eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 شهیده زینب کمائی دختر 14 ساله ای که تنها یه جرم مسجدی و مذهبی بودن توسط منافقین ربوده شد سپس با چادرش 4 حلقه به دور گلویش زدند و او را به شهادت رساندند . #شهدای_ترور 🌺 @chaadorihhaaa
یه روایت از مولا امیرالمونین براتون بگم بعد بریم رو ادامه بحث💢 مولا میفرمایند: ✨از علائم کرم یک مرد این است که گریه کند بر زمانی که از او گذشته است✨ 🔴پس ببین چقدر ارزش زمان بالاست که امیرالمونین (ع)گریه کردن بر گذشتن زمان رو از علائم کرامت و شخصیت میدونن.✅ حالا نه اینکه افسرده شی بشینی یه گوشه زل بزنی تو دیوار😕 ولی گریه کن برای عمر از دست رفته ت گریه کن که گریه براش سزاواره😞 یه کسی خدای نکرده فرزندش به رحمت خدا میره میگن گریه کن ولی نه اونقد که شکایت به تقدیر الهی باشه ❕اونجا ادم باید گریه کنه بهرحال انسانه عاطفه داره ولی نه زیادتر از حدش❌ ولی برای از دست رفتن زمانش هرچقدر بخوادمیتونه گریه کنه. اونجا مانعی نیست👌 زمانت رفت. تموم شد کاری نکردی⁉️ سر هیچی زمانت رفت⁉️ از دستش دادی ذخیره آخرتت نکردی⁉️ بشین گریه کن اینجا باید گریه کرد😢 ↩️یعنی زمان انقدر ارزشش بالاست که برای از دست دادنش هر چقدر بخوای میتونی گریه کنی✔️ زمانت رو تا حالا برای چه کاری گزاشتی ⁉️ تا اینجای عمرت چه مدت از زمانت فدای خدا شده⁉️ کجاها وقتت رو سر هیچی تلف کردی⁉️ می ارزید⁉️ اندکی تفکر😊 🌺 @chaadorihhaaa
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍حسام گوشی را از دستم گرفت خب الان خیالتون بابتِ سلامتیش راحت شد دیدن که از منو شما سرحالتره حالا برم سر اصل مطلب؟؟ البته اگه حالتون خوب نیست میذاریم واسه بعد مشتاق شنیدم بودم خواستم شروع کند دستی بر محاسنش کشیدحالا از کجا شروع کنم قبلش ما به شما یه عذر خواهی بدهکاریم که ناخواسته وارد جریانی شدین که فشار زیادی روتون بود امیدوارم حلال کنید حلال در آن لحظه به قدری خوشحال بودم که حتی از پدرهم میتوانستم بگذرم صدایی صاف کرد والا.. دانیال یکی از نخبه هایِ کامپیوتر تو دانشگاه بود و سازمان مجاهدین خلق از مدتها قبل به واسطه ی پدرتون اونو زیر نظر داشت تا بتونه با دادنِ وعده و امکانات جذبش کنه و واسه انجام ماموریت به داعش بفرسته. پس بعد از یه مدت کوتاه، سازمان وارد عمل میشه و با نشون دادنِ درِ باغ سبز از دانیال میخواد تا به اونها ملحق شه اما دانیال با شناخت و تنفری که به دلیل زندگی با پدرتون از این سازمان داشت، درخواستشونو رد میکنه ولی از اونجایی که سازمان نه تو کارش نیست و وقتی چیزی رومیخواد باید بدست بیاره، میره سراغِ اهرام فشار همون موقع بچه های ما متوجه میشن که نقشه یِ سازمان واسه فشار رویِ دانیال و اجبارش به قبولِ این مسئولیت، تهدیدِ خوونوادشه پس من مامورِ نزدیکی و رفاقت با برادرتون شدم. اونقدررفیق که هم ازم تاثیر گرفت، هم یه چیزایی از پیشنهاد و تهدید سازمان بهم گفت اینجوری ما هم خیلی راحت میتونستیم از جونش