eitaa logo
مشتریان چمران
1.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
180 ویدیو
2 فایل
برای رزرو تبلیغ به این ایدی پیام بدید 👇 @ebrahimtzr
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا قبل از ریختن آبجوش روی زمین بسم الله میگویند؟ چرا اسمِ خدیجه در تاریخ اسلام بشدت گمشد؟ فلسفه ی خواندنِ نماز به زبانِ عربی چیست؟! چرا اطراف بعضی از قبور مورچه جمع میشود؟ برای دیدن جوابهای شگفت انگیز وارد کانال تاریخ شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675
معدنِ نوســـــــــتالژی های حال خوبکن😍❤️ اون موقع ها که یه حموم نداشتیم! حسرت یه خوراکی خریدن بودیم ! مامانامون درگیر پیتِ نفت پر کردن بودن! اما بازم همیشه خوش میگذشت☺️بازم ازمون بپرسن الان یا قدیم هممون میگیم قدیم☺️ فقط دهه پنجاه،شصت و هفتادیا میدونن چی میگم بیاید☺️👇 https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f هر روز و قدیمی☺️
سرگذشت واقعی بیراهه ❌❌❌ خیلی زود رسید روز زایمان و خدا دختر اول خودم و احمد رو گذاشت توی دامنم و چقدر اون روز من خوشبخت بودم! اسم دختر رو آتوسا گذاشتیم و شد قند و عسل زندگی من و احمد و و خیلی امیدوار بودم شر پروانه گور به گوری کنده شده باشه از زندگیم اما خودم رو داشتم گول میزدم.دقیق زمانی من باردار بودم احمد رابطه اش رو با پروانه نزدیک تر کرده بود و من خبر نداشتم.کم کم که دخترم بزرگ میشد عشق احمد هم بهش و به زندگی مون افزایش پیدا می‌کرد به طوری که زودتر می اومد خونه و به قول خودش وقتی میرفت سر کار لحظه شماری میکرد که به آتوسا برسه و در آغوشش بگیره.دیگه دخترم حدود شش ماهه بود که بازم دیدم احمد زیاد سر تو گوشی میکنه و گاه با خودش میخنده بازم مثل خوره افتاد به جونم که نکنه پروانه ارتباط باهاش گرفته اما خوب گفتم اول از خودش بپرسم که وقتی میگفتم احمد چرا بازم اینقدر سرت توی گوشیه بازم به نوعی طفره میرفت تا جایی که یه روز بهش خواستم یه دستی بزنم گفتم پروانه چطوره؟ ازش خبر داری؟ که بدون رودروایسی گفت اره اتفاقا سلام گرم رسوند خدمتت فکر کردم شوخی میکنه گفتم احمد سر به سرم نزار اما احمد با طمانینه گفت چرا بخوام سر به سرت بزارم خوشگل؟! میگم خوبه سلام میرسونه.وقتی منگی منو دید چشمکی زد و گفت نترس بانو، پروانه داره شوهر میکنه! تا ❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ ادامشو اینجا بخون👇🏼👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/1663042599Cef4f21ed80
معدنِ نوســـــــــتالژی های حال خوبکن😍❤️ اون موقع ها که یه حموم نداشتیم! حسرت یه خوراکی خریدن بودیم ! مامانامون درگیر پیتِ نفت پر کردن بودن! اما بازم همیشه خوش میگذشت☺️بازم ازمون بپرسن الان یا قدیم هممون میگیم قدیم☺️ فقط دهه پنجاه،شصت و هفتادیا میدونن چی میگم بیاید☺️👇 https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f هر روز و قدیمی☺️
صدیقه رو میشناسی کل رو ترکونده با کلیپای‌ خنده دارش🤣🤣 هرروز اینجا کلیپاشو‌ میذارن بزن ببین 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 بزن رو خنده ها که دستشویی لازم میشی🙊😜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 زمانیکه با سنگ بر قبر میزنی چه اتفاقی برای میت می افتد؟ اگر بدانید شوکه می شوید!!! 👇 https://eitaa.com/joinchat/3723427936Cbd3eb276a9 مشاهده جواب 👉
