eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
⃣7⃣ 💠 دندان مصنوعی 🔸شلمچه بودیم.از بس که 🔥 سنگین شد، دیگه نمی تونستیم خاکریز بزنیم. حاجی گفت: «بلدوزرها رو خاموش کنید🚜 بزارید داخل سنگرها تا بریم🚶 مقّر». 🔹هوا داغ بود☀️ و ، کُلمَن آب رو سوراخ کرده بود. تشنه و خسته و کوفته، 🤕سوار آمبولانس🚑 شدیم و رفتیم. 🔸به مقر که رسیدیم ساعت دو نصفه شب بود. 🌙از پیاده شدیم و دویدیم طرف یخچال. نبود.🖱 گلولهی خمپاره صاف روش خورده بود و برده بودش تو هوا. 🔹دویدیم🏃 داخل . سنگر تاریک بود، فقط یه فانوس کم نور آخر سنگر میسوخت. دنبال میگشتیم💧 که پیر مرادی داد زد: «پیدا کردم!» و بعد آبی رو برداشت و تکون داد.🍶 🔸انگار داخلش باشه صدای تَلق تَلق کرد. گفت: «آخ جون».😊و بعد آب رو سرازیر گلوش کرد. میخورد که حاج مسلم- پیر مرد مقر- از زیر چیزی گفت: «کسی به حرفش گوش نداد. مرتضی👱 پارچ رو کشید و چند خورد.».به ردیف همه چند قُلُپ خوردیم. 🔹خلیلیان آخری بود. تَهِ آب رو سر کشید.پارچ آب رو تکون داد و گفت: «این که یخ نیست. این چیه؟!»🤔😳 حاج مسلم آشپز، سرشو از زیر پتو بیرون کرد و گفت: «من که گفتم اینا منه!😁 یخ نیست، اما کسی گوش نکرد، منم گفتم دارن بزار بخورن!»😄 🔸هنوز حرفش تموم نشده بود که همه با هم زدیم:وای!.😱  از سنگر دویدیم🏃 بیرون. هر کسی یه گوشهای سرشو پایین گرفته بود تا...!  که احمد داد زد:«مگه چیه! چیز نبود! آب دندونه! اونم از نوعِ حاج مسلمش! مثل .».😂 اصلاً فکر کنید خوردید.😀😂 @chaadorihhaaa
باهمانـ پاڪے چادر کہ روے سر دارے میتوانے غم مهدے ز تنش بردارے دوره جنگ و جدال است و زمان ناپاڪ روے سرت است،تو دارے ↶【به ما بپیوندید 】↷ @chaadorihhaaa
#حجـــابــ🌸🍃 با همان پاڪۍ#چـاڋر ڪه برسر دارے میتوانۍ#غم_مهدےزتنش بردارے دوره ے جنگ و جدال💥 است و زمان #ناپاڪ است #چاڋرت روے سرت😇 هست تو #سنگـــر دارے ✿[ @chaadorihhaaa]✿     ═══ ❃🌸❃ ═══