eitaa logo
🇮🇷 لبیک یا خامنه ای 🇮🇷
240 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
43 فایل
لینک کانال خودمون 🇮🇷لبیک یا خامنه ای🇮🇷👇👇👇 https://eitaa.com/cfghjv و اشتراک با ادمین اصلی کانال 👈 @Putrhgh خادم تبادل 👈cfghjvo@ این کانال مذهبی است
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 گاهی شام برای خوردن نداشتیم! 💠 : ⭕️ ما نان گندم نمی‌توانستیم بخوریم، نان جو گندم می‌خوردیم، چون نان گندم گران‌تر بود. البته یک دانه نان گندم می‌خریدیم برای فقط ولی ما نان جو گندم می‌خوردیم، گاهی هم نان جو. وضعمان خیلی خوب نبود و شب‌هایی اتفاق می‌افتاد در منزل ما که شام نبود. مادرم با زحمت زیادی که حالا بماند آن زحمت چگونه انجام می‌شد، برای ما شام تهیه می‌کرد. آن شام هم که تهیه می‌شد و با زحمت تهیه می‌شد، نان و کشمشی بود. آن وقت‌ها، از لحاظ مالی در فشار بودیم، یعنی خانواده‌مان، خانواده مرفهی نبود. پدرم یادم هست روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشه گیر بود، لذا زندگی‌مان خیلی به سختی می‌گذشت. در دوران کودکی با زحمت بسیار، برای ما خریده بود که تنگ بود. پدرم دیگر قادر نبود که این‌ها را عوض بکند یا کفش دیگر بخرد، آمدند گفتند که خب این کفش‌ها را می شکافیم، اندازه می‌کنیم و برایش بند می‌گذاریم. یک عالمه شدیم که کفش‌هایمان بندی شد. آمدند شکافتند و بند گذاشتند بعد زشت شد، چون بندهایش خیلی فرق داشت با کفش‌های دیگر، خیلی زشت و ناجور درآمده بود. چقدر غصه خوردیم ولی خلاصه چاره‌ای نداشتیم. 📗 برگرفته از کتاب ۱۳۱۸، خاطرات خودگفته‌ی رهبر انقلاب 🆔 @cfghjv
🚨 مرا شفا بده یا همینجا بمیران! 🔘 آیت الله مصباح یزدی (ره): 💠 جریانی که خود بنده مستقیماً از زبان رهبری شنیدم اینطور بود که دو یا سه ماه پیش بود که اتفاقاً در مشهد خدمت ایشان شرفیاب شدم. ایشان فرمودند که شفا دادن امام رضا (ع) برای مشهدی‌ها خیلی عادی است؛ خودم دیدم وقتی بچّه بودم به همراه به مسجدی به نام مسجد ترک‌ها رفتیم. موذنی داشت به نام کلب الرضا که بود و به همین علت معروف شد به نام کلب الرضا عاجز؛ یک روزی که من پیش پدرم بودم و دیدم کلب الرضا آمد در حالی که بینا شده بود؛ پدرم به او گفت: می‌بینی؟ گفت: بله و شروع کرد به تشریح چهره پدر؛ پرسیدیم چه شده که شفا یافتی؟ گفت: در بازار بعضی دخترم را سرزنش می‌کردند به دخترم گفتم مرا به حرم ببر وقتی رسیدیم گفتم تو برگرد خانه آنگاه گفتم‌: ای مولا من سالهاست نابینایم و گریه نکردم و گفتم راضی‌ام به رضای خدا، اما حالا تحمل نمی‌کنم ناموسم را سرزنش کنند مرا شفا بده یا همین جا مرا بمیران.» 🆔 @cfghjv
🚨 مرا شفا بده یا همینجا بمیران! 🔘 آیت الله مصباح یزدی (ره): 💠 جریانی که خود بنده مستقیماً از زبان رهبری شنیدم اینطور بود که دو یا سه ماه پیش بود که اتفاقاً در مشهد خدمت ایشان شرفیاب شدم. ایشان فرمودند که شفا دادن امام رضا (ع) برای مشهدی‌ها خیلی عادی است؛ خودم دیدم وقتی بچّه بودم به همراه به مسجدی به نام مسجد ترک‌ها رفتیم. موذنی داشت به نام کلب الرضا که بود و به همین علت معروف شد به نام کلب الرضا عاجز؛ یک روزی که من پیش پدرم بودم و دیدم کلب الرضا آمد در حالی که بینا شده بود؛ پدرم به او گفت: می‌بینی؟ گفت: بله و شروع کرد به تشریح چهره پدر؛ پرسیدیم چه شده که شفا یافتی؟ گفت: در بازار بعضی دخترم را سرزنش می‌کردند به دخترم گفتم مرا به حرم ببر وقتی رسیدیم گفتم تو برگرد خانه آنگاه گفتم‌: ای مولا من سالهاست نابینایم و گریه نکردم و گفتم راضی‌ام به رضای خدا، اما حالا تحمل نمی‌کنم ناموسم را سرزنش کنند مرا شفا بده یا همین جا مرا بمیران.» 🆔@cfghjv
🚨 مرا شفا بده یا همینجا بمیران! 🔘 آیت الله مصباح یزدی (ره): 💠 جریانی که خود بنده مستقیماً از زبان رهبری شنیدم اینطور بود که دو یا سه ماه پیش بود که اتفاقاً در مشهد خدمت ایشان شرفیاب شدم. ایشان فرمودند که شفا دادن امام رضا (ع) برای مشهدی‌ها خیلی عادی است؛ خودم دیدم وقتی بچّه بودم به همراه به مسجدی به نام مسجد ترک‌ها رفتیم. موذنی داشت به نام کلب الرضا که بود و به همین علت معروف شد به نام کلب الرضا عاجز؛ یک روزی که من پیش پدرم بودم و دیدم کلب الرضا آمد در حالی که بینا شده بود؛ پدرم به او گفت: می‌بینی؟ گفت: بله و شروع کرد به تشریح چهره پدر؛ پرسیدیم چه شده که شفا یافتی؟ گفت: در بازار بعضی دخترم را سرزنش می‌کردند به دخترم گفتم مرا به حرم ببر وقتی رسیدیم گفتم تو برگرد خانه آنگاه گفتم‌: ای مولا من سالهاست نابینایم و گریه نکردم و گفتم راضی‌ام به رضای خدا، اما حالا تحمل نمی‌کنم ناموسم را سرزنش کنند مرا شفا بده یا همین جا مرا بمیران.» 🆔 @cfghjv