eitaa logo
🍇چند دانه یاقوت🍇
181 دنبال‌کننده
421 عکس
18 ویدیو
2 فایل
❤﷽ اشعار عباس_بهمنی_"قائدی"🌹 #بختیاری🎹 تخلّص "بهمن" 💦من آن دانای نادانم که میدانم نمیدانم #نشر اشعار با ذکر منبع مجاز است✅ 🌺🌹 تقدیم به پیشگاه کریمهء اهلبیت" س" صلوات ❤❤ اظهار نظر در مورد اشعار @bahman133 👈 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
✍هوالکریم ......................................................................... با نارفیقان از رفیقت شِکوه کردی با دشمنت گرمی، ولی با دوست، سردی وقتی رفیقت را به دشمن می فروشی باید بدانی با خودت هم ، در نبردی گر محرمت ، بازیچه ی نامحرمان شد شاید فقط در منظر بیگانه  مردی تا دشمنان حظ میبرند از ساده لوحی ت آری ، برای دوستانت کوهِ دردی پشت سرت در راه خویشان شیشه نشکن شاید دوباره لازمت شد باز گردی با ترس آب از رود ، بر میداری امّا در بین مردم گفته ای دریانوردی خود را شبیه یاس سبزی می نمودی با یک نسیم ساده ، دیدم خار زردی 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ......................................................................... جانفدا، جان را فدا کرد و جهان را داغدار فاتح ِ دلهای ِ عاشق شد به عصرِ انتظار از یمن تا سوریه از عمق کابل تا عراق وَز فلسطین سایه اش گسترده شد تا قندهار جانِ ایران است و لبنان ، آن مقاوم مردِ پاک از برای مردم آزاده باشد افتخار نام آن سردار ایرانی به دنیا شد عَلم از اروپا تا به اِمریکا بچرخد آشکار شد نماد غیرت و عزّت برای مردمش تا که نام قاسم آید ، جمله گویند اقتدار با " اَشدّاءٌ علی الکفّار "  بی باک و دلیر حمله ور می شد به قلب شرک و کفر روزگار داعش و ارباب هایش را به غربِ آسیا کرده با خشم نگاهِ شر ستیزش تار و مار با دل آکنده از مهرش به اطفال حرم بوسه ها می زد ، دی ِ دل هایشان می شد بهار گُل گرفت و گل بداد و گل شکفت از چهره ی نونهالان وطن ، با لطف و مهرِ آن نگار با ولایت زنده بود و با شهادت شد شَهیر آه، سردار است و شد سربازی اش نقش مزار جان به قربان مقام فاخرش هر سال ، دی می شود چشمانِ مان، در سالگردش اشکبار در جهانِ بی فروغ غرب و شرق ، ایران ما می درخشد با شهیدش در دل شب های تار 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ........................................................................ از زمستان خسته ام ، آری بهارم آرزوست ساکنِ غمخانه ام ، گشت و گذارم آرزوست سرد و بی روح عاری از احساس و اِدراک آنچنان آدمی برفی شدم ، آغوش ِ یارم آرزوست بی نگاهت ، مرده ای هستم میان زنده گان غسلِ میّت داده ام خود را ، مزارم آرزوست نه ! خیالت امشب احساس مرا تهییج، کرد با تو بودن را ، به بستان ِ انارم آرزوست آه اگر چه برف پیری بر سر و رویم نشست در جوانی مانده دل ، بوس و کنارم آرزوست زاده ی اسفندم و با برف ، مأنوسم ولی از زمستان خسته ام ، آری بهارم آرزوست 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ......................................................................... درِعشق و مهربانی ، عاطفه، ضرب المثل، مادر قصیده ، مثنوی ، یا بهتر از اینها ، غزل ، مادر هر آنچه خوبی و مهر و صفا باشد در این دنیا به قلبش دارد او یکجا ، رفیق بی بدل، مادر پس از سجده به ذات حق، ازِ احسان گفته اند آیات بُوَد تفسیری از تکبیر و از خیرالعمل ، مادر شِفا را گفته در شهدِ عسل باشد خدا ، شاید مرادش شیر مادر بوده است آری، عسل ، مادر اگر چون فیلسوفانی، کسی را که نشاید با کلامی کرده باشی لحظه ای با او جدل ، مادر ندانی آنچه هستی ! هست معلولِ چه علّت ها؟ اگر خواهی بدانی ، پس بدان ، خیرالعِلل ، مادر چه دشوار است ، فقدان ِ عزیزانِ  بنی آدم کسی که سخت تر باشد، دهی دست اجل، مادر دلیل عاشقی ، تنها دلیلِ خلقت ما بود تمام معنیِ عشق است، از روزِ ازل، مادر 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ....................................................................... دلم رنجور و چشمِ خوشکلت شافی است زِ چشمت، چشم، برگیرم، بی انصافی است اگر دنیا به قتلِ شوقم اندیشد مرا تنها تو بر ذوق آوری کافی است نخنداندَم اگر هر روز، رویت را برایت گریه کردن هر شب علاّفی است نرقصاندَم اگر در کوچه ، روحت را هزاران سجده بر پایت، عَبَث بافی است رقیبان را بهشتت برده دل امّا مرا از چشم هایت، چشمکی  وافی است 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ......................................................................... " به خاکم قسم " به خاکم می کشید امّا دلم در اوج پرواز است به ختمم آمدید امّا ، وفاتم ‌خطّ ِ آغاز است به حَبسَم بُرده ، با سنگ ِ لحد ، بستید، زندان را تنم در بند و دربِ آسمان بر روحِ من باز است مرا هرگز نمی بینید و من از پشتِ آیینه شما را ناظرم، این خود "به خاکم"عین ِ اعجاز است هر آنچه خوانده بودم از تمام ِ  قِصّه یِ برزخ درآیات و "مَفاتِیحُ الجَنان" در حالِ احراز است چراغ آرید با خود ، چون نِدامتگاهِ تاریکی است در اینجا شعرِ رخصت ده که برگردیم، آواز است به  قبرستان به هر بیچاره ای دیشب نظر کردم صدا میزد چرا سازت خدایا دستِ ناساز است به دنیا باز ، برگردان مرا ، یارب ، کنم جبران چو برگشتم نبینم دیگر آن را کاتش انداز است کمی آن سو ترَ امّا محفلی دیدم پر از شادی چگونه گویمت آنجا پر از زیبایِ طنّاز است؟ برای جمله ی آنان بساطِ عیش ، گستردند وَ گفتند این سَرایِ هر نِکو کردارِ ممتاز است به هر دم ، یک پری را با کسی مشغول می بینی که در سیمای او یک حالتی از عشق، ابراز است شبی را در بهشت ِ برزخی سر کردم امّا ، صبح چو روشن شد هوا، جدی گمان کردم که شیراز است صدای ِ چهچه ِ بلبل که از باغِ  بهشت آمد کسی می گفت ای جانم، صدای کبک تاراز است فراوان حوری از اوّل ، سراغم را گرفتند ، آه هنوز امّا غریبانه ، دلم  درگیر ِ ...ناز است من از بابِ مزاح از حال و از خواب خودم گفتم تو هم جدی نگیر از آنکه شاعر قِصّه پرداز است به حالِ من ، اگر خواهی شوی واقف، صبوری کن برای زندگان احوال ِ میّت ، همچنان راز است 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ......................................................................... شنیدم داستانی را به تصریح خروسی رفت با شیری به تفریح بیابان را بپیمودند تا شب یکی مخبر ، یکی صیّاد ، منصب به وقت خواب ، بر روی درختی خروس اِسکان گرفت از نیکبختی به پایِ آن درخت آرام شد شیر وَ خوابیدند ، آسوده به تدبیر سحرگاهان خروس آواز ، سر داد از آن بالا اذانی مختصر  داد صدایش در بیابان شد فراگیر وَ روباهی  بیامد غافل از شیر صدا زد ای اذان گوی ِ الهی اَذانت را شنیده روسیاهی دلم تنگِ نمازی با خلوص است نمازی در جماعت با خروس است بیا تا با تو خوانم این نمازم بیا تا