چادرانه🖤🇵🇸
🌄در آستانه هفته منابع طبیعی و روز ملی درختکاری، حضرت آیتالله خامنهای طبق روال هرسالهیشان در محوط
🔰 پس از کاشتن دو نهال میوه به مناسبت روز درختکاری انجام شد؛
👈 توصیههای مهم رهبر انقلاب اسلامی به مردم در خصوص بیماری شایعشده
🔻حضرت آیت الله خامنهای پس از کاشت نهال در سخنانی، کاشت درخت را حرکتی با برکت خواندند و در خصوص بیماری شایع شده در کشور، گفتند: همچنانکه قبلاً از پزشکان، پرستاران و مجموعههای درمانی صمیمانه تشکر کردم، لازم میدانم بار دیگر از این عزیزان که با کار بسیار با ارزش خود در حال جهاد در راه خدا هستند، تشکر کنم.
🔹️ رهبر انقلاب اسلامی مشاهده نمونههای درسآموز از تلاش و فداکاری کادرهای درمانی در رسیدگی به بیماران را نشاندهنده مسئولیتپذیری و تعهد انسانی آنان دانستند و افزودند: همچنین لازم میدانم از خانوادههای پزشکان، پرستاران و همه عوامل درمانی که با صبر و تحمل خود در کنار تلاش شبانهروزی عزیزانشان هستند، سپاسگزاری کنم.
🔹️ ایشان با دعا برای عافیت بیماران و همچنین طلب رحمت و مغفرت الهی برای درگذشتگان از این بیماری و صبر و آرامش برای بازماندگان آنها، چند توصیه خطاب به مردم بیان کردند.
حضرت آیت الله خامنهای با تأکید بر رعایت توصیهها و دستورالعملهای مسئولان در خصوص پیشگیری و جلوگیری از آلودگی، افزودند: از این دستورها نباید تخطی شود، چرا که خداوند ما را موظف کرده است در قبال سلامت خود و دیگران احساس مسئولیت کنیم، بنابراین هر چه به سلامت جامعه و جلوگیری از شیوع این بیماری کمک کند، حسنه و هر چه به شیوع آن کمک کند، سیئه است.
🔹️ رهبر انقلاب اسلامی در توصیهای دیگر همگان را به توسل و توجه به پروردگار فراخواندند و گفتند: البته این بلا آنچنان بزرگ نیست و بزرگتر از آن نیز وجود داشته است اما بنده به دعای برخاسته از دل پاک و صاف جوانان و افراد پرهیزگار برای دفع بلاهای بزرگ بسیار امیدوارم، چرا که توسل به درگاه خداوند و طلب شفاعت از نبی مکرم اسلام و ائمه بزرگوار میتواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند.
ایشان افزودند: دعای هفتم صحیفه سجادیه دعای بسیار خوب و خوشمضمونی است که میتوان با این الفاظ زیبا و با توجه به معانی آن با پروردگار سخن گفت.
🔹️ حضرت آیت الله خامنهای همچنین همه دستگاههای کشور را به همکاری و در اختیار قرار دادن امکانات مورد نیاز وزارت بهداشت که در صف مقدم مقابله با بیماری قرار دارد، توصیه کردند و گفتند: نیروهای مسلح و دستگاههای مرتبط با دفتر رهبری نیز به انجام این کار موظف شدهاند.
🔹️ رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به درگیر شدن کشورهای زیادی در دنیا با این بیماری، افزودند: مسئولان ما از روز اول با صفا، صداقت و شفافیت خبررسانی کردند و مردم را در جریان قرار دادند اما برخی کشورهای دیگر که این بیماری در آنها شدیدتر و همهگیرتر است، پنهانکاری میکنند البته ما برای آن بیماران نیز از خداوند طلب عافیت میکنیم.
ایشان حادثه پدیدآمده را مسئلهای گذرا و نه فوقالعاده دانستند و گفتند: البته من نمیخواهم مسئله را خیلی کوچک فرض کنم اما آن را خیلی بزرگ هم نکنیم، این مسئله مدتی نه چندان طولانی برای کشور وجود خواهد داشت و سپس رخت برمیبندد اما تجربیات حاصل از آن و فعالیت مردم و دستگاهها که به مثابه یک رزمایش عمومی است، میتواند به عنوان یک دستاورد باقی بماند.
