eitaa logo
چند جرعه با من بخوان
115 دنبال‌کننده
395 عکس
84 ویدیو
0 فایل
@E_shokoohi اگه حرفی با من داشتی
مشاهده در ایتا
دانلود
از وقتی روز‌ها کوتاه شده می‌خواستم شروع کنم. امروز بالاخره شاخ غول را شکستم. اولین روزه‌ی قضا را گرفتم. چیزی تا غروب نمانده بود. آلا آمد سراغم:《مامان کاردستی می‌خوام،کاردستی! کاردستتتتی !!!》 یک پروانه کشیدم روی کاغذ. قیچی کاغذبر را دادم دستش:《از روی این خطا ببر》شروع کرد به بریدن کاغذ:《من بلد نیستم. تو ببر》 دستش را گرفتم توی دستم:《 کم‌کم یاد می‌گیری》 با هم دور پروانه را بریدیم. 《حالا بال‌هاش رو رنگ کن》 گوشی همراه را برداشتم. باد صبا را باز کردم. ساعت اذان مغرب را نگاه کردم ۴:۱۷ دقیقه. چیزی تا اذان نمانده بود. رفتم توی آشپز‌خانه. کتری را آب کردم، زدم به برق. چای خشک را ریختم توی قوری. قیچی و کاغذ پرت شد جلوی پام:《من پروانه دوست ندارم》 کاغذ را برداشتم. بال‌های مچاله را صاف کردم. 《بیا پیشم نقاشی کن. بیاااا بیییاااااا》 《باید یکم صبر کنی تا من غذا رو آماده کنم.》 سوت کتری بلند شد. آب جوش را ریختم توی قوری. 《نمی‌خوام نمی‌خوام بیا بیرون》 می‌دانستم هم گرسنه است هم خسته. غذا می‌خوای برات بیارم. 《شیر تو شیشه، شیر تو شیشه》 از توی یخچال پاکت شیر را آوردم بیرون. گاز را روشن کردم تا وقتی خورده فرمایشات آلا خانم تمام می‌شود، غذا هم گرم شود. شیشه شیر را دادم دستش. زد زیر گریه:《شیر کاکائو می‌خوام》 دیگر کفرم درآمده بود. بیشتر از نیم ساعت بود بهانه پشت بهانه. 《بغل، بغل، بغلم کن》 دست انداختم زیر کتف‌هاش. کشیدمش بالا.بدنش کمی داغ بود:《هییسسس!》《بریم بیرون کارتون بریم کارتون》 《یکم دیگه باید صبر کنی》 همان طور بچه بغل غذا را کشیدم و چای ریختم. همه را با شیشه‌ی شیر گذاشتم توی سینی و آمدیم توی هال. هنوز نق نق گریه‌اش بند نیامده بود گذاشتم زمین. فلش را زدم به تلوزیون و کارتون مورد علاقه‌اش را آوردم. شیشه را دادم دستش. درازکشید جلوی تلوزیون. به ساعت نگاه کردم. ۴:۲۳ دقیقه. لیوان چای را برداشتم. به لطف آلا خانوم وقت خوردنش بود. کمی خورشت ریختم روی برنج. چند قاشق دهان آلا کردم. بعد هم خودم شروع کردم به خوردن. نمی‌دانم قاشق پنجم بود یا ششم، صدای ربنای گوشی لقمه را نرسیده به دهانم مثل خودم توی شوک نگه داشت. اعلان روی گوشی چهار دقیقه به اذان مغرب بود و من چهارده دقیقه زودتر افطار کرده بودم. مثل یخ وا رفتم، نه قطره قطره یک هو. حکمش را می‌دانستم. بعضی چیز‌‌ها زمان خودش را دارد. مثل وقت سحر و افطار. نه باید تعلل کرد و نه شتاب زده عمل کرد. https://eitaa.com/chand_jore_ba_man