#از_کربلا_بگویم_و_زینب 💟 (1) کربلا هر قدمش کوچه های مدینه بود! کربلا هر منزلش پشت درب خانه ی مادر بود حالا این چادر که لباس رزم زنان آل محمد (ص) است به زینب رسیده زینب مبعوث شد برای رسالتی به نام کرب و بلا ❤️ 🏴چادرانہ،سبڪ زندگےڇادریها ~| @Chadorane ◾️▪️

#از_کربلا_بگویم_و_زینب 💟 (2) کاروان کربلا دو قافله سالار دارد همه یک چشم شان به حسین است یک چشم شان به زینب (س) اما عباس (ع) گویا باید از این جا به بعد بیشتر کنار محمل زینب (س) پاسبانی بدهد... 🏴 عباس جور دیگری به حرم می کند نگاه طوری شده است معجر من؟ زودتر بگو 🏴چادرانہ، سبڪ زندگےڇادریها ~| @Chadorane ◾️▪️

#از_کربلا_بگویم_و_زینب 💟 (3) شما برای رقیه گریه میکنید خود ِ رقیه اما برای زینب (س) گریه میکند.. هر مصیبت رقیه، قبل از هر کسی مصیبت ِ عمه است.. وقتی عباس و علی اکبر و ... نیست حالا پناه حرم.. عمه است.. هشتاد و چند امانت و... یک زینب مدیون عمه ام که نفس می کشم هنوز جسم کبود همسفرم درد می کند 🏴چادرانہ، سبڪ زندگےڇادریها ~| @Chadorane ◾️▪️

#از_کربلا_بگویم_و_زینب 💟 (4) واژه ها در دنیا قاصرند و هیچ کس نه #زینب را می فهمد و نه کسی میتواند بگوید که او کیست! سپاه یزید بین خودشان میگفتند،‌این دیگر چه جور خواهری ست.. پسرانش را فدای امامش کرد اما از خیمه بیرون نیامد تا برادر را شرمنده نکند! همان زینبی که برای علی اکبر تا وسط میدان دوید.. 🏴چادرانہ، سبڪ زندگےڇادریها ~| @Chadorane ◾️▪️

#از_کربلا_بگویم_و_زینب 💟 (5) زینب مادر همه است برای همه مادری کرده از اصغر گرفته تا برادرش حسین اما بغض این بار،‌ نوبت عبدالله ست زینب تک و تنها باید ستون بازمانده های کربلا باشد اما عبدالله از دست عمه فرار میکند چه آمد بر سر کاسه صبر این بانو! هر طریقی بوده از عمه جدا گردیده و از پس چشمان خیس عمه اش برآمده 🏴چادرانہ، سبڪ زندگےڇادریها ~| @Chadorane ◾️▪️

#از_کربلا_بگویم_و_زینب 💟 (6) اگر می گویند #مدافعان_حرم را زینب کبری (س) تربیت میکند تعجب نکن این بانو تمامش خلاصه در #امام می شود خودش سربازی میکند سرباز به خط می فرستد و سرباز تربیت میکند از اهل حرم هر کس به میدان می خواست برود بعد از اذن ارباب و تایید عباس چشمش به چادر زینب و دست دعایش بود همه دوست داشتند بی بی، غیرتی بودنشان را ببیند! 🏴چادرانہ، سبڪ زندگےڇادریها ~| @Chadorane ◾️▪️

#از_کربلا_بگویم_و_زینب 💟 (7) باید حسین باشی تا زینب را بفهمی از یک سو باید شانه های لرزان عروس مادرش را سفت بگیرد از یک سو باید فکری کند برای برادری که دو قدم می آید، دو قدم باز میگردد اگر دختر زهرا بلکه بگویم شاگرد زهرا تکیه گاه حسین نبود هجوم غصه ها چه میکرد با اباعبدالله (ع) شب عاشورا گفت: زینب جان در نماز شبت برای من دعا کن #وما_ادراک_من_زینب 🏴چادرانہ، سبڪ زندگےڇادریها ~| @Chadorane

#از_کربلا_بگویم_و_زینب 💟 (8) نمی فهمیم زینب را زینب را که سایه اش را هم ندیده بودند برای پسر برادرش تا وسط میدان دوید مستانه در امامت که فنا شده باشی وقتی او را افتان و خیزان ببینی دو قدم روی زانو ،‌ دو قدم دست به پهلو قرار برایت نمی ماند عظمت این بانو که برایش جان میدهیم این است.. #تکیه_گاه امام زمانش بود.. سرم را می گذارم روی کتف خواهرم زینب 🏴چادرانہ، سبڪ زندگےڇادریها ~| @Chadorane ◾️▪️

#از_کربلا_بگویم_و_زینب 💟 (9) همه شهدای کربلا پروانه های شمع ابا عبدالله بودند اما عباس کشته ی عشق زینب هم بود یک عمر برای خواهرش غلامی کرد شکوه زینب تازه وقتی فهمیده می شد که عباس برای زینب کبری زانو رکاب میکرد.. بعد از اباالفضل معلوم بود کار حرم به غارت و اسارت خواهد کشید! عباس کم نگذاشت.. فقط یک حسرت در دل زینب ماند... #خواهرم 🏴چادرانہ، سبڪ زندگےڇادریها ~| @Chadorane ◾️▪️

#از_کربلا_بگویم_و_زینب 💟 (10) تمام شد تمام نه... تازه ماجرای زینب شروع شد هیأتی ها دارند جمع و جور میکنند اما تازه روضه زینب شروع شد.. به روی نیزه نشسته تمام باور زینب. زبانم لال است، نمیدانم چه بنویسم... 🏴چادرانہ، سبڪ زندگےڇادریها ~| @Chadorane ◾️▪️

#از_کربلا_بگویم_و_زینب 💟 (4) واژه ها در دنیا قاصرند و هیچ کس نه #زینب را می فهمد و نه کسی میتواند بگوید که او کیست! سپاه یزید بین خودشان میگفتند،‌این دیگر چه جور خواهری ست.. پسرانش را فدای امامش کرد اما از خیمه بیرون نیامد تا برادر را شرمنده نکند! همان زینبی که برای علی اکبر تا وسط میدان دوید.. 🏴چادرانہ، سبڪ زندگےڇادریها ~| @Chadorane ◾️▪️