eitaa logo
『‌ سـٰآحـݪ‌خُـدآ ‌』
440 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
77 فایل
بهـ‌نام‌او !🌱 آدما ازش راضے بودن حالا فقط مونده بود خدآ :) #مَحبوبِ‌من :) از ¹⁴⁰⁰/⁰⁶/¹²خآدِمِـیم✋• کپۍ..؟! باذکࢪصلـواٺ‌؛نوش ِجانت^^!💜 میخوای‌لفت‌بدی؟بده‌ولی‌لطفا‌قبلش‌برای‌فرج‌آقا‌‌دعای فرج‌بخون‌وبرو...💚 https://harfeto.timefriend.net/172478796574
مشاهده در ایتا
دانلود
دو دقیقه 😁😊
به نظرتون کدومشون زود فرستادند؟!😍 💕🌸⇲برنده کسی نیس جز⇱🌸💕 🌳🌸⇲جز⇱🌸🌳 🌼🌿⇲جز⇱🌿🌼 💕🔦⇲جز⇱🔦💕 🐹👀⇲جز⇱👀🐹 💕🌸⇲جز⇱🌸💕 🌳🌸⇲جز⇱🌸🌳 🌼🌿⇲جز⇱🌿🌼 🌵🌸⇲جز⇱🌸🌵 🐕🍓⇲جز⇱🍓🐕 🐚🦋⇲جز⇱🦋🐚 🐹🍓⇲جز⇱🍓🐹 🍊🚕⇲جز⇱🚕🍊 💕🔦⇲جز⇱🔦💕 🐹👀⇲جز⇱👀🐹 💕🌸⇲جز⇱🌸💕 🌳🌸⇲جز⇱🌸🌳 🌼🌿⇲جز⇱🌿🌼 🌵🌸⇲جز⇱🌸🌵 🐕🍓⇲جز⇱🍓🐕 🐚🦋⇲جز⇱🦋🐚 🐹🍓⇲جز⇱🍓🐹 🍊🚕⇲جز⇱🚕🍊 💕🔦⇲جز⇱🔦💕 🐹👀⇲جز⇱👀🐹 💕🌸⇲جز⇱🌸💕 🌳🌸⇲جز⇱🌸🌳 🌼🌿⇲جز⇱🌿🌼 🌵🌸⇲جز⇱🌸🌵 🐕🍓⇲جز⇱🍓🐕 🐚🦋⇲جز⇱🦋🐚 🐹🍓⇲جز⇱🍓🐹 🍊🚕⇲جز⇱🚕🍊 💕🔦⇲جز⇱🔦💕 🐹👀⇲جز⇱👀🐹 💕🌸⇲جز⇱🌸💕 🌳🌸⇲جز⇱🌸🌳 🌼🌿⇲جز⇱🌿🌼 🌵🌸⇲جز⇱🌸🌵 🐕🍓⇲جز⇱🍓🐕 🐚🦋⇲جز⇱🦋🐚 🐹🍓⇲جز⇱🍓🐹 🍊🚕⇲جز⇱🚕🍊 💕🔦⇲جز⇱🔦💕 🐹👀⇲جز⇱👀🐹 💕🌸⇲جز⇱🌸💕 🌳🌸⇲جز⇱🌸🌳 🌼🌿⇲جز⇱🌿🌼 🌵🌸⇲جز⇱🌸🌵 🐕🍓⇲جز⇱🍓🐕 🐚🦋⇲حز⇱🦋🐚 🐹🍓⇲جز⇱🍓🐹 🍊🚕⇲جز⇱🚕🍊 💕🔦⇲جز⇱🔦💕 🐹👀⇲جز⇱👀🐹 💕🌸⇲جز⇱🌸💕 🌳🌸⇲جز⇱🌸🌳 🐕🍓⇲جز⇱🍓🐕 🐚🦋⇲جز⇱🦋🐚 🐹🍓⇲جز⇱🍓🐹 🍊🚕⇲جز⇱🚕🍊 💕🔦⇲جز⇱🔦💕 🐹👀⇲جز⇱👀🐹 💕🌸⇲جز⇱🌸💕 🌳🌸⇲جز⇱🌸🌳 🌼🌿⇲جز⇱🌿🌼 🌵🌸⇲جز⇱🌸🌵 🐕🍓⇲جز⇱🍓🐕 🐚🦋⇲حز⇱🦋🐚 🐹🍓⇲جز⇱🍓🐹 🍊🚕⇲جز⇱🚕🍊 💕🔦⇲جز⇱🔦💕 🐹👀⇲جز⇱👀🐹 💕🌸⇲جز⇱🌸💕 🌳🌸⇲جز⇱🌸🌳 🌼🌿⇲جز⇱🌿🌼 💕🔦یازهرا نرگس بانو سعیده نوروزی 🔦
ببخشید اگ دیر فرستادم داخل شهر بودم واقعاسخت بود تا میفرستادم😊😔
رضایت برنده گلمون نرگس بانو😘😊😍
سعیده نوروزی: ممنون 🙏🏻 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍 رضایت برنده گلمون سعیده نوروزی ببخشید من نمیتونم از صفحه اسکرین شات بگیرم به همین خاطر به صورت تایپی میفرستم😔😘
الهـی و ربــی مـن لـــی غیــــرک: ممنون اجی جونم ❤️😍🦋 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘 خواهش اجی جان انشاءالله که راضی باشید
بسم الله الرحمن الرحیم به وقت رمانــــ😊ــمون
🌈 از زبان مجید . خیلی خوشحال بودم از اینکه این ایام میتونستم هر روز مینا رو ببینم.. شاید یه جورایی این روزا برآورده شدن دعاهام بود حس میکردم یه فرصت بزرگی جلوم قرار گرفته برای نشون دادن حسم به مینا.. شب تا صبح داشتم فکر میکردم فردا چیکار کنم و چی بگم که بیشتر به چشم مینا بیام.. تا صبح پلک رو هم نزاشتم