╔══════☀️ೋღ🌺
#تجربه
#قانون_اولویت
سلام خدمت شما دوستان اهل رشدم
من یه تجربه ای رو میخواستم با شما به اشتراک بگذارم
اینکه چند روز پیش رفته بودم منزل مادرم ،مادر بنده نیاز داره که یکی از بچههاشون حتما کنارشون باشه
روز شنبه من پیششون بودم که خانم برادرم زنگ زدن خونه مادرم و گفتن که روز یکشنبه صبح روضه داره ،من و دوتا از برادرام و مادرم تو یککوچه هستیم
مادرم به من گفت لیلا فردا بیا اینجا با هم بریم روضه ،من هم به مادرم از قبل گفته بودم که روز یکشنبه ها نمیتونم بیام و دوست دارم کلاس ثروت نور خانم جباری برم
همین که مادرم گفتن که من روز یکشنبه برم پیششون سریع گارد گرفتم و گفتم که مگه نمیدونی من روز یکشنبه کلاس دارم ،به یکی دیگه از بچه ها بگوکهبیاد من نمیام
بعد از چند دقیقه ای پیش خودم گفتم لیلا مگه مادر اولویتت نیست
مگه تونمیخای رشد کنی پس چرا بی قانونی کردی ،
بلافاصله به مادرم گفتم که نمیخاد به کس دیگه ای بگی ،خودممیام با هم میریم روضه و از کلاسی که خیلی دوست داشتم گذشتم
مادرم خوشحال شدن چون با من خیلی راحتتر از بقیه هستن و دوست داشتن که تو روضه من پیششون باشم
شب که شد و من هم خونه خودم بودم مادرم تماس گرفتن و گفتن که خانم برادرم روضه اش افتاد روز دوشنبه ،،ما یک گروه خانوادگی داریم که هر خبری که میخایم به همدیگه بدیم تو اون گروه به اطلاع همدیگهمیرسونیم ،،رفتم گوشیم رو روشن کردم و تو گروه خانوادگی دیدم خانم برادرم تو گروه نوشته بود که روضه من افتاد روز دوشنبه فقط به خاطر لیلا جون 😍
روز دوشنبه صبح بعد از نماز صبح برای روضه حلوا درست کردم و رفتم. خونه مادرم و بعد رفتم روضه
از حلوایی که پخته بودم همه تعریف میکردن کلی حال خوب 😍
و موقع ناهار هم زنداداشم نذاشت بیایم خونه و ناهار موندیم خونشون
یعنی فقط با رعایت اولویت مادرم اینهمه جایزه دریافت کردم
خدا رو شکر هم به کلاسم رسیدم و هم روضه و کلی حال خوووب
با اجرای قانون خوشبختیمو بیشترررر میکنم
زنده باد قوانین متعالی اسلااااام 🌺🌺🌺
💚@helal1402
💎@Servat_iiiman
💎 @Chaleshetaghirat
🌺ღೋ☀️══════╝
بسمالله الرحمن الرحیم
دوستان و دانشجویان دوره های ثروت ایمان ، منتظر نشر و انتشار داستان ها و تجربیات شیرین شما هستیم 🙏
إن شاءالله درس و تجربیات تلخ😣 و شیرین 🥰شما انگیزه ی شود برای کسانی که در حال گذراندن امتحانات خود در زندگی هستند.
@Tabanfar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ای علی مومن تو را دشمن ندارد
ومنافق تورا دوست نخواهد داشت
#نشانه_مومن
#روزمرد
#ولادتحضرتعلیمبارک
╔══════☀️ೋღ🌺
#تجربه
سلام به مولایم امام زمان
درسال ۱۴۰۱ دوماه مانده بود به محرم وصفر و اربعین من روی قانون صبر وقانون اثرگذاری کارمیکردم دهه محرم که شروع شد مرتب استوری برای محرم می گذاشتم وشب هااشک می ریختم بعد نمازمغرب به امام حسین می گفتم امسال من وبچه هامو ببرکربلا ۱۶سال بود کربلا نرفته بودم روزها مرتب بچه ها وشوهرم هرکاری می کردن که مطابق میلم نبود به خودم می گفتم صبورباش وصبوری می کردم .
وحرفی نمی زدم واگر حرفی ازشوهرم و بچه هام و اطرافیانم می شنیدم مرتب باشادی می گفتم اینکه اثرنداره و از ذهنم بیرون می کردم دوماه مرتب باصبوری واثرنگرفتن واشک برای زیارت امام حسین ریختن، و درد و دل کردن باامام حسین سپری میشد .