حفاظت کنیم بالاخره دانیال یه نخبه ی ایرانی بود با هیچ نوع تفکر و جهت گیریِ سیاسی، و سلامتیش اهمیت زیادی برامون داشت. سازمان منافقین سعی داشت تا با اهدایِ دانیال از طرف خودش به داعش نوعی مراوه ی پر منت رو شروع کنه و با استفاده از هدیه ی ارزنده اش، خواسته های خودشو از داعش تو منطقه، طلب کنه. بی خبر از اینکه داعش خودش دست به کار شده و با شناسایی دانیال سعی داره با کمترین هزینه اونه جذب نیروهاش کنه اینجوری هم سر سازمان بی کلاه میموند و نمیتونست درخواستهای دیگه ایی داشته بشه؛ هم یه نخبه ی ایرانی وسنی مذهب رو جذب گروهش کرده بود پس از کم هزینه ترین و جوابگوترین راهه ممکن شروع کردن راهی که هنوزم بین سیاسیون دنیا حرفِ اولو میزنه و اون ورود یک دختر زیبا به ماجرا و ایجاد یه داستان عشقی و رمانتیک بین دختر و دانیال بود. حالا اون دختر جوان کسی نبود جز صوفی دخترعربی که با عنوانِ مُبلغِ داعش تو آلمان باید به دانیال نزدیک میشد و اون رو به خودش علاقمند میکرد،اون قدر زیاد که دانیال چشم بسته برایِ داشتنش، با پیوستن به داعش موافقت کنه و وقتی وارد شد اونقدر گرفتارش میکردن که دیگه راهی برایِ بازگشت مقابل خودش نمیدید غافل ازاینکه ما از همه چیز با خبریم و قصدِ پیش دستی داریم… ⏪ ... @Chaadorihhaaa ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍باورم نمیشد جا پای پدر و سازمانش در تمام بدبختی هایمان بود مبهوت از اتفاقاتی که تا آن لحظه فقط چند خطش را شنیده بودم، خواستارِ بیشتر دانستن، در سکوتی پرهیاهو چشم به حسام دوختم حسامی که حالا او را فرشته ی نجاتی میدیدم که زندگیم را مدیونش بودم و خدایی که در اوجِ بی خداییم، هوایم را داشت حسام آرام و متین به حرفهایش ادامه میداد به وسطه ی نزدیکی به دانیال متوجه شدم که تمایلات مذهبی اش زیاده، هر چند که رو نمیکنه اما زمینه اشو داره پس بیشتر و بیشتر روش کار کردم تصویر نمازهایِ پر مایه یِ دانیالِ آن روزها و خنده هایی که میدانستم قشنگتر از سابق است، در خاطراتم مرورشد خاطراتی که منوط به روزهایِ مانده به بی قراریم برایِ وحشی شدنش بود حالا که فکر میکنم، میبینم جنسِ خنده ها و نمازهایش شبیه حسام این روزها بود حواسم را به گفته هایش دادم از طرفی خبرچینی که تو داعش داشتیم، تو یکی از بمبارونهایِ سوریه، کشته شد و عملا کسی وجود نداشت تا چیتِ حاویِ اطلاعاتی رو که رابطمون جمع آوری کرده بود، بهمون برسونه لحظه به لحظه کنجاوتر میشدم چه اطلاعاتی لبخند بر لب مکثی کرد یه لیست از اسماییِ افراد کلیدی که سعی داشتن واسه اهداف داعش تو ایران فعالیت کنن و یه سری اطلاعات دیگه که جز اسرار نظامی محسوب میشه تعجب کردم، یعنی ایران تا این حد هشیار بود شما تویِ داعش رابط دارین شوخی میکنید دیگه تبسم لبهایش، مخصوصِ خودش بود نه کاملا جدی گفتم پدرم حق داشت ایرانی ها این توانایی را داشتند تا ترسناکتر از بزرگترین ابر قدرتها باشند ترسی که در نظر او، اسمی از سپاه پاسداران بود شما