قلب خود را چاره سازم بیا پایین صِدارت کن سحرگاه که در شأن صِدارت نیست ، روباه بیا تا اقتدا بر تو کنم صبح بیا تا شسته باشم از دلم قُبح خروس امّا چو از مکرش خبر داشت بگفت او را از آنچه خود هنر داشت بگفتا من فقط هستم مؤذّن ولیک آسوده اینجا شیرِ مؤمن شود بیدار و اکنون با جماعت روَد  با او ، مؤذن در عبادت نمازت را بخوان با آن  قوی دل که عادل باشد و هشیار و عاقل خبر شد از حضورِ  شیر ، روباه به جسمش لرزه ها افتاد ، ناگاه به یک آن ، غرشی زد شیر و برخاست فریبا ، راه خود ، کج کرده از راست نزَد پِلک و فراری شد از  آن دشت بپرسیدش خروس آندم که برگشت کجا تشریف بردی ، بودی اکنون نمازت پس چه شد ، استاد افسون بگفت آن ناکس ِ طمّاع ِ  مکّار که واجب شد کند روباه ، اقرار نمازی با تو بوده است آرزویم ولی باطل شده اینک وضویم به تجدید وضو باشد نیازم خودم را میروم در شَط بسازم اگر روزی نبودت شیر ، همراه مرا کن با اذانِ  خویش ، آگاه به او گفت ای دوروی ِ نامبارک خبر دارم چها گفتی به زاغک برو دیگر نبینم مکر رویت به گورت میبری این آرزویت هزاران شیر ، باشد در کنارم مرا هرگز نیفتد با تو کارم برو روباهِ پیر و عبد شیطان نباشد جای تو در خاک ایران 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ به دختر زندگی داده است احمد بعدِ بعثت به زن آزادگی داده ، محمّد بعدِ بعثت به نیکی یاد کرد از دختران ، در ربّنایش و نَهی از قتلِ آنها نازل آمد بعدِ بعثت ━━━━💠🌸💠━━━━ ربّنا آتنا فی الدّنیا حسنه 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ..................................................................... نگرانم که فراموش کنی پاک مرا نگرانم که بسوزند، چو تریاک مرا سر به پایت نَپَرَد ، ساده به زنجیر شود نگرانم که شبی حبس کند خاک مرا خاک از چشمک ِ چشم تو شود دُرّ نجف نگرانم که کند خشم تو خاشاک مرا من گلِ باغِ تو هستم ، نکنم آجرِ قصر نگرانم شِکَنَد تاجرِ املاک مرا لب ِ خندان تو رقصانده هزار آینه را نگرانم که کند اَخم ِ تو غمناک مرا آنچنان با همه خوبی که همه لوس شدند نگرانم که کند مهر تو شکّاک مرا صبح آن قدر سخن  از کرمت شیخ بگفت نگرانم که کند لطف ِ تو بی باک مرا 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ......................................................................... دارد کمر خم میکند در زیر آوار آدمیزاد فریاد از این آوار ظلم بی حساب ای داد و بیداد مستکبران ، مستضعفان را زیر پاها خرد کردند یک عالمه دارد صدا می آید از دنیا که امداد طوفانِ غم دارد بشر را می برد در قعر درّه غافل شدند اهل زمین از شهسوار و آمِر ِ باد تحریم ِعشق است و محبّت در جهانِ سرد و تاریک جسم زمان بیمار گشت و جانِ رنجور زمین حاد ارز و طلا و سکّه شد سوهانِ روح  این جماعت بازارِ نان و قوُتِ مردم اینچنین از رونق افتاد عشّاق ِعالم خسته و افسرده اند از دوریِ ِعشق لیکن هوسبازانِ دنیا ظاهراً هستند ، دلشاد گویا حیا و عفّت از شهر و خیابان، رخت بربست اینجا اثر دیگر ندارد ناکسان را پند و ارشاد قومی  مثال سامری گوساله را ارباب ، خوانند داده مدال سرخ و خونین شهیدان را به جلّاد با کرکس و زاغ و زغن ، دارد محبّت  میکند گرم امّا کبوترهای عاشق را نشان کرده است ، صیّاد شکر خدا آقا به عزم و همّت این پاسداران شد آسمانِ این وطن ، امن از هزاران چشمِ پهپاد ما از خودی ها، ناجوانمردانه