🔺️ حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به اقدامات پسندیده و نوعدوستانه برخی هموطنان مانند کمکهای مالی و توزیع اقلام بهداشتی افزودند: این کارها بسیار خوب است و با حفظ این دستاوردها، بلا به نعمت و تهدید به فرصت تبدیل میشود و امیدواریم روزگار عافیت کامل برای ملت عزیز ایران نزدیک باشد. ۹۸/۱۲/۱۳
هدایت شده از قرارگاه حضرت نرجس خاتون(س)
📢 #موج_دوم فراخوان طرح اعزام #جهادگران_سلامت جهت مقابله با ویروس #کرونا
📝 عضویت و اعلام آمادگی با ارسال عدد 1 به شماره ها و شناسه های زیر در تمامی شبکه های مجازی:
📞 09376674966
📞 09387701256
🆔 @jsalamat1
🆔 @jsalamat2
💎 قرارگاه جهادگران سلامت
💌 @JSalamat21
#نشر_حداکثری
از فتنه ها و وسوسه های زیاد شهر
انــی اعــوذ بالحــرم شـاه کربــلا
💔#دلم_تنگِ_حَرَمِه😭
😭@chadorane
@MAHMOUDKARIMMI_SHAB_23_MOHARAM.mp3
3.18M
بابا...
با پایپُر ورمم
دردسر حرمم😭
🔸حاج محمود کریمی
💔با روضه ی #حسین نفس تازه می کنیم...
〰با حال مناسب گوش بدید...
🌹@chadorane
چادرانه🖤🇵🇸
📖داستانک های #از_خانه_تا_خط_مقدم❣ 🇮🇷 #کرونا_را_شکست_میدهیم. 😍 @chadorane
💎بسم الله الرحمن الرحیم💎
~• قسمت دوم •~
مامان، زنگ در و می زنند باز کنیم؟ باباعه حتمااا
تصویر خسته اما خندان پدرشان را در قابِ در تصور میکنم _نه مامان جان، بدویید برید تو خونه چادری هاتون.
از صبح با بالشت ها و چادرهای رنگی با هزار ترفند برایشان خانه درست کردم .
میروم پشت در از چشمی بیرون را نگاه میکنم، کسی نیست، میپرسم کیه؟ صدایی نمی آید، نیمه ی در را باز میکنم کاسه ی سفالی آش رشته را روی زمین می بینم. نیم ساعت پیش آفاق خانوم همسایه بالایی مان زنگ زد و گفت: آش نذری درست کردم. نذر امام رضا... به نیت سلامتی شوهرت و همکاراش، از صبح پای قابلمه توسل خواندم و عاشورا. میگم امیر نوه ام برات بیاره.
امیر آورده بود، منتها در را دیر باز کردیم، کاسه را گذاشت و رفته. کاسه را برمیدارم لبخند میزنم، می گویم تو به نیت امام رضا پخته شدی اشک به چشمانم میدود. چقدر دلم تنگ است برایتان امام رئوفمان، کاش زودتر تمام شود این روزها و یک دلِ سیر بی قراری بیاورم و حالاحالاها هم برنگردم از کنارتان.
کاسه را میبرم آشپزخانه در کاسه های کوچکی میریزم و میبرم جلوی خانههایشان
_دینگ دینگ... از طرف امام رضا براتون آشرشته آوردم بفرمایید، قبلا حساب شده...
با قیافه های خندان بیرون میآیند.
_آخ جون ماماان کشکم ریختی ،برای باباهم نگه دار، گفتی زود میاد دیگه، بابا آشی که امام رضا فرستاده رو خیلی دوست داره.
چشمانم کمی تر شده میروم که نبینند چشمانم را تا باز سوال پیچم کنند. حسابی مشغول آش اند و حواسشان به رفتن من نیست. مینشینم پشت میز شروع میکنم به خواندن کتابی که باید خلاصه کنم.تلفن خانه زنگ میزند، برمیدارم.
رضا ست...
_سلام خوبیی؟ماخوبیم شکرِخدا توخوبیی؟؟
حال اون پسرجوونی که نوشتی چطور شد؟ داری سرفه میکنی ؟خوبیی؟
حواسم نیست که بارِ چندم است که خوبی را تکرار میکنم، زینب و علی هم خوبند... دارن آش نذری امام رضا میخورن برای تو هم نگه میداریم ...
چشمان بچه ها سمت من میچرخد و میفهمند با پدرشان حرف میزنم میدوند سمت من، زینب میرود روی صندلی که قدش به تلفن در دست من برسد و مدام بابا بابا میگوید، علی کنارم ایستاده و مدام تکرار میکند بابا عکس هیولاهارو بفرستیا...
رضا را مدام صدا می زنند در بیمارستان...