معدنِ نوســـــــــتالژی های حال خوبکن😍❤️ اون موقع ها که یه حموم نداشتیم! حسرت یه خوراکی خریدن بودیم ! مامانامون درگیر پیتِ نفت پر کردن بودن! اما بازم همیشه خوش میگذشت☺️بازم ازمون بپرسن الان یا قدیم هممون میگیم قدیم☺️ فقط دهه پنجاه،شصت و هفتادیا میدونن چی میگم بیاید☺️👇 https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f هر روز و قدیمی☺️
سرگذشت واقعی بیراهه ❌❌❌ خیلی زود رسید روز زایمان و خدا دختر اول خودم و احمد رو گذاشت توی دامنم و چقدر اون روز من خوشبخت بودم! اسم دختر رو آتوسا گذاشتیم و شد قند و عسل زندگی من و احمد و و خیلی امیدوار بودم شر پروانه گور به گوری کنده شده باشه از زندگیم اما خودم رو داشتم گول میزدم.دقیق زمانی من باردار بودم احمد رابطه اش رو با پروانه نزدیک تر کرده بود و من خبر نداشتم.کم کم که دخترم بزرگ میشد عشق احمد هم بهش و به زندگی مون افزایش پیدا می‌کرد به طوری که زودتر می اومد خونه و به قول خودش وقتی میرفت سر کار لحظه شماری میکرد که به آتوسا برسه و در آغوشش بگیره.دیگه دخترم حدود شش ماهه بود که بازم دیدم احمد زیاد سر تو گوشی میکنه و گاه با خودش میخنده بازم مثل خوره افتاد به جونم که نکنه پروانه ارتباط باهاش گرفته اما خوب گفتم اول از خودش بپرسم که وقتی میگفتم احمد چرا بازم اینقدر سرت توی گوشیه بازم به نوعی طفره میرفت تا جایی که یه روز بهش خواستم یه دستی بزنم گفتم پروانه چطوره؟ ازش خبر داری؟ که بدون رودروایسی گفت اره اتفاقا سلام گرم رسوند خدمتت فکر کردم شوخی میکنه گفتم احمد سر به سرم نزار اما احمد با طمانینه گفت چرا بخوام سر به سرت بزارم خوشگل؟! میگم خوبه سلام میرسونه.وقتی منگی منو دید چشمکی زد و گفت نترس بانو، پروانه داره شوهر میکنه! تا ❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ ادامشو اینجا بخون👇🏼👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/1663042599Cef4f21ed80
سلام دوست عزیز بهارتون پربرکت🙏🌷 اگه کانال یا گروه ایتا دارید؛ مجموعه "دانایی" با بیش از 300 هزار عضو و بازدید خیلی عالی آماده پذیرش تبلیغات شماست...😍🤩 کانالها مدام تبلیغ هستن و اگه بنر خوبی داشته باشید بازدهی خوبی میگیرید😍👏 مشاهده لیست کانالها: https://eitaa.com/joinchat/4048027657C227a3cbb22 جهت مشاوره و اطلاعات بیشتر میتونید به ایدی زیر مراجعه کنید👇 @ebrahimtzr
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ زندگی شخصی مامان زینب رو ببین👆 وبعد مهمون خونه ی سبزش 🏡 شو میخوای بدونی توی زندگی یه معلم بایه همسر چی میگذره🙈👇 https://eitaa.com/joinchat/3571778151Cddb30ab7e2 ❌تنها کانال روزمرگی باچاشنی طنز🤣
کانالی پرازسرگذشت های جذاب وواقعی‼️ بعدم بلند گفت بی بی مریم حجله علی پسرمه وارث این آبادی و رعیتا بگو اهالی عمارت پایکوبی راه بندازن همه رو بیدار کن شب فرخنده ای رقم میخوره ،امید به خدا همین امشب عروسم ابستن بشه و پسر بزاد کاچی درست کنید و حمومم آماده کنید. عمدا اینا رو میگفت که من بشنوم و عشق علی از سرم بپره. گونه هام گر گرفته بود. منم زنش بودم ولی هیچوقت حجله ای نداشتم.. ادامش و اینجا بخونید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4172481026Ca22de8dd1c داستان خورشید❤️
صدیقه رو میشناسی کل رو ترکونده با کلیپای‌ خنده دارش🤣🤣 هرروز اینجا کلیپاشو‌ میذارن بزن ببین 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 بزن رو خنده ها که دستشویی لازم میشی🙊😜