هر جا دلت اسیـر بلا شد بگو حسین،
قلبت تهی ز شور و صفا شد بگو حسین،
نام حسیــن نسخــه درمان دردهاست،
دردت اگـر به ذکر دوا شـــد بگو حسین...
#صلیاللهعلیڪیااباعبداللهع❤️
.
.
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
@chadooriyam
🌙سخن نگاشت | نیّت خدایی در روزه
🔻 شرط روزه، نیّت است. نیّت یعنی چه؟
🌸 پيامک ويژه سحرهای ماه مبارک رمضان؛ هر روز در👇
@chadooriyam
#تلنگرانـہ 🌷🍃✨
اگر خوشبختی را برای يک ساعت می خواهيد ، چرت بزنيد.
😴😪
اگر خوشبختی را برای يک روز می خواهيد ، به پيك نيك برويد.
🧚♂🙃🌹
اگر خوشبختی را برای يک هفته می خواهيد، به تعطيلات برويد.
🚘🌚🌕
اگر خوشبختی را برای يک ماه می خواهيد ، ازدواج كنيد.
💏👥
اگر خوشبختی را برای يک سال می خواهيد ، ثروت به ارث ببريد.
🤑💸💵💴💶💰💷💳💎
اگر خوشبختی را برای يک عمر می خواهيد
ياد بگيريد كاری را كه انجام می دهيد دوست داشته باشيد .
#چهارشنبہهاےامامرضایے
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨♡
@chadooriyam
+ که چی؟
هی جانباز جانباز !
#شهید شهید !
میخواستن نرن:
کسی مجبورشون نکرده بود که !
- چرا اتفاقا ! مجبورشون میکرد !
+ کی؟!!
- همون که تو نداریش!
+ من ندارم؟ چی رو؟!
- #غیـرت💢
.
.
.
.
.
.
.
#شهیـــــدانه🍂
#باغیرت ⚡️
@chadooriyam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمانی 🖤
هرکسی هر کاری می تونه تو این چهل روزبرای ظهور آقا بکنه انجام بده😔❤️
اطلاع رسانی بشه لطفا ✨
j๑ïท ➺
•♡| @chadooriyam |♡•
چالشی جالب
ببینید شهدا براتون رزق معنوی گزاشتن 😍
از دستش ندیدن خیلی قشنگه
بسم الله شروع کن بخون🤲🏻🌿🌸
#شَهادَت_طَلَبی
@chadooriyam
نکته های کلیدیِ #جزءپنجم
قرآن کریم :)🌸
در خوبی کردن به #خویشاوندان #یتیمان #نیازمندان و#همسایگان
سنگ تمام بگذارید :)😊
#حرف_حق♡
#باقرآن_رفیق_شو
#کلام_خدا
@chadooriyam
چادرےام♡°
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار داستان واقعی و بسیار جذاب #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_ پنجاه و دوم
💖💐💕🔆
#داستــان_دنبــــاله_دار
داستان واقعی و بسیار جذاب
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_ پنجاه و سوم
قیمه گذشته بودم آخه رضا خیلی دوست داشت
-رضا جان
رضا جان
بیا نهار جناب همسر
بیست دقیقه گذشت صدای نیومد خودم پاشدم برم تو اتاق
بهش سر بزنم دیدم سر سجده اس
نشستم کنارش
-آقا رضا نمیخای تمومش کنی نمازتو آقا؟
هیچ جوابی نداد
ترسیدم دستم گذشتم روی دستش
یخ یخ بود
با جیغ و ترس رفتم بالا
ماااااامااااان رضا یخ یخه
تروخدا بیاید
مامان: یاحسین
حاج حسین بدو
مامان و بابا که اومدن سریع زنگ زدیم آمبولانس اومد
آمبولانس که اومد سریع به رضا کپسول اکسیژن وصل کردن
و گفتن باید سریع منتقل بشن بیمارستان
تا رسیدن به بیمارستان نیم ساعتی طول کشید
نیم ساعتی که به من پنجاه هزار ساعت گذشت
انقدر هول شده بودیم که با دمپایی و کفش
لنگه به لنگه رفتیم بیمارستانـ
دکتر گفت بخاطر شوکی بهش وارد شده
فعلا باید یکی و دو هفته ای تو بیمارستان باشه
اون دوهفته من یه پام بیمارستان بود یه پام مزار شهدا
خدا صدای راز و نیازام شنید
و بعد از دوهفته رضا از بیمارستان مرخص شد
خیلی خوشحال بودم فکر میکردم سالیان
سال این زندگی ادامه داره
اما طول زندگی ما خیلی کوتاه بود
رضا که از بیمارستان مرخص شد یه چندروزی استراحت
کرد یه ذره که حالش خوب شد پیشنهاد داد بریم شلمچه
منو رضا مامان بابا راهی سرزمین عشق شدیم
#ادامه_دارد
.
