدار اسرائیل می‌باشند. جریان مسیحی صهیونیستی و لابی یهودی اسرائیلی دو بال هدایتگر سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا هستند. مواضع اوانجلیست‌ها حتی تندتر از لابی یهودی است. مخلص کلام این که جنگ «قیامت» نتانیاهو یعنی جنگ بقا و سرنوشت اسرائیل (نه صرفا شخص او) و رفتن تا آخر به منظور تحقق پیروزی و تضمین بقا و آینده. چنین جنگ‌هایی با عقبه ایدئولوژیک بی‌قاعده‌ترین جنگ‌ها و غیراخلاقی‌ترین آن‌هاست. از این منظر، واقعا باید بیش از قبل برای آینده منطقه و جهان نگران بود. این تفکر آخرالزمانی حتی ابایی از استفاده از بمب اتم هم ندارد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌐 قرن مستضعفین @Cen_Mostazafin
🔺چرا اسرائیل پاسخ نداد؟! یک هفته از حملات موشکی سنگین ایران به اسرائیل گذشت. در این یک هفته پیوست رسانه‌ای چند لایه و تنومندِ اسرائیل در ابعاد داخلی، منطقه‌ای و جهانی تمام و کمال فعال بود و اظهارنظرهای مستقیم و نقل‌قول‌های متعدد و بعضا متعارض از مقامات اسرائیلی و آمریکایی در رسانه‌های هر دو دال بر پاسخی بی‌سابقه، بزرگ، سخت و تعریف اهداف متعدد مطرح شده است حجم سنگین پمپاژ خبر، تقریبا در هر لحظه همه را در منطقه و به ویژه ایران در انتظار حمله «بزرگ» اسرائیل می‌گذاشت. اما یک هفته گذشت و خبری نشد که این امر پرسش‌برانگیز است. دو احتمال در این خصوص مطرح است که قبل از پرداختن به آن‌ها باید گفت که در این شرایط نباید بدترین سناریوها را هم از نظر دور داشت. احتمال نخست این که اسرائیل خود را برای یک حمله بزرگ و غافلگیرکننده مثل حمله به لبنان با شمول اهداف متعدد ایرانی (تاسیسات نظامی، هسته‌ای و اقتصادی) آماده می‌کند و در حال هماهنگی لازم با آمریکا و طرف‌های دیگر در این خصوص و اتخاذ تدابیر لازم برای مقابله با پاسخ بعدی ایران است. برخی در این زمینه با بازنمایی برخی تحرکات و مواضع اپوزیسیون در این روزها معتقدند که این سناریو محتمل‌تر است و هدف را هم براندازی توصیف می‌کنند. این احتمال به معنای شروع یک جنگ تمام عیار در منطقه است و نگارنده آن را دستکم در این مرحله بعید و غیر واقع‌بینانه می‌داند. البته هم اکنون هم جنگ منطقه‌‎ای محدودی در جریان است و دو جنگ غزه و لبنان معنایی جز این ندارد؛ اما جنگی تمام عیار با طرفیت مستقیم ایران حداقل فعلا زود است. اگر تصمیمی برای چنین حمله بزرگی با هدف شعله‌ور کردن جنگی تمام عیار در منطقه بود که طرح و برنامه آن «لزوما» می‌بایست از قبل آماده شده و به محض حمله ایران سریعا به اجرا گذاشته می‌شد و دلیلی برای تاخیر آن نبود. فکر نمی‌کنم آمریکا شرایط کنونی را برای جنگی فراگیر در خاورمیانه مناسب بداند. خود اسرائیل نیز بعید است بدون آمریکا و موافقت آن و دستکم قبل از رساندن دو