ضربه خورده ایم آه جایی که می افتد عقاب ِ دشمن از مرصاد و خرداد یک آرزو دارد زمین آقا بیا تا گردد اینک بیت المقدس از وجود نحس صهیونیست آزاد قرآن شده مهجور و اسلام از تظاهرهای تکفیر از هیبت افتاده بیا کن عزّتش را نور آباد از شنبه تا آدینه ها دل بی قرارِ نور ِعشق است ای آفتابِ دل بتاب از آسمان و برج میعاد 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ......................................................................... در سلسله ی مویت ، بدجور دلم گیر است بر گردن دل هر تار از زلف تو زنجیر است دل را به اسارت برد آن غمزه ی چشمانت این پیکر وامانده ، دلداده ولی پیر است جسم من اگر دور است از خوان تو امّا دل مهری که به تو دارد ، محکومِ به تقدیر است من زاده ی اسفندم ، دلبسته ی فروردین این عاشق دل خسته ، دل سوخته ی تیر است از لطف تو میبارد ، بر  دامن دل گوهر لب بسته دلی تشنه ، بیچاره ی تقصیر است من عاشق خورشیدم ، شب چنبره زد بر من استاد سخن هستم ، شعرم خود ِتفسیر است 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ......................................................................... شبی با خاطرات کودکی بدجور خندیدم نخندیدم فقط، آن شب، کمی از درد نالیدم زمانی خاطرم آمد که توپی آرزویم بود همین یک آرزو می شد بسی تمدید هر عیدم شبی را یاد آوردم که آن شب بهترین شب بود به آنی آرزویم شد اجابت ساده رقصیدم پدر؛ جانم فدایش ، وعده داد اینبار بی تردید بگیرم توپی و آسوده آن شب سیر خوابیدم پدر رفت و به شهری کار کرد آنجا به دشواری پس از چندی که برگشت از سفر، از توپ، پرسیدم مرا با بغضِ در سیمای ِزیبایش به پاسخ گفت خریدم منتها ، جا ماند ، در دکّان  و فهمیدم که دستش تنگ و رنجش بیشتر بود از تمنّایم فقط میخواست با حرفش، نمیرد در دل امّیدم چقدری توپِ من جا ماند ، در دکّانِ این و آن چقدر از چشم های خسته ام هی اشک باریدم چقدر او سنگ و آجر جابجا می کرد ، در هر شهر چقدر این سنگ های بیشه را چون توپ می دیدم مثالِ کوهِ گنجی بود آن سیمای ِ پر از رنج چقدر آن شب به امّید پدر، بر خویش بالیدم پدر امنیّت و آرامشم بود، آه امّا من چقدری در نبودش با صدایِ گربه ترسیدم برای ِ من معلم بود و حیف از نکته هایی که به وقت درس پس دادن ، زمانه داد تجدیدم پدر رفت و سفر کرد آن عزیز از پیش چشمانم چقدر از درگذشتش در دلم آهسته رنجیدم پدر چون آفتاب ِ آسمان بود از برایم ، وای چگونه صبح شد آن شب، بدونِ رویِ خورشیدم 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ......................................................................... آن کس که به یاد تو نباشد  ، نکنش یاد دل را نده آن که به رقیبان تو دل داد هرگز نخوری غصّه ی آنکس که غمش نیست از اینکه تو غم داری و یا هست دلت شاد دل را به خداوند، بکن عرضه و با عشق از بند و قفس های هوس باره کن آزاد در راهِ هدف، چند برابر دهدَت رنج پیوسته اگر سمت مخالف بوَزد باد دیروز ، سر ِ درس محبت به سحرگاه یک نکته ای آموخت به من حضرت استاد بلبل، به گلی داد دل آنگاه که فهمید دل داده به گنجشک گل از چشم وی افتاد کی ارزدَت این عمر ِگران پای کسی ریخت تا از تو کند یاد ، به یک لحظه ی مازاد آنکس که مرا یاد کند خاطرش آرام آنکس که مرا شاد کند خانه اش آباد 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════ ...