.
.
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ....
کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است
نویسنده: بانو....ش
j๑ïท ➺
•♡| @chadooriyam |♡•
چادرےام♡°
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار داستان واقعی و بسیار جذاب #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_ پنجاه و سوم ق
💖💐💕🔆
#داستــان_دنبــــاله_دار
داستان واقعی و بسیار جذاب
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_ پنجاه و چهارم
با ماشین شخصی رفتیم جنوب
اول دوکوهه
انقدر خوشحال بودم کنار رضا اومدم جنوب
دوکوهه ،طلائیه ،فکه
طلائیه خیلی دوست داشتیم
رضا :حنانه قدر خودت بدون
تو نظر کرده حاج ابراهیمی
یه روز من نبودم ترو به همین شهدا ثابت قدم باش
-رضا این حرفا چیه
میخوای منو تنها بذاری ؟
رضا: بهرحال من جانبازم
بایدبا واقعیت کنار بیایم
-باشه این واقعیت نگو خواهشا
بعداز طلائیه رفتیم شلمچه
خوب من به نظر خودم نظرکردم شلمچه
ایستادم نماز
تا سلام نماز گفتم برگشتم دیدم رضا دستش رو قلبش
-رضا رضا چی شدی
دستش رو قلبش بود هیچ حرفی هم نمیزد
رضااااااا
رضااااااا
رضااااااا
توروخدا جواب بده 😭😭
جای نبود که زنگ بزنیم اورژانس
با ماشین شخصی خودمون بردیمش اهواز
دویدم داخل خانم توروخدا حال همسرم خوب نیست
پرستار اومد
اونم داد زد خانم رفیعی دکتر محمدی پیچ کن
سریع انتقالش دادن
خط رو دستگاهها خیلی پایین میشد
۲۰۰سی سی شوک
هی این شوکها بیشتر میشد
اما رضا چشماش باز نکرد
جیغ دستگاه بلند شدو رضا برا همیشه جسمش رفت 😭
#ادامه_دارد
.
.
.
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ....
کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است
نویسنده: بانو....ش
j๑ïท ➺
•♡| @chadooriyam |♡•
چادرےام♡°
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار داستان واقعی و بسیار جذاب #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_ پنجاه و چهارم
💖💐💕🔆
#داستــان_دنبــــاله_دار
داستان واقعی و بسیار جذاب
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_ پنجاه و پنجم
باورم نمیشد رضا رفت و من تنها شدم😔😔😔
پیکر پاکش را با آمبولانس انتقال دادیم تهران
از روزی تلخ و سخت فقط یه فیلم تار یادمه
ضجه ها و جیغ های من
تشیع رضا رو دوش مردم درحالی که من تو بیمارستان بودم😔
تا هفتم بیمارستان بستری بودم
بعدش اومدم خونه در اتاق بستم تا چهلم همین بود کارم
باهاش لج کرده بودم سر خاکش نمیرفتم
دوروز بعداز چهلم رفتم مزارش
با گریه شروع کردم به حرف زدن
تو که میدونستی من دیگه هیچکسی رو نداشتم
پدرم مادرم همه کسم تو بودی 😭😭😭
چراااا رفتی
چراااا
چرا تنها گذاشتی 😭😭
دلم سوخته بود الان که فکر میکنم میبینم رفتارام اصلا خوب نبود
عکسامونو پاک کردم
اصلا مزار شهدا نمیرفتم
همه درای دنیا به روم بسته بود
طول زندگی من ۳۰روز بود
و حالا تنهای تنها بودم
بابام که از خونش بیرونم کرده بود
رضا هم که تنهام گذاشته بود
دلم میخاست بمیرم
اشکام میومد
خدایا همش ۳۰روز 😭😭
یهو یکی صدام کرد
انگار صدای رضا بود
#ادامه_دارد
.
.
.
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ....
کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است
نویسنده: بانو....ش
j๑ïท ➺
•♡| @chadooriyam |♡•