جنگ غزه و لبنان به ایستگاهی ما قبل آخر بخواهد درگیر جنگ تمام عیاری در منطقه شود. به اعتقاد نگارنده، اسرائیل از لحاظ فنی و جنگ‌افزاری توان لازم برای حمله همزمان و سنگین به اهداف استراتژیک متعددی را دارد، اما این عامل تنها شرط لازم است و کافی نیست. رهگیری و ساقط کردن موشک‌ها و پهپادها در عملیات «وعده صادق 1» با اطلاع قبلی، موجب شکل‌گیری این برآورد در ذهنیت تصمیم‌گیران اسرائیل و متحدان آن شد که امکان مقابله جدی و موفق با هر گونه حمله گسترده موشکی از جانب ایران وجود دارد. اما عملیات «وعده صادق 2» همراه با قسمی غافل‌گیری و عبور تعداد قابل توجهی موشک و اصابت آن‌ها به مراکز حساس اسرائیل (صرف نظر از میزان تلفات و خسارت) برآورد و جمع‌بندی پیشگفته را در سطح مشخصی مخدوش کرد. از این جهت که پاشنه آشیل اسرائیل، جغرافیای کوچک و نبود عمق جغرافیایی است و همین امر آن را در برابر حملات «گسترده» و «موفق» موشکی به شدت آسیب‌پذیر می‌کند. اما تنها در یک حال حمله بزرگ اسرائیل ممکن است و آن هم این که اطلاعاتی کافی و وافی از سایت‌های موشکی یا موشک‌های ایران با قابلیت بالای عبور از سامانه پدافندی داشته باشد و مطمئن شود در چنین حمله‌ای می‌تواند با زدن آن‌ها هر گونه واکنش گسترده از ایران را به حداقل ممکن برساند. احتمال دوم این که علت تاخیر، تلاش اسرائیل برای موازنه میان یک پاسخ «موثر» و «مهم» و جلوگیری از وقوع یک جنگ فراگیر است. به دلایل مختلف این سناریو را محتمل‌تر می‌دانم و لحظاتی بعد از حمله موشکی دوم ایران نیز طی یادداشتی به آن پرداختم. این احتمال مطلوب آمریکا در این شرایط نیز هست که از پاسخ اسرائیل در سطح مشخصی حمایت می‌کند و چه بسا آن را ضروری نیز بداند. اما اینجا پرسش کانونی درباره ماهیت و سطح پاسخ اسرائیل است که ممکن است آمیخته‌ای از حمله نظامی محدود و نه گسترده به هدفی یا اهدافی (غالبا نظامی) تا ترور مهم و حملاتی سایبری یا برخی از این اقدامات به شکل منفصل باشد. در واکنش پیش‌روی اسرائیل حمله به تاسیسات اتمی چندان محتمل نیست؛ اما در آینده پس از بالاگرفتن تنش‌ها در شرایط خاصی احتمال آن پس از کسب حمایت آمریکا بیشتر است. به نظر می‌رسد که فعلا تمرکز اسرائیل و کانون قدرت جهانی بر خارج کردن متحدان ایران از معادلات و ادامه راهبرد تضعیف جدی خود ایران و سرمایه‌گذاری فزاینده‌تر بر تداوم اشتباهات و اوضاع داخلی با هدف تحقق اهداف یک جنگ تمام عیار به شکلی متفاوت و بدون پرداخت هزینه‌های سهمگین این جنگ است. از این رو، چنان که قبلا نیز گفته‌ام توافق هسته‌ای با آمریکا یا کاهش«موثر» ولغو تحریم‌ها دستکم تا چند سال آینده محتمل نیست. در این میان، نشست شنبه آینده بایدن با سران آلمان، انگلیس و فرانسه متغیر مهمی در تعیین جهت تحولات کنونی است.