دقیقا چه کاره ایید نکنه پاسدارین تبسم عمیق اش مهر تاییدی شد بر حدسم. سپاه، کابوسِ اعظمِ پدرم و سازمان کفتار زده اش نام ژنرالِ معروف شده از فرط خطرشان را در ذهنم مرور کردم مردی که اخباره هروزه ی بی باکی اش، تیتری بود بر هم کیشی اش با مرگ و سر نترسی که غربیها امیدِ به باد دادنش را داشتند این ژنرال و سربازانِ پاسدارنامش، از سَرِ پیمانی رفاقتی که با مرگ داشتند، هراسی بی حد به جانِ منادیان قدرت انداخته بودند و حسامی که حسِ خوبش، مشتی بود محضه نمونه، از خروارِ آن ژنرال شجاع و لشگریانش.. بی صبرانه ادامه ماجرا را جویا شدم تهدیدات سازمان رویِ دانیال زیاد شده بود و این جریان حسابی کلافه اش میکرد پس ما وارد عمل شدیم باهاش حرف زدیم؛ تمام جریان رو براش تعریف کردیم از تهدید خوونوادش توسط سازمان منافقین تا نقشه ی داعش که هنوز اجرایی نشده بود و اون متوجه شد که ما از همه چیز با خبریم اما بهش اطمینان دادیم که امنیت خوونوادشو تامین میکنیم.. ⏪ ... @Chaadorihhaaa ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم 🌤روزمان را با صلوات بر حضرت محمد(ص)و دعا براے سلامتے امام زمان (عج)و تعجیل در فرج آغاز مےڪنیم. اَللّھمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَھُمْ 🌻🌺 "با هر سلام صبح به ارباب بے ڪفن انگـار رو به روے حرم ایستاده ایم" 💓اَلسَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيٰارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن ---------------------------- سلام امام زمانم سلام امام غریبم 😔 ✨ڪوتاھترین دعا براے بزرگترین آرزو اللَّـھُـمَ ؏ـَـجـــلْ لــِوَلــیــِّڪ الْـفــَرج 🖊 @chaadorihhaaa
#عشق_در_لوای_چادر 💘💘 #با_هم_بخوانیم👇 💗 👇 🍃 @chaadorihhaaa
چـــادرےهـــا |•°🌸
#عشق_در_لوای_چادر 💘💘 #با_هم_بخوانیم👇 💗 👇 🍃 @chaadorihhaaa
  ➖•❥ به هزار و "یک" دلیل دوستش داشتم.. هزاریش به کنار! و آن "یک" دلیلیش به کنار.. "یک" دلیلی که خودِ افسون گرش میدانست..! چشمانِ نافذش را می دوخت به من، لبخندِ ژکوندش که مونالیزا را روسفید کرده بود، تحویلم میداد.. یعنی که رگ خواب تو را،بله..! بعد هم مثل ماه میرفت پشت ابرها! شِگردش بود.. تا محوش میشدم، با پارچه ای مشکی رنگ، رو میگرفت! خودِ عاشقم،نقطه ضعف به دستش دادم! همه چیز برمیگشت به هفت هشت سال پیش.. همان روزی که آن پارچه مشکی رنگ.. بلاخره از سرش افتاد..! بانویم شده بود.. آن هم بعد از پنج سال دربه دری.. سرش را تکان داد، موهایش رفت به این طرفو آن طرف.. رقصِ تارهایِ بلند لَختش.. عطر زنانگی پیچید در خانه! جلوه ی رویِ چون ماهش.. آن هم ماهی که "یک" تماشگر داشت و آن من بودم..! درست همانجا بود که محوش شدم..! درست همانجا بود که فهمید..! آن "یک" دلیل را..! بازی پارچه مشکی رنگ و موهایش..! پارچه ای که.. تکلیف مرا.. فرق مرا.. با بقیه.. روشن میکرد..! پارچه ای که.. بعد پنج سال آزگار.. از سرش لیز خورد.. تنها برای "یک" نفر.. من..! به هزار و "یک" دلیل دوستش داشتم آن "یک" دلیل،چادرش.. | 🍃 @chaadorihhaaa