پدرشوهرم وضع مالی شون خیلی خوب بود اما من همش هرسال به امام حسین میگفتم زیارت کربلا نصیبم کن امانمی خوام کسی کمک مون کنه خودت پول سفر رو برامون برسون واشک می ریختم تااینکه برادرم استوری کربلا که می گذاشتم دیده بود پسرم هم استوری کربلا می گذاشت اومدخونمون گفت آجی خیلی دلم براپسرت وخودت میسوزه بیاباهم کربلا بریم.
دلم خیلی سوخت چون دستمون خالی بود و شوهرم درآمد ش خیلی خوب نبود به برادرم گفتم بابغض اگه امام حسین بخواد آجی بطلبه سَرِ ده دقیقه می طلبه و بایقین گفتم وگذشت.
برادرم روز بیستم اومد خونمون برای خداحافظی که بره کربلا هرسال اربعین میره تاشوهرم اومد یدفعه به شوهرم گفت من بچه هاراببرم کربلا شوهرم هم گفت باشه گفت یه گذرنامه برادخترت جورکن ومنم براخواهرم و پسرش گذرنامه زن داداشم و پسرشو می گیرم وشوهرم ازفروش یه یخچال دو روز بود پولدارشده بود، وسریع رفت دینارگرفت بادوتا کوله پشتی ،و ما سَرِ ده دقیقه هم دینار گرفتیم هم کیف وهم گذرنامه.
وساعت یک بعدازظهر بامادر وبرادرو دوتابچه هام راهی کربلا شدیم باپول خودمون، خداروشکر
و اما نکته جالب ازاینکه من روی خودم کارکرده بودم اینجاس شب پنجشنبه من ساعت ۳و۱۳ دقیقه یکی درگوشم هی می گفت بلندشو بلندشو امام زمان داره الان به زائراش توکربلا آب میده بلند شو تو هم به زائرات آب بده ومنم بایه عشق خاصی بلند شدم به همسرم وبچه هام آب دادم. وجالب اینکه اونام بیدار شدن و خیلی تشنه بودن ولی برا نماز شوهرم یکم چیزمیز به من گفت امابازم شروع کردم به گفتن اینکه اثر نداره و از ذهنم حرفاشو انداختم بیرون وصبوری کردم وفرداظهر برادرم اومد ماهم راهی کربلا شدیم.
ما شبش ازطرف امام زمان دعوت به کربلا شدیم پسرم اصلا اضطراب نداشت و رها بود و برا همین به گذرنامه اش شک نکردن. ولی منو و دخترم خیلی اضطراب داشتیم وبه گذرنامه من ودخترم گیردادن من دلم شکست وبا دخترم بناکردیم اشک ریختن و روبه امام حسین کردم گفتم این جوری مهمون دعوت می کنی تو را خداامام حسین ما را رد نکن.
وبه برادرم زنگ زدم باگریه گفتم نمیزارن ما بیام باید برگردیم یکدفعه اومد ومعجزه شد و برد اون طرف پیش یه سرهنگ پیروگفت: میشه شما امضا کنید و اون آقا امضا کرد و من زنگ زدم به خواهرم دم مرز وگفتم داریم می ریم اون ور مرز وخواهر عزیزم گفت به خدابرای اینکه ازمرز رد بشید سوره یس و۱۰۰۰تاصلوات نذرکردم تارد بشین و داشتم می فرستادم. وخداروشکر سفر بسیارعالی وخوبی تجربه کردیم به عنایت امام زمان وامام حسین
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
با اجرای قانون خوشبختیمو بیشترررر میکنم
زنده باد قوانین متعالی اسلااااام 🌺🌺🌺
💚@helal1402
💎@Servat_iiiman
💎 @Chaleshetaghirat
🌺ღೋ☀️══════╝
بسمالله الرحمن الرحیم
دوستان و دانشجویان دوره های ثروت ایمان ، منتظر نشر و انتشار داستان ها و تجربیات شیرین شما هستیم 🙏
إن شاءالله درس و تجربیات تلخ و شیرین شما انگیزه ی شود برای کسانی که در حال گذراندن امتحانات خود در زندگی هستند.
@Tabanfar
4_5816704866449365393.mp3
5.3M
جان دلم ...
همه جا حرف مهربونیته
پرمخاطب ترین نوشته عالم
کتاب آسمونیته
#عید_مبعث🌺