🔺چرا تمرکز بر تاسیسات هسته‌ای و نفتی؟ هنوز بحث و جدل درباره ماهیت حمله احتمالی اسرائیل داغ است و سیل اخبار و اظهارات مختلف و ناهمگون از اسرائیل و آمریکا هم ادامه دارد. بایدن نیز با نتانیاهو تماس گرفته که محور گفتگوی آن‌ها بررسی و هماهنگی نهایی درباره شیوه پاسخ اسرائیل به ایران بوده است. کانال 14 اسرائیل (نزدیک به نتانیاهو) امروز گفت که بایدن از اسرائیل خواسته است که به تاسیسات هسته‌ای و نفتی ایران حمله نکند. بنا به اعلام این کانال، نتانیاهو در پاسخ گفته است: «این یک فرصت تاریخی است». قبلا نیز گفته شد که در هر صورت، نباید بدترین سناریو را هم از نظر دور داشت و این شرط عقل است. هیچ احتمالی به طور کامل منتفی نیست. به نظرم، در این دور از واکنش اسرائیل، «حمله مستقیم» به تاسیسات هسته‌ای و نفتی زیاد محتمل نیست. اما تمرکز کنونی اسرائیل در پیوست رسانه‌ای خود بر حمله احتمالی آتی به تاسیسات هسته‌ای و نفتی می‌تواند بیشتر ناظر به دو هدف باشد؛ نخست کنترل و تاثیر بر هر نوع واکنش بعدی تهران نسبت به اقدامات اسرائیل از رهگذر تهدید حمله به تاسیسات هسته‌ای و نفتی از هم اکنون؛ به نحوی که ایران در هر گونه پاسخ به اقدام اسرائیل احتمال حمله به این تاسیسات در دور بعدی را در نظر داشته باشد. هدف دوم نیز عادی سازی این مساله و نوعی مقدمه‌سازی برای آن در حملات واکنشی بعدی اسرائیل. چنان که قبلا نیز گفته شد به احتمال زیاد واکنش اسرائیل به حملات موشکی اخیر ایران شامل طیفی از اقدامات ایذایی مستقیم و غیرمستقیم باشد. در اقدام مستقیم احتمالی، بیشتر هدف قرار دادن اهداف نظامی مطرح است و در اقدام غیرمستقیم خرابکاری و انفجار (با شمول تاسیسات راهبردی نفتی و هسته‌ای)، حمله سایبری، ترور و... احتمالا در واکنش پیش‌رو، تمرکز بیشتر بر همین طیف از اقدامات غیرمستقیم و «غافلگیر کننده» باشد و چه بسا همزمان هم نباشد و با فاصله زمانی در چند روز و شاید هم بیشتر. هر گونه اقدام اسرائیل، در نهایت محصول هماهنگی نهایی و اطلاع پیشینی آمریکا خواهد بود و بسیار دور از انتظار است که اسرائیل راسا و بدون موافقت آن اقدامی کند. بر خلاف برخی تحلیل‌ها و اخبار معتقد هستم که تصمیم‌گیر نهایی هم تنها نتانیاهو نیست. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌐 قرن مستضعفین @Cen_Mostazafin
🔺ساعت صفر و چند اما و اگر! رسانه‌های اسرائیلی مدعی شدند که واحد سانسور نظامی امروز اجازه انتشار این خبر را صادر کرده که دولت به توافق کامل درباره شیوه، زمان و سطح پاسخ به حمله ایران رسیده است. از این دست اخبار پیداست که تل‌آویو تصمیم نهایی خود را گرفته است. اکنون پرسش درباره زمان واکنش احتمالی اسرائیل و سطح آن است. درباره زمان پاسخ اسرائیل، برخی رسانه‌های آمریکایی گفته‌اند که این اتفاق قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پنجم نوامبر آینده می‌افتد. تا این انتخابات هم حدودا سه هفته مانده است. اگر تصمیم به این واکنش قبل از این تاریخ باشد که به احتمال زیاد باید با فاصله زمانی مناسبی تا انتخابات آمریکا صورت گیرد و در آستانه آن رخ ندهد؛ از این نظر که آمریکا وقت کافی برای بررسی وضعیت و مهار تنش داشته باشد تا انتخابات در وضعیت جنگی ناخواسته‌ای برگزار نشود. مگر این که حجم پاسخ اسرائیل در حدی نباشد که از دید آمریکا موجب گسترش تنش و جنگ در منطقه و ورود آمریکا به آن شود. در این حالت، فاصله زمانی حمله اسرائیل و انتخابات آمریکا مساله مهمی نخواهد بود. اما درباره سطح واکنش اسرائیل به حمله موشکی ایران هم، چنان که ظرف