✍هوالکریم ......................................................................... با زبان روزه کردم یاد ، شاه ِ سر جدا را ضعف و آب و تشنگی آورد، یادم کربلا را آب و خرما، چایی و بامیه افطاری که خوردم در سلامت سوختم ، فمهیدم آهِ مبتلا را نیمه یِ ماهِ صیام است و کریمانه حسن داد امشب از لطف_عیدیِ این شاعرِ یک لاقبا را عاقلانِ عارف اهِل توصیه هستند ، امّا میدهد اندرز، این دیوانه یِ نادان شما را هم کرامت هم فضیلت داد، بر ایّامِ دیگر ماهِ مهمانی و صوم و ماهِ قرآن و دعا را با خدا، گویا وَر افتادند، برخی از سرِ جهل روزه خوران ! نشکنید این حرمتِ ماهِ خدا را روزیِ طاهر بگیرید از سرِ خانش، سحرگاه رد کنید آن جو فروشِ مفلسِ گندم نما را مثلِ عیدِ فطر ، دریابید،چون مولایِ عالم روزه داران ! وقت افطار اَقربایِ بینوا را او که باران بود و میبارید بر هرخار و هر گل لااقل آبی دهید این لاله هایِ آشنا را بر فقیران رحم آرید اهلِ ایمان در تجارت واگذارید ای جماعت، در جهالت اغنیا را بر شما خوانم خدا را در حقوق این یتیمان بیوه هایِ بینوا و کودکانِ بی غذا را او کریم است و کرَم ایمان ما را حکم دارد ابتدا از خلق می پرسد، سپس حمد و ثنا را 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ......................................................................... در خیابان روبرو شد رفته گر با شهردار این یکی جارو به دست و آن یکی هوندا سوار رفته گر را گفت احمق این چه جارو کردن است کوچه پر هست از زباله ، میکنی هی دست دست زود باش و کن معابر را چون آیینه تمیز عاجز از جارو زدن هستی اگر، عِرضم نریز تسویه کن تا حسابت را بپردازیم زود لنگ لنگان کار کردن نیست ما را هیچ سود رفته گر گفت ای نمادِ کبر و تمثیل غرور کن پیاده نفس خود را ، از الاغ مست و کور لحظه ای جارو بزن تا کار آید دست تو کن کمر را خم کمی تا غم بگیرد هست تو نیست جارو چون قلم که میبری بر  دفترت گرد و خاکِ خستگی اش کی نشسته بر سرت گر چه می دانی که می دانم تو هم جارو کشی منتها جارو که نه بر پول ما پارو کشی اسب دجّالی که زیر پایِ توست از آن ماست مرغ بریانی که نوش جان کنی از نان ماست من که جارو میزنم را پنج میلیون می دهی پشت میزت با قلم خود را صد افزون می دهی دفترت را واگذارش کن به من روزی فقط تاببینی کمتر از تو نیستم در کارِ خط زحمت من بیشتر باشد از این پولِ حلال حقّت امّا کمتر است از این حرام آغشته مال گر که نانم را تو میخواهی کنی آجر چه غم سنگ ، از کوه آورم هم می دهندم بیش و کم شکر حق چون تو حرام آورده در مالم نشد حرف های ناپسندت رعشه بر حالم نشد این تو و این جارو و این کوچه و این معبرت حقّ من را هم بزن چون سابق اینک بر سرت خشمگین شد شهردار و رفت سمت دفترش رفته گر هم با خجالت رفت نزد همسرش تلخیِ قصّه ولی آنجاست از ماشین او حین رفتن هی زباله ریخت از موز و هلو 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════ دور از جناب همه شهرداران خدوم و مخلص این سرزمین
