خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند . حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه، یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد و گفت:
هر جور شده با بی سیم تورجی زاده را پیدا کن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا) مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود.
خلاصه تورجی را پیدا کردند.
حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون.
تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت، صدا را روی تمام بیسیم ها انداخته بودند،
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند؛
خط را گرفته بودند و عراقی ها را تارو مار کردند... شهید تورجی خونده بود:
در بین آن دیوار و در..... زهرا صدا میزد پدر..... دنبال حیدر می دوید..... از پهلویش خون می چکید...... زهرای من... .😔😔
#شهید#محمد_تورجی_زاده #حسین_خرازی
#دفاع_مقدس
@chaadorihhaaa
#الله_اکبر
چ مثلِ ♡•چــاڋر•♡
👇👇👇
_بیمارستان از مجروحین پر شده
بود…
حال یڪۍخیلۍبد بود…
رگ هایش پاره پاره شده بود و
خونریزے شدیدے داشت…
_وقتۍ دڪتر مجروح را دید به
من گفت بیاورمش اتاق عمل!
دڪتر اشاره ڪرد #چادرم را در
بیاورم تا راحت تر بتوانم
مجروح را جابه جا ڪنم!!
_مجروح ڪه چند دقیقه اے بود
ڪه به هوش امده بود...
گوشه چادرم را گرفت و بریده
بریده و گفت:
من دارم میروم تا تو چادرت را در
نیاورے…😞
ما براے این چادر میرویم!!😊
چادرم در مشتش بود ڪه #شهید
شد…😓😔
_از ان زمان به بعد در بدترین و سخت شرایط هم چادرم را ڪنار نگذاشتم....😭😌
💞💞💞
(راوے خانم موسوے یڪۍ از پرستاران #دفاع_مقدس )
✿[ @chaadorihhaaa]✿
═══ ❃🌸❃ ═══