دو هفته اخیر طی دو یادداشت هم بیان شد، بعید است که در این مرحله تاسیسات اتمی و نفتی ایران مورد «حمله مستقیم» قرار گیرند و تمرکز اسرائیل بر هدف قرار دادن اهداف نظامی به ویژه قدرت تهاجمی و دفاعی خواهد بود. دیروز نیز روزنامه واشنگتن پست به نقل از یک مقام آمریکایی تاکید کرد که حمله اسرائیل علیه اهداف نظامی خواهد بود نه هسته‌ای و نفتی. با این حال، چنان که قبلا نیز گفته شد، احتمال خرابکاری غیر مستقیم در این تاسیسات دور از ذهن نیست. در شرایط فعلی اسرائیل نگران مواجهه با وضعیتی فرسایشی در جبهه لبنان است و به تبع آن، به دنبال دستاوردهای تاکتیکی بزرگ و «شوک آور»ی در واکنش احتمالی خود به ایران است که بر همه جبهه‌ها و فضای کلی منطقه سایه سنگین بیفکند و تاثیر مطلوب خود را بگذارد. اما این که بعد از حمله احتمالی اسرائیل چه خواهد شد، بستگی به دو عامل دارد؛ نخست سطح و شدت و ضعف آن و دیگری واکنش ایران. اگر حمله اسرائیل به نوعی باشد که برای ایران قابل هضم باشد و نهایتا واکنشی محدود نشان دهد که اتفاق خاصی نمی‌افتد. اما اگر گسترده و شدید باشد، باید منتظر رفتار ایران بود. در این صورت، باید دید ایران سریعا واکنش نشان می‌دهد یا با تاخیر. هر کدام از این فاکتورها تاثیر خاص خود را دارد. بعید نیست که ایران برای جلوگیری از وقوع جنگ با درنگ کند و ابتدا بخواهد با تشدید قابل توجه حملات از لبنان، یمن و عراق فضای برآمده از حملات اسرائیل را تا حدودی کنترل کند و سپس خود در زمانی که مناسب می‌داند پاسخ دهد. اما این زمان هم نظر به نتیجه انتخابات آمریکا یک متغیر حساس دیگر است. اگر پاسخ بعدی ایران به بعد از روشن شدن نتیجه انتخابات موکول و ترامپ پیروز انتخابات شود، وضعیت متفاوت خواهد بود. در این حالت، بعید نیست که اسرائیل کنش واکنش‌ها را تا به دست گرفتن قدرت به وسیله ترامپ در ژانویه 2025 ادامه دهد. فارغ از آن، حمله تلافی‌جویانه سریع یا دیرهنگام ایران نقش مهم و موثری در برآورد اسرائیل و آمریکا و حرکت بعدی آن‌ها خواهد داشت؛ به این معنا که دو طرف به سطح و تاثیر پاسخ ایران از جهت عبور کردن یا نکردن موشک‌ها از سامانه پدافندی اسرائیل به ویژه سامانه تاد و اصابت یا عدم اصابت به اهداف به عنوان سنجه‌ای مهم برای برآورد میزان آسیب‌های احتمالی به سایت‌های موشکی و توان موشکی (در حمله احتمالی اسرائیل) و به تبع آن تنظیم واکنش‌های بعدی می‌نگرند. اگر اسرائیل به برآوردی مبتنی بر موثر بودن حمله خود و امکان دفع حملات بعدی تهران برسد که بعید نیست که در مراحل رفت و برگشتی بعدی به تاسیسات راهبردی نیز حمله کند. فعلا اولویت طرف مقابل، از کار انداختن قدرت تهاجمی و دفاعی ایران است و حرکات دیگر آن محصول ارزیابی نتیجه آن خواهد بود. در کل، می‌توان گفت احتمالا شاهد حملات رفت و برگشتی میان ایران و اسرائیل باشیم؛ اما این که این حملات در نقطه خاصی به جنگی فراگیر تبدیل شود، نمی‌توان آن را منتفی دانست؛ هر چند «فعلا» هم چندان محتمل نیست. اگر حملات پینگ پنگی ایران و اسرائیل در نقطه توازن و تعادلی متوقف شود و پس از آن، جنگ لبنان علی‌رغم هزینه‌های بالای آن برای حزب‌الله به وضعیتی فرسایش برای اسرائیل منجر شود، می‌توان گفت که اوضاع به نفع آن پیش نخواهد رفت. در نهایت، آینده تنش به تحولات میدانی پس از پاسخ اسرائیل و برآورد جدید طرف‌ها از یکدیگر بستگی دارد. جنگ تمام عیار در هر شرایطی به نفع نیست و نگرانی از پیامدهای آن می‌تواند ترمز سیر تحولات به آن سو را در نقطه خاصی بکشد؛ مگر این که ادراک و برآوردها کلا به دلایلی تغییر کند.
