اون از دل قصه ها و داستان های فانتزی سر در اورده بود،عاشق هری پاتر بود،دیوونه ی کتاب بود.
یادم میاد لبخندش رو،چال گونش رو،صداش میکردم خورشید،چون واقعا میدرخشید و دلیل زندگیم بود.
یه روز یکی از معلم هاش براش یه شالگردن بافت همون شالگردنی که همیشه ارزوش را داشت،بغلش کرد و گفت تو مثل هرماینی برای منی،از این به بعد نه تنها خورشیدی بلکه یه هرماینی به تمام معنا هم هستی .
اولین ارزوی wish list شما:
I wish I was happier this year and could read enough books and watch Harry Potter again for the 34577 th time.
Challenge Mallenge💥
من رو یاد توت فرنگی مینداخت،
وقتی میخندید لپاش گل مینداخت و چشم هاش برق میزد،همیشه میگفت"با همین لحظههای سادهی زندگی باید خوش بود".
مثل امید بود،یه معجزه،یه باریکه ی نور.
یه روز یکی از دوست هاش براش یه شالگردن بافت،یه شالگردن قرمز مثل لپاش که مثل توت فرنگی بود.
حسابی بغلش کرد و بعد شالگردن رو خودش دور گردن اون انداخت و اون همیشه شالگردن رو نگه داشت و سعی کرد با اون شالگردن از اون لحظه های ساده لذت ببره.
اولین آرزوی wish list شما:
I wish I could eat a lot of strawberries and take some to my friend.
Challenge Mallenge💥
دلم میخواست لپاش رو بکشم و حسابی بغلش کنم،احساس میکردم مثل دخترمه،دختر نازبلا و خوشگل خودم .
همه دوستش داشتن،اون محبوب بود،چون قلبش به قدری مهربون بود که میتونستم تا ابد کنارش بمونم و هیچوقت رهاش نکنم.
یه روز مامانش براش یه شالگردن بافت،اونقدری عاشق اون شالگردن شد که هیچوقت از گردنش درش نیاورد،وقتی دلتنگ میشد اون رو گردنش مینداخت و بجای آدم ها اون شالگردن رو بغلش میکرد یه روز شالگردنش از گردنش سر میخوره و میره زیر یه ماشین،ماشین هم از روی شالگردنش رد میشه هم از روی قلب اون.
اولین ارزوی wish list شما:
I wish I could find someone who appreciates my kindness.