eitaa logo
『‌ سـٰآحـݪ‌خُـدآ ‌』
440 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
77 فایل
بهـ‌نام‌او !🌱 آدما ازش راضے بودن حالا فقط مونده بود خدآ :) #مَحبوبِ‌من :) از ¹⁴⁰⁰/⁰⁶/¹²خآدِمِـیم✋• کپۍ..؟! باذکࢪصلـواٺ‌؛نوش ِجانت^^!💜 میخوای‌لفت‌بدی؟بده‌ولی‌لطفا‌قبلش‌برای‌فرج‌آقا‌‌دعای فرج‌بخون‌وبرو...💚 https://harfeto.timefriend.net/172478796574
مشاهده در ایتا
دانلود
『‌ سـٰآحـݪ‌خُـدآ ‌』
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 #رمان🌵📿 #عاشقانه⛓♥️ -رمان‌حوریه‌‌ی‌سید #پارت_هفتادوچهارم‌ ریحانه‌نذر‌حضر
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 🌵📿 ⛓♥️ -رمان‌حوریه‌‌ی‌سید صبحا حوزه بودیم عصرا حرم هفت ماهم بود فصل امتحانات منو و محمد شروع شده بود رفتیم حرم حضرت معصومه بچه ها رو بردیم مهد کودک حرم منو محمد نشستیم تو صحن با چند تا دفتر ، کتاب وجزوه دوتایی درس میخوندیم گه گاهی سوال می‌پرسیدم برام توضیح میداد از تسلطش روی مطالب خوشم میومد خیلی کمک حالم بود اون روزا خبرای عجیب زیاد شده بود از کرونا و.. زیاد حرف میزدن من بی تفاوت بودم ولی محمد ذهنش به شدت درگیر بود نمیدونستم تو حوزه چه خبره چه چیزایی بینشون گفته میشه و چه اخباری رو رد و بدل می کنن برای من نمی‌گفت ملاحظه ام رو میکرد کتاب دفترامون رو جمع کردیم رفتیم خونه همش تلفن میزد حرافش همش سر غسالخونه و.. بود نگرانم میکرد .. اون شب چیزی نگفتم تا اینکه فردا صبح بیدار که شدم گفته شد کرونا در قم شیوع پیدا کرده و.. محمد خونه نبود ، زنگ زدم بهش -سلام عزیزم کجایی؟ -حوزه هستم -امروز که پنجشنبه ست! -جلسه ضروری داشتیم ، ببخشید بهت نگفتم نمی‌خواستم بیدارت کنم -اشکال نداره، کی میای ان شاءالله ناهار منظرت باشیم؟ -نه ببخشید عزیزم احتمالا تا شب طول بکشه -هعی ، زود بیا محمد باشه؟ -باشه سعی میکنم سریع کارا رو تموم کنم میام -خداحافظ‌محمد‌جونم -خداحافظ‌‌یارزندگیم(: 🌾🌸 ⭕️
『‌ سـٰآحـݪ‌خُـدآ ‌』
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 #رمان🌵📿 #عاشقانه⛓♥️ -رمان‌حوریه‌‌ی‌سید #پارت_هفتادوپنجم صبحا حوزه بودیم
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 🌵📿 ⛓♥️ -رمان‌حوریه‌‌ی‌سید شب بچه ها رو خوابوندم ولی خودم نخوابیدم منتظر موندم تقریباً ساعت یک ،دو نصف شب از راه رسید آنقدر خسته بود که فقط عمامشو در آورد و خوابید منم نشون ندادم که بیدارم وقتی دیدم خوابیده بلند شدم ، جوراباشو در آوردم ساعتشو از دستش باز کردم یقه ی پیرهنش رو باز کردم دستی به موهاش کشیدم و مرتبشون کردم خیس خیس بودن موهاش به لباسش دست زدم دیدم لباساشم خیسه.. با خودم گفتم یعنی چیکار میکردن ؟ آروم آروم قباشو در آوردم تا راحت تر بخوابه.. پتو رو روش کشیدم و خوابیدم با وجود اینهمه خستگی ساعت چهار بیدار شده بود برای نماز شب منم بیدار کرد -خانم خوشگلم بیدار نمیشی ؟؟ -محمد - ببخشید دیشب منتظرت گذاشتم بیا نماز حوریه خانم😁 -باشه اومدم نماز رو که تموم کردیم بهش گفتم -آقااا سیددد -جاااان سید -ماجرا رو نمیخوای برام تعریف کنی؟ دیروز چه خبر بوده؟ -نرگس خانم ، راستش قصد داشتم بهت بگم اما از مخالفتت میترسیدم -مگه چی شده؟ -راستش الان بیماران مسلمون کرونایی رو بدون غسل دفن میکنن -چه فاجعه ای!!! -بلهه دارن یه گروه جهادی تشکیل میدن برای غسل اونا هرکی یه بهانه آورده ، منم خواستم اسم بنویسم همش یاد تو بودم با اینهمه بچه و الانم بارداری میترسیدم برای خودت و بچه ها اما بهت گفتم که جهاده خانمم اجازه میدی ، برم؟ - ... -نرگس ، چرا ماتت برده؟ -محمد ! من چند روز تنها میمونم؟ - برنامه برای یک ماهه دوهفته کار ، دوهفته قرنطینه -جونت در خطره ؟ - نرگس ما مال خودمون نیستیم صاحب داریم ، بسپارم به صاحب هستی (: مرگ ما تاریخش مشخصه ، اگر شهید نشیم میمیریم -برو محمد من راضیم اومد نزدیکم ، پیشونیم رو بوس کرد قطره ی اشکی از گونم سرازیر شد قلبم سوخت و آتیش گرفت صدای هق هقم گریه م بلند شد -منو به سینش چسبوند و گفت گریه نکن آقاا اصلا بهت قول میدم برگردم صحیح و سالم نرگس قول میدم دیگه گریه نکن ! -محمد اینجا یه شهر غریبه هیچکسو ندارم -به زهرا میگم بیاد پیشت -نه زهرا گیر عروسی دخترشه گناه داره به مادرم بگو من به کمک نیاز دارم دیدم محمد از شرمندگی سرشو انداخت پایین - گریه ام شدید تر شد تو چرا شرمنده میشی؟ - دلم نمیاد تنهات بزارم ولی باید برررم -اگر بمونی من شرمنده ی امام زمان میشم تو شرمنده ی من بشی خیلی بهتره که تا هر دو مون شرمنده ی امام زمان بشیم -من به مادرت زنگ میزنم میگم بیاد -ممنونم محمد کی باید بری؟ -فردا -فردااااا؟ -بله 🌾🌸 ⭕️ 2
https://abzarek.ir/service-p/msg/466864 نظرات ،اعنتقادات خود رادرمورد رمان ی_سید درلینک ناشناس به اشتراک بگذارید😁☺️
هیچ‌ کس‌ نفهمیدِ که‌ خداوند هم تـــــنـهاییـش‌ را فریاد زدِ قُل‌ هُوَ اللّهُ‌ اَحَدِ....
ظُلم‌یَعنی . . برای‌شهادت‌آفریده‌شده‌باشیم . . امّاخرابش‌کنیم‌و‌بمیریم . . !
دَرنِگـٰاهَت‌چیزیسٖت‌ کِه‌نِمیدآنَم‌چیست؟! مِثل‌ِ‌آرآمِش‌بَعداَزیڪ‌غَم... مِثل‌ِپِـیداشُـدَن‌ِیِڪ‌لَبخَند... مِثل‌ِبۅۍنَم‌ِبَعداَزبآرآن... دَرنِگـٰاهَت‌چیزیسٖت‌ کِه‌نَمیدآنم‌چیسٖت..‌.!🌿 اِمـٰااین‌رآخۅب‌میدآنَم‌ هَـرچِه‌هَست‌‌مَن‌بِه‌آن‌مُحتـاجَم...!
کربلایـم‌ببری‌یا‌نبری‌حـرفی‌نیست... •• تو‌نگیـرازمـن‌دیوانـہ‌سخـن‌گفتـن‌را...
💔🚶🏿‍♂