Challenge Mallenge💥
اون عاشق سیب قرمز بود،گونه هاش وقتی خجالت میکشید قرمز میشد،اون دوستش همیشه بهش میگفت اون یلدای قرمز منه. من معتقدم اون مهربون ترین و نازترین ادمیه که دیدم نه تنها من بلکه بقیه ی دوستاش هم این قضیه رو قبول دارن،برای همین همه ی دوستاش دست به دست هم دادن و هرکدوم یه بخشی از یه شالگردن قرمز بزرگ رو براش بافتن و در آخر شد یه شالگردن قرمز که روش طرح سیب داره.
اولین آرزوی wish list شما:
I wish I could receive a long letter from that special person this year.
Challenge Mallenge💥
قلبش رو از روی لبخند قشنگش میتونستم ببینم،مهربون بود خیلی مهربون،سادگیش باعث میشد احساس کنم امن ترین آدمیه که میتونستم پیدا کنم،موهای بلندش وقتی نور بهش میخورد از نادر ترین پدیده های روی زمین بود،من فقط این رو نمیگم،همه میگن.
یه روز وقتی یکی از دوستاش قلبش از همه چیز پر بود و شکسته شده بود اون رفت و بغلش کرد و دلداریش داد،باید بگم که تو دلداری دادن بی نظیر بود برای همین اون دوستش برای تشکر از اون یه شالگردن پاییزی براش بافت و یه روز وقتی حواسش نبود گذاشت تو اون کوله اش و اون هیچوقت نفهمید کی این شالگردن رو بهش داده.
اولین آرزوی wish list شما:
I wish my heart would break less this year and the right people would come into my life.
Challenge Mallenge💥
خیلی جذاب بود،انقدر زیبا بود که انگشت نمای عالم و آدم شده بود،علاوه بر زیباییش کتاب خون هم بود،کتاب میخوند و هرجایی که راجب گربه ها صحبتی شده بود رو هایلایت میکرد،اشک میریخت به پهنای صورت مادربزرگش با دست های چروک شده اش اشک رو از روی گونه اش پاک میکرد و اون رو به آغوش میکشید،مادربزرگ با دست های لرزونش و روی تخت بیمارستان براش یه شالگردن بافت،مادربزرگ با همه بداخلاق بود بجز اون،آخرین هدیه ی مادربزرگ یه شالگردن بود اونم برای نوهی عزیزش،اون گاهی اوقات شالگردن رو در آغوش میگیره و وقتی گریه میکنه بجای دست های مادربزرگ با شالگردنش اشک هاش رو پاک میکنه .
اولین آرزوی wish list شما:
I wish I could buy that dress I've always wanted.