_پرستارحق جو، icu ...خداحافظی گفته نگفته قطع میکند.
بچه ها میروند سراغ آش شان، می نشینم روی صندلی چشمانم را میبندم آیت الکرسی میخوانم
علی نگاهم میکند:
_مامان، حمد؟
لبخند میزنم...
_شماحمد بخونید.☺️
💛 چادر یک سبک زندگی است...
🇮🇷 #کرونا_را_شکست_میدهیم.
@Chadorane
من زندگی را میان مبارزه می فهمم.
زندگی صحنه ی مبارزه اش حیات است. غیر آن فقط #بودن را تجربه میکنیم.
عشق میان مبارزه مزه ی دیگری دارد..
بوی خاطرات شهدا میآید
جشن عروسی پرستارهای مجاهد وقتی شیرین تر است که پرستارهای دیگری، هفته گذشته نامه استعفایشان را روی میز گذاشته اند.
این رقصی چنین میانه میدان است
این روایت فتح است
اینجا باید آوینی باشد و بگوید
چه می جویی؟ عشق؟ همین جاست .چه می جویی؟ انسان؟ اینجاست. همه تاریخ اینجا حاضر است . بدر و حنین و عاشورا اینجاست و شاید آن یار، او هم اینجا باشد.
چقدر از این عکس هیجان زده شدم❤️
#اللهم_قو_علی_خدمتک_جوارحی
🌷 چادرانه
❤️ @Chadorane
هدایت شده از قرارگاه حضرت نرجس خاتون(س)
💝 طرح #جهاد_دوزندگی
🔶 برای تأمین پوشاک، لباس مخصوص بیمار و ملحفه بیمارستانی نیازمند حضور گسترده دست اندر کاران در عرصه پارچه و دوزندگی هستیم.
📢 از تمامی عزیزان خیاط، صاحبان کارگاه های خیاطی و تولیدی های پارچه دعوت به این عمل خیر و جهادی میشود.
🔻 جهت اعلام آمادگی واژه #خیاطی را به شماره ها یا شناسه های زیر ارسال بفرمائید.
📞 09376674966
📞 09387701256
🆔 @jsalamat1
🆔 @jsalamat2
➡️ #نشر_حداکثری_بدهید
💎 قرارگاه جهادگران سلامت - تهران
(حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها)
💌 @JSalamat21
اي ڪوی تو قبلۂ مراد ادرڪنـــــے
✨🌸✨
اي دادرس روز معاد
ادرڪنـــــے
✨🌸✨
اي گشتہ ز فرطِ جود و احسان و عطا
✨🌸✨
مشھور و ملقب بہ جواد
ادرڪنـــــے
✨🌸✨
اي حجت بر حقِّ خدا
ادرڪنـــــے
✨🌸✨
محبوبِ تمام اوليا
ادرڪنـــــے
✨🌸✨
اي آنكہ بہ بركت قدومت هستے
✨🌸✨
دلداده ی حضرتِ رضا
ادرڪنـــــے❤️
میلاد فرخنده مظهر تقوا ، جود و سخا ، امام محمدتقی(ع) برشیعیان خجسته و پررحمت باد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌸 چادر سبک زندگی است...
@Chadorane
💎 بسم الله الرحمن الرحیم 💎
~• قسمت سوم •~
دوتایی ایستادند در قاب آشپزخانه باهم میگویند: _ماامااان. نگاهشان میکنم، زینب میگوید: ما گشنه مونه سفرهی نهار و میدی بریم پهن کنیم بعد تو غذارو بیاری؟ به اجاق گاز خالی نگاه میکنم، _بچه ها هنوز که نهار آماده نیست، میوه پوست میکنم بخورید تا نهار. ساعت را نگاه میکنم نزدیک ۱ است و هنوز کاری نکردم، ۲روز است که از رضا خبری ندارم، تلفن را از روی میز برمیدارم، شماره بیمارستان را میگیرم سلام خسته نباشید، با پرستار حق جو کار داشتم،
بله رضاحق جو...
من همسرشون هستم!
نیستن؟
حالشون خوبه؟
سِرُم؟...
انگار یک سطل پارچ آب یخ خالی میشود روی سرم مینشینم روی صندلی
از خستگی؟مطمئن اید؟
ببخشید من نمیتونم باهاشون تماس بگیرم، میگید با خونه تماس بگیرند، ممنون
خداحافظی پرستار را نمیشنوم دیگر. علی تلفن را از دستم میگیرد، مامان از تو حال سه بار صدات کردیما. تلفن را میبرد نزدیک گوشش. متعجب نگاهم میکند این که فقط بوق میزنه با کی حرف میزدی مامان، میوه ندادیا مامان ولی ما برنج میخواییم. زینب سریع پشتبندش میگوید: خودت میدونی که برنج چقدر برای بچه ها مفیده.