🔘داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد 💔جگری سوخته یاد از جگر سوخته کرد 💔جگری سوخته کز داغ بر افروخته بود 🔘باز هم از اثر زهر جفا سوخته بود ⚫️ شهادت امام صادق (علیه السلام) را تسلیت عرض میکنیم ⚫️ 🍃 @chaadorihhaaa
خوشا به حال کسی که مادرش عفیف باشد #عفیفه_ها_فرشته_اند 🆔 @chaadorihhaaa
💚✨🕊 صبـحی که نبینم رخ دلـدار نه صـبح است بـی روشـنـی چـهره دلـدار نـه صـبح اسـت خورشید چه باشد چه نباشد به چه سودم چون دیده ندوزم به رخ یـار نه صبح است 💚سـلام به به صبحتان بخـیر آقـای خوبم 🌺 @chaadorihhaaa
📖 🏡 🌈 به افق هم نگاهی بیانداز! 👌بعضی آدما، افق نگاهشون👀 همین‌ چندروز دنیا و خوردن🍛 و خوابیدنه😴! ⬅جیب و شکمشون که پر باشه دیگه همه چی آرومه! وتو فکر هیچی نیستن(عین چارپایان🐎🐄)!👉اینها هیچ روز و روزگاری ندارن تو آخرت، و کلاهشون پس معرکه است یقینا؛ 👈«فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاق»📖[بقره/200] 🙇ولی بعضی به لطف خدا،نیازها و مایحتاج دنیا،نتونسته اونا رو از یاد قبر🚑 و قیامت غافل کنه! نیم نگاهی هم به افق زندگی شون دارن، و دائما سمت و سوی دعا و دلشون، به سمت آخرته و نجات از عذاب جهنم؛ 👈«وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار»📖[بقره/201] 👌تنها همین گروه👆 هستن که از بازار دنیا، سود و بهره ای ذخیره کردن برای خودشون👈«أُولئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا»📖[بقره/202]؛ ⚠روزمرگی و دغدغه های روزگار، غافلمان نکند از قبر و قیامتی که شترش🐪🚑، درِ خونۀ همگی مون میخوابه خواهی نخواهی، یکی از همین روزها!! 🌺 @chaadorihhaaa
Elh.m: ﷽ ⛔👇 . . دل دل کنان . خوشان خوشان . چندی پیش، رفته بودیم 🔆 . رفتیم که تجدید وضویی داشته باشیم کمی جا خوردم.. ! . آخه فقط وضوخانه نبود ! . بیشتر شبیه سالن بود تا محل وضو ❌ . دخترکان و مادران.. پیر و جوان.. و .. و یک به یک در صف آینه !!!!🚫 . یکی دهان باز.. یکی چشمش از حدقه بیرون زده انگار.. یکی دقت بالا ، که مبادا خط چشمش بالا و پایین شود..😕 . به به چه صفایی به سرو تن دادند..✖ . آخه میدانی، داشتند میرفتند که همگی یک صدا بگویند : ..❗ . . میان اینان دخترکی تازه به رسیده ..✅ چادر به سر.. همچو فرشته..👼 نگاه میکرد هاج و واج به صف بستگان..!!!! . مانده بودم در ذهن دخترک چه میگذرد❗ چه میکنند اینها .. ‌نکند عروسی برپاست و من بی خبر...❌ یا که میگذشت در ذهنش کاش قد من هم میرسید به آینه..❌ یا که اصلا گیج مانده بود از حرکات چشم و دهن..❌ . . من اما در دل گفتم : ای دخترک معصوم، فرشته روی زمین.. ای عزیز دل.. . چه خوب که قدت به آینه نمیرسد...✔ چه خوب که آینه اندازه قد و قامتت نیست.. ✔ شاید با العجل تو آقا بیاید...✔ شاید!!! . . و من همچنان در فکر آینه بودم.. وضوخانه در اماکن مذهبی برای چه بود آخر ؟؟؟؟؟ . . . 🍃 نو_میبینن😉 🌸 @chaadorihhaaa