آنچه در خیابان و اغتشاشات اتفاق افتاد: + سیمرغ بلورینِ بهترین فیلم تا الان، میرسه به این😂😂👌🏻 نبینید ضرر کردید از من گفتن بود

اغتشاشگری در بجنورد قصد داشت پرچم امام حسین(ع) رو آتش بزنه اما خودش گرفتار آتشی شد که افروخته بود :)))

ـــــــــــــــــ📻🌿ـــــــــــــــــ بگو: آیا شما را از چیزی آگاه کنم که از این (سرمایه‌های مادی) بهتر است؟ برای کسانی که پرهیزگاری پیشه کرده‌اند (و از این سرمایه‌ها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده می‌کنند) در نزد پروردگارشان (در جهانِ دیگر)، باغ‌هایی است که نهرها از پایِ درختانش می‌گذرد. همیشه در آن خواهند بود و همسرانی پاکیزه و خشنودی خداوند (نصیب آنهاست) و خدا به (امورِ) بندگان، بیناست. ↵ آل‌عمران/۱۵

بالاخره یه کار دُرست و تمیز انجام شد! هیئت «رهپویان وصال شیراز» تریبونِ آزاد راه انداخته و از جوان‌های معترض خواسته به این هیئت بیان و در فضایی آروم، باهم حرف بزنن☺️❤️ حاج آقا انجوی نژاد، این طرح رو گذاشته و از مسئولان استانی هم دعوت کرده که بیان و به اعتراض جوان‌ها و حرف‌هاشون گوش کنن.

یه خداقوت هم بگیم به آقای جهرمی (سخنگویِ دولت) که رفتن دانشگاه علامه و با دانشجوهای معترض صحبت کردن👌🏻🌸 ۳٠٠ نفر رفتن داخلِ سالن که گفتگو کنن ولی ۷٠ نفر بیرون نشستن و شعار و فوش دادن.. اونا دیگه دردشون شنیده نشدنِ حرف‌هاشون نیست! + مسئول باکِفایت ، دِلسوز ، مِیدانی

خوبه حـالِ مـن بـا تـو، هر دفعه زمین خوردم هیچکی نـبـود اِلا تـو.. حسین آقا جان💚 + ارسالی از حرم مطهر رضوی این کلیپ، ساخت خادم‌های حرم امام رضا(ع) هست.

از اون مداحیاست که از گوش کردنش سیر نمیشم :))) + مداحی کلیپ بالا شب زیارتیِ اربابه، دعا کنید برام که خیلی محتاجم رفقا..💔

یا صاحب الزمان، محتاجیم که بیای و انقدر بمونی که یادمون بره این زندگی قبل از شما چطوری بود🌱

مراقب باشید نمازتون رو اینجور جاها نخونید که باطله!🙄☝️🏼

#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم؟ + نماز، استادِ رساندن انسان به خدا🌱 • بخش سوم | قسمت دوم بالاخره آن آقای مهندس رفت و یکی از آن خانه‌ها را به نام خواهرش کرد و اثاثیه او را در آن خانه گذاشت و برگشت. بعد آن عارف به او فرمود: حالا درست شد. فردای همان روز آقای مهندس توانست سه تا از خانه‌هایی که ساخته بود را بفروشد و از گرفتاری نجات پیدا کند. چقدر خوب است آدم، استادی داشته باشد که دردهای او را تشخیص بدهد و بگوید: باید فلان کار را انجام دهی تا مشکلت حل شود. یکی از شاگردان همان عارف بزرگوار می‌گوید: فرزند خردسالم در منزل کاری کرده بود و مادرش چنان او را کتک زده بود که نزدیک بود نَفَس بچه بند بیاید. همسرم پس از یک ساعت، تب کرد؛ تب شدیدی که به پزشک مراجعه کردیم و مبلغ زیادی برای پول نسخه و دارو پرداخت کردیم، ولی تب او قطع نشد بلکه شدیدتر شد. مجدداً به پزشک مراجعه کردیم و این بار هم مبلغ زیادی بابت درمان هزینه کردیم که در شرایط اقتصادی آن روزگار، برام سنگین بود. شب‌هنگام، جناب شیخ(همان عارف بزرگوار) را سوار ماشین خودم کردم، تا ایشان را به جایی برسانم. همسرم نیز داخل ماشین بود. جناب شیخ که سوار شد، اشاره به همسرم کردم و گفتم: مادر بچه‌هاست. تب کرده، دکتر هم رفته‌ایم ولی تبش قطع نمی‌شود. ایشان تاملی کرد و خطاب به همسرم فرمود: بچه را که آن‌طور نمی‌زنند! استغفار کن، از بچه دل‌جویی کن و چیزی برایش بخر، خوب می‌شوی. ما هم همین کار را انجام دادیم و حال همسرم خوب شد. 🔻ادامه دارد..