میروم سر یخچال، زنگ میزند تا شب زنگ میزند حتما زنگ میزند، صلوات میفرستم، سیب و خیار را برمیدارم میشورم، صلوات میفرستم، حتما از خستگی زیاد فشارش افتاده، نه خواب دارد نه غذا، صلوات میفرستم. همین طور که دارند از خواص برنج میگویند خم میشوم میوه را میدهم دستشان،حتما میدونید که میوه خیلی مفیدتر از برنج برای بچه ها و همه.
علی به میوه ها نگاه میکند:
مامان صلوات میفرستادی که میوهها خوشمزه تر شن؟؟
میخندم
ازکجا فهمیدی؟
حوالی عصر شد، خورشید نورش کمرنگ تر و من دست به چانه ،منتظر پشت میز نشسته ام و تلفن را نگاه میکنم.
بچه ها تلوزیون را روشن میکنند و طبق عادتشان صدایش را زیاد مامان قصه که نخوندی امروز، کارتون ببینیم؟ به تلوزیون نگاه میکنم که روی شبکه خبر مانده منتظر من که اجازهی کارتون صادر شود و کانال را عوض کنند، صدای گوینده اخبار در خانه میپیچد: _طبق اعلام وزارت بهداشت تاکنون ۶۲نفر مبتلا به ویروس کرونا شدهاند. علی میگوید:_مامان، کرونا همونه که بابا قرار عکسشو بفرسته؟ کلافه شبکه را عوض میکنم، نگاهشان میکنم:فقط یک ساعت باشه؟ بعدش آبرنگ مییارم باهم نقاشی میکشیم.
کرونا را فراموش میکنند و با ذوق به تلوزیون نگاه میکنند. روی صندلی انتظارم مینشینم، این بی قراری نشسته به انتظار را دوست ندارم شروع میکنم به حدیث کسا خواندن.
حدیث کسا را تمام کرده ام که تلفن زنگ میزند به ثانیه نکشیده بی آن که شمارا را ببینم جواب میدهم: __سلام رضا خوبی؟... آفاق خانوم است با کلی تعارف و ببخشیدگویان و دعاگویان میگوید که میتوانم برایش خرید کنم یا نه .خودم چند روز پیش به سفارش رضا به آفاق خانوم زنگ زدم و خواستم اگر کاری خریدی داشتند حتما به من بگوید که کنار خریدهای خودمان برای آنها هم خرید کنم. رضا گفته بود: خدا خیرت بده نرگس جان سنی ازشان گذشته و دیابت دارند بیرون نروند این روزها بهتر است.
آفاق خانوم چندباری صدایم میکند، معذرت خواهی میکنم و چشمی میگویم. میگوید که علی و زینب بروند خانه شان که تنها نمانند. تلفن را که قطع میکنم بچه ها را آماده میکنم و میفرستم بالا. بعد از حدیث کسا مطمئن تر شدهام که حالش خوب است، اما کاش خبری میداد. چادرم را سر میکنم و میروم.
غروب است که برمیگردم و صدای اذان در کوچه پیچیده، کلید میاندازم و در را باز میکنم، کیسههای خرید را میگذارم دم در که جدایشان کنم. خانه تاریک است و ساکت، چشمم میخورد به چراغ چشمک زن پیغامگیر تلفن، دکمه اش را میزنم. صدای رضا در خانه میپیچد:
_اهالی خونه نیستین؟؟ کجا رفتین؟ صدایش گرفته است. من حالم خوبه و معذرت خواهی خودم را اعلام میدارم که نتونستم زنگ بزنم، سرمون خیلی شلوغ بود. سر نمازا حمد میخونید دیگه، بله؟
علی آقا عکس آقای هیولارو برای مامان فرستادم نگاش کن، ما به امید خدا ایشونو شکست میدیم حتما(میخندد)، همچنان مراقب خودتون باشید، یاعلی...
نور چراغی از کوچه از راه پنجره جا بازکرده در خانه و افتاده روی میز میان کاغذهایم، چشمم میافتد به نوشته ی ریزی که بالای کاغذ نوشتم: _فقل حسبی الله....
❤️ چادر یک سبک زندگی ست...
#کرونا_را_شکست_میدهیم
داستانک #از_خانه_تا_خط_مقدم
😍@chadorane