eitaa logo
از هر چمن،گلی 🌼🌸🌻🌸🌼
165 دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
29.8هزار ویدیو
218 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 رهبرمعظم انقلاب: اگر آیت‌الله کاشانی نبود، نهضت ملی شدن صنعت نفت یقینا در این کشور به وقوع نمی‌پیوست. ۱۳۸۰/۰۸/۲۰ ▪️ ۲۳ اسفند سالروز درگذشت آیت‌الله کاشانی
🔴آیت‌الله کاشانی: روزی که دولت اعلام تجدید رابطه با انگلیس را بدهد روز عزای ملی است ⚫️سالگرد ارتحال آیت‌الله کاشانی ▫️ با وقوع کودتای ۲۸ مرداد و روی کار‌آمدن ، وی به عادی‌سازی روابط بین ایران و انگلیس تن می‌دهد و با وجود مخالفت‌های و دانشجویان در جلوگیری از برقراری رابطه، اعلامیه مشترکی از طرف دولت دو کشور صادر می‌شود: ▪️«دولتین ایران و انگلیس تصمیم گرفته‌اند روابط سیاسی را برقرار سازند و هریک به‌زودی سفیرکبیر به کشور دیگری اعزام دارند. سپس در نزدیک‌ترین موقعی که مورد موافقت طرفین باشد در باب حل اختلافات مربوط به که اخیراً موجب تیرگی روابط بین آن‌ها شده شروع به مذاکره نمایند...» ▫️این موضوع با مخالفت شدید آیت الله کاشانی روبه رو شد از این رو وی در مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی علل و موجبات قطع رابطه با انگلستان را بیان می کند، مصاحبه ای که زاهدی از انتشار آن در روزنامه ها جلوگیری به عمل آورد. ▪️سوال: نظر حضرت عالی درباره تجدید رابطه با چیست؟ ▫️آیت‌الله کاشانی: مکرر نظر خود را اظهار کرده‌ام، در اعلامیه‌ای که ۲۰ روز قبل داده‌ام باز گفتم. علاوه بر اینکه روابط روی علل و موجبات قطع شده و آن علل و موجبات هنوز موجود است و تا آن علل موجود باشد تجدید رابطه غلط است، برای این‌که انگلستان برخلاف حق و حقیقت و قانون دنیا که ما را مختار کرده نفت را ملی کنیم، ما را کرده و غالبا سفارت انگلستان در ایران دسایس تخریب نهضت را فراهم می‌کرد. ▪️به این جهت قنسول‌هایشان (کنسولگری‌ها) که سمت داشتند اخراج و سفارتشان که تخریب این نهضت حیاتی ملت را می‌نمود از این جهت بسته و قطع روابط شد. ▫️من که از ۲۴ سالگی تا به حال همیشه در مقابل انگلیسی‌ها چه در بین النهرین و چه در ایران فداکاری کرده‌ام زیربار نمی‌روم و ملت شریف ایران هرگز تن به این ذلت نخواهد داد... ▪️روزی که دولت اعلام بدهد روز عزای ملی است و باید مردم نوار سیاه به سینه خود نصب کنند و به علاوه هر مغازه با خط درشت به مغازه خود بنویسند و اظهار تنفر از انگلیسی‌ها و مساعدین آن‌ها چه خارجی و چه عمال داخلی بنمایند.(فصلنامه پانزده خرداد، ش ۳۲،ص۲۶۶، تابستان ۹۱)
🌹شهادت‌طلبی آیت‌الله کاشانی در راه دفاع از منافع دینی و ملی به روایت روزنامه‌نگار مشهور مصری ⚫️سالروز ارتحال آیت‌الله کاشانی 🔻حسنین هیکل، روزنامه نگار معروف مصری که در آن زمان در ایران اقامت داشت آن روز تاریخی را چنین توصیف می کند: 🔹صدای آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی در تمام گوشه و کنار دنیا چنین می پیچید: سگ های انگلیس! از کشور ما شوید و نفت ما را کنید. 🔸رزم آرا با هفت تیر از میدان اخراج شده بود و در نتیجه موقعیت کاملا تحت سیطره و نفوذ آیت الله در آمده بود... 🔹 اولین قسمت از سری عجایب، قصه صدهزار نفری بود که آیت الله به هنگام مناقشه در مجلس به آن امر کرد. 🔸 سیل جمعیت از طریق خیابان هایی که به میدان بهارستان منتهی می شد، در حال فریاد و شعار دادن پیش می رفتند. 🔹در میان صفوف متظاهرين شایع شده بود که پلیس در صورت نزدیک شدن جمعیت به مقر پارلمان دستور دارد به سوی آنها تیراندازی کند! و این خبر به منزل آیت الله نیز رسیده بود. 🔸 در این هنگام شنیده شد که ایشان به پسرش می گفت: کفن مرا بیاور، کفن برای ایشان آورده شد. سپس آیت الله بعد از غسل و دو رکعت نماز، کفن را پوشیده و برای ملاقات با مرگ، در جمعیت به راه افتاد... 🔹جمعیت با جوش و خروش مانند امواج دریا و مانند قضا و راهی به سوی پارلمان پیش می رفتند، ولی هنگامی که مردم به مقر پارلمان رسیدند ناگاه افراد پلیس که بالای ساختمان مجلس بودند، مواضع خود را ترک کردند؛ زیرا طبق یک دستور از گفته می شود که در مقابل آیت الله نکنید. 📔آیت الله کاشانی و ملی شدن صنعت نفت،ص١۶٣ به نقل از ایران کوه آتشفشان محمد حسنین هیکل، ص٧٢- ٧٠
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌پاسخ آیت الله کاشانی به درخواست پهلوی برای کشف حجاب همسرش ♦️خاطره ای از امام خمینی به بهانه سالروز درگذشت آیت الله کاشانی(ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆مصائبی که مرحوم کاشانی، هم از مصدقی‌ها کشید و هم از دولت کودتا! ۶۳/۴/۲۹ ▪️۲۳اسفند: درگذشت آیت‌الله کاشانی
🌹شهید ماه اسفند؛ سردار شهید عبدالحسین برونسی 🌹سهم خانواده من 🌹همسر شهید: يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقت‌ها هنوز كوی طلاب می‌نشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد . فصل بود و عرق همين‌طور شُرشُر از سرو رويمان می‌ريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی ‌از دوست‌های عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد می‌خواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجب‌تر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچه‌های شما اينجا خيلي بيشتر گرما می‌خورند. 🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما هم تقسيم می‌كند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه می‌گويد. خنده‌ای كرد و گفت: اين حرف‌ها چيه شما می‌زنيد؟ رفيقش گفت: جدی می‌گويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زن‌ها! الان خانم ما باورش می‌شود و فكر می‌كند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. می‌دانستم كاری كه نبايد بكند، نمی‌كند. از اتاق آمدم بيرون. 🌹 بعد از شهادتش، همان رفيقش می‌گفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: می‌شود آن خانواده‌ای كه شهيد دادند، آن شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را می‌توانند تحمل كنند. 📚منبع: برگرفته از کتاب خاک‌های نرم کوشک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 ایران ابرقدرت غرب آسیا 👈 افول آمریکا با توافق ایران و عربستان