🔺حزب‌الله ناشناخته شد! پر واضح است که اسرائیل با ترور رهبر و فرماندهان ارشد حزب‌الله چه ضربه‌ای به آن وارد و چه دستاوردی هم کسب کرد. اما در عین حال، همین مساله اسرائیل را با معضلی مواجه کرده است که در تحلیل‌ها دیده نمی‌شود. اسرائیل قبلا با رهبران شناخته شده به ویژه خود دبیر کل حزب‌الله روبرو بود و با سخنرانی‌های ایشان در بحبوحه جنگ‌ها و تنش‌ها تلاش می‌کرد که به درکی تقریبی نسبت به سیاست و برنامه بعدی حزب‌الله برسد. در کنار آن هم رخنه‌ای که مسبب این ترورها و انفجارها شد -چه انسانی و چه سایبری- محمل و مدخل خوبی برای شناخت گام‌های حزب‌‌الله و اندرون آن بود. اما امروز با ترور سیدحسن نصرالله و فرماندهان ارشد آن و همچنین بسته شدن روزنه رخنه(چنان که کاهش قابل توجه ترورها تا حد زیاد گویای آن است) اسرائیل با حزب‌الله‌ی روبرو است که آن را نمی‌شناسد! علت هم این است که فرماندهان و رهبران جایگزین را نمی‌شناسد و نمی‌داند به چه می‌اندیشند و گام‌های بعدی آن‌ها چیست. این گونه هم پیداست که پس از رهبران غالبا میانسال این گروه، افراد جدید عموما جوان هستند و چه بسا مصمم‌تر بوده و چندان خود را در گیر و دار ملاحظات نبینند. ناگفته هم نماند که شواهد و قراینی نشان می‌دهد که هاشم صفی‌الدین رئیس شورای اجرایی به احتمال زیاد از بمباران چند وقت پیش جان سالم به در برده است. جدا از شواهد دیگر، مسکوت ماندن این قضیه در اظهارنظرها و رسانه‌های اسرائیلی چه بسا اماره مهمی باشد. معمولا اگر احتمال موفقیت ترور بالا بود، رسانه‌های اسرائیلی در این سه هفته به نقل از منابع خود می‌نوشتند. سکوت معنادار اسرائیل در این باره دو دلیل می‌تواند داشته باشد، نخست این که واقعا اطلاع دقیقی درباره سرنوشت صفی‌الدین ندارد که موفقیت ترور یا عدم آن را تایید کند. این عدم اطلاع هم می‌تواند نشانه‌ای دیگر از بسته شدن منفذ «نفوذ بزرگ» باشد. دلیل دوم نیز می‌تواند این باشد که اسرائیل می‌داند که رئیس شورای اجرایی حزب‌الله هنوز زنده است و نمی‌خواهد شکست عملیات ترور را اعلام کند. عدم اعلان جانشین رهبر سابق نیز می‌تواند با این مساله در پیوند باشد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌐 قرن مستضعفین @Cen_Mostazafin