و دل دل میکردم صبح بشه و زودتر بریم کمک خاله اینا.. بعد از اذان چشامو بستم نفهمیدم چقدر شد که پاشدم و دیدم ساعت 8 صبحه... رفتن بیرون دیدم هنوز مامانم خوابیده حوصله ی دوباره خوابیدن نداشتم.. رفتم 5 تا نون خریدم و چند کیلو حلیم که ببریم پیش خانه و همونجا صبحونه بخوریم.. اخه خاله به مامانم گفته بود فردا زودتر بیاین که کارتموم بشه.. . اروم در و باز کردم و رفتم تو خونه که مامانم بیدار نشه که دیدم توی آشپزخونست و داره چایی گرم میکنه. -اااا تو بیرون بودی؟! فک کردم تو اتاقت خوابیدی -نه رفتم نون خریدم -حالا چرا اینقدر زیاد -برا خاله اینام هست دیگه ☺️ -دستت درد نکنه...حلیمم خریدی که -اره مامان...نمیشد دست خالی بریم که حالا شما هم برو اماده شو که بریم همونجا صبحونه بخوریم -تو صبحونتو بخور -چرا؟؟ میریم همونجا دیگه -نه...نمیشه..امروز تنها میرم -چرا اخه مامان.چی شده مگه ؟ -خاله گفت مینا میخواد گردگیری کنه سختشه با چادر...بعد تو هم بین خانما بیای اخه چیکار کنی اخه؟ -خود مینا اینو گفته؟! نمیدونم ولی خالت به من اینطوری گفت، -باشه مامان...شما برو...حلیمم ببر من همین نون و پنیر میخورم..⁦ . مامان رفت و من موندم و آرزوهایی که داشت رو سرم اوار میشد حرفهایی که مثل رسوب تو گلوم مونده بود و نمیشد قورتش داد نگاهم به نون روی سفره افتاد.. چقدر دنیا عجیبه... وقت خریدن این نون چه حسی داشتم الان چه حسی . یه دقیقه تمام اتفاق ها مثل برق از ذهنم گذشت... داداش گفتناش بی محلیاش... جوابای یه کلمه ایش ولی چرا منو دوست نداره؟! شاید چون شغل ندارم اخه من تازه دانشجو هستم شاید چون مستقل نیستم... شایدم به خاطر اینکه قدم بلند نیست اره...شاید همینه.. اخه مینا تقریبا دختر قد بلندی بود... تا حالا به این توجه نکرده بودم که من ازش بلندترم یا نه سریع رفتم سراغ هاردم و عکسهای عید پارسال که اومده بودن خونمون رو نگاه کردم ... یه عکس کنار در پذیراییمون گرفته بودن... روی عکس زوم کردم تا ببینم قد مینا تا کجای در و خودمم رفتم کنار همون در و دیدم تقریبا هم قد بودیم و من شاید چند سانتی بلندتر بودم .. . پس چرا دوستم نداره ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 『‌ @chadoraneh113 』 ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