eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
💠💠💠💠💠💠 ✋👇 اکلیل‌ها و نگین‌ها پیش‌تر ها جایشان فقط پشت پلک‌ها و لباس‌های شب و جواهرات آویزان به گوش و گردن بود. می‌زدند که :""  آن‌ها که می‌خواستند بگویند "نگاهم نکن"‌ همه چیزهایی را که برق داشتند و می‌زدند می‌پوشاندند.  حتی برق نگاه‌های‌شان را. بلندترین صدای "نگاهم نکن" مال  بود. آنها  بودند. ساده و بلند.  همه برق‌ها و تمام قامت را می‌پوشاندند. تمام آن چیزی که حتی اندکی احتمال می‌رفت رد نگاه ناامنی را به دنبال خودش بکشد.... حالا فریاد "نگاهم نکن" چادرها دارد کم‌رنگ‌تر می‌شود. اکلیل‌ها و نگین‌ها از زور زیادی سرریز کرده‌اند. ریخته اند روی جوراب‌ها و آستین‌ها و روسری‌ها. روی چادرهای رنگی و (چه کسی باورش میشد؟!) مشکی حتی. قدیم‌ها یک چیزهایی با  "جور" نبود. دیدن ناخن‌های  زده زن چادری، مثل دیدن گوشت توی شله زرد بود. کسی باورش نمی‌شد چهره‌ای که چادر قابش گرفته،  شده‌باشد. آن وقت‌ها چادری هاتلاش ميكردند که  باشند. حواسشان بود که شیوه نگاه و راه رفتن‌شان با صدای چادرشان هماهنگ باشد.  اگر چادر می‌گفت "نگاهم نکن" نگاه و رفتار و کلام و قدم همه همراهی‌اش می‌کردند.  حالا چادری‌هاسعي ميكنند شبیه چادری‌ها نباشند. چادرها در کنار  و  و بعضأ موهای به عمد بیرون آمده بلاتکلیف شده‌اند. دیگر خودشان هم نمی‌دانند حرف حساب‌شان چیست؟ ما گیج شده ایم.❗ هم از نگاه های ناامن می ترسیم,  و هم از اینکه به چشم نیاییم. هم از نگاه های خیره،حالمان بد می شود و هم از از اینکه امل مان بدانند.  می ترسیم اگر دیده نشویم, گم شویم.❓❗ محو و  شویم.❓❗ از گم شدن می ترسیم, ❗ و لاجرم چگونه بودن مان را هم گم کرده ایم و تکلیفمان با خودمان و پوشش مان و نگاه های دور و برمان معلوم نیست. « مادرمان» می دانست قرار است شبانه تشییعش کنند, آنهم مخفیانه. توی آن تاریکی شب غیراز خانواده اش و چندتا از اصحاب درجه یک رسول الله کسی قرار نبود دنبال جنازه راه برود. اما ناراحت بود.همه اش می گفت: "وقتی از دنیا رفتم به رسم عرب جنازه ام را روی تخته حمل نکنید. حجم بدنم معلوم می شود." مادرمان تکلیفش با خودش و پوشش اش معلوم بود. خوشا به حالش که می دانست کجا باید به چشم بیاید ؛ آن نگاه امنی را که ناظرش بود, گم نکرد و لاجرم هیچوقت گم نشد. ✔میان اینهمه تلاش برای جلوه گری, میان برق نگاه ها و نگین ها و اکلیل ها,‌ دغدغه های مادرمان دارد بین مان غایب می شود.. نگذاریم... بیا من وتو نگذاریم.... 💠💠💠💠💠💠💠 ▪️[ @chaadorihhaaa]▪️ ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