✍هوالکریم ......................................................................... رفته رفته رفتم از یادت رفیق نیست مِهرم رنگِ خردادت رفیق آنقدر سر سبز، هستی گوئیا بهتر از من در دل افتادت ، رفیق ناخوش از غم هایِ من بودی ولی نارفیقی ، کرده دلشادت رفیق غم شنیدن مایه ی ناراحتی است راحتی را رفتنم دادت رفیق ترسم از ویرانی ات باشد، بهار کی به جز من خواهد آبادت رفیق دل اسیرِ سیرت و سیمات، بود در اسیری خواهم آزادت رفیق 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ......................................................................... یک نظر کردی و از حبسِ ابد رست مرا زلفِ زیبایِ تو امّا به خودت بست مرا فرق بینِ من و تو فاصله از خود به خداست از همان فاصله کرد عطرِ ِتو سرمست مرا گرچه نقّاش دو چشمت شدم از دور ولی حسرت دیدنِ لبخند تو کشته است مرا من چنان آیِنه ام ، صاف، ولی گرد و غبار شد سبب ، خرمگس معرکه بشکست مرا تو که از حالِ دل آیِنه ها با خبری خوب دانی که به دل ، خواسته ای هست مرا من ِ دیوانه اگر خار ، به پایت شده ام جانِ من زود نگو ، داده ای از دست مرا 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ اهل دردستانم از آبادی آلاله ها لاله ای هستم  که روئیده  به عشق ژاله ها اهل آن خاکم که از عطر اقاقی های پاک می شوندعاشق به پیری همچنان صد ساله ها ━━━━💠🌸💠━━━━
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ پروانه چه داند که به آتش کشدش شمع آتش شودش سهم تن و روشنی از جمع ━━━━💠🌸💠━━━━
✍هوالکریم ......................................................................... چه کرده با من افسونت که بد با خویش درگیرم بدون دیدن رویت ، عجیب از زندگی سیرم هزاران فتنه در دینم دو چشم نازنینت کرد به دانه، دانه مژگانت ، کمان ابرو ، زدی تیرم در این بستان عاشق کش ، هوایی جز تو در سر نیست میان رقص صدها گل ، کشید عشقت به زنجیرم چه می دانند حالم را ، سبک عقلانِ بد اندیش به شوقت چون غزل گفتم ، جهانی کرد تکفیرم مرا عاصی به فتوای کدامین شیخ می خوانند نگاهت جاذبه دارد ، بگو پس چیست تقصیرم ندارم باک، از اینکه جهانی عیب من گویند مبادا رد کنی من را ، ببینند اوج تحقیرم به چشمانت قسم ، گر یک نظر بر بهمن اندازی شود ذوقم جوان ای جان اگر چه شاعری پیرم من آن آهوی چالاکم که صیدم کرده چشمانت خدا را شاکرم بسیار از این اقبال و تقدیرم 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
✍هوالکریم ......................................................................... ای قرارِ مَه و خورشید و سماوات و زمین نورِ شمس و قمر و جمله یِ آیاتِ مبین ذالفقارِ پدرِ خاک و دو چشمِ حسنین وارثِ فاطمه و احمدِ مختار و امین حاصلِ رنجِ تمامِ رُسُلِ حضرتِ حق آخرین گنجِ خدا، مِکنتِ دورانِ پسین شادیِ قلبِ پر از دردِ تمامِ ضعفا مؤمنان، بی تو شدند آه گرفتار و حزین زود برگرد که دل از همهْ آیینه شکست بغضِ این آیِنه ها را به تماشا منشین 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════ ★
✍هوالکریم ......................................................................... دل خوش به همینم که جوابی دهدم یار یا اینکه سلامم دهد از لطف خود این بار لایق نشدم تا که دهد پاسخِ ِ من را شرمنده ام و در طلبِ دل کنم اصرار من عاشق خورشیدم و خورشید کِنِس نیست می بخشد و میتابد از او نور به رخسار آنقدر خبر دارمَ ازِ اعجازِ لبش که درمان شود از قند لبش این دل بیمار چندی است شدم مثل کبوتر به حرم ها در حلقه ی موی سیهش سخت گرفتار هر چند رها هستم و بند و قفسی نیست پرواز، به جز محضرِ عشق است چه دشوار تا حال نشد رازِ من ِ زار هویدا ای کاش شود فاش ، به هنگامه ی دیدار 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
🌹🌸🌻✧❁﷽❁✧🌻🌸🌹 می روم شاید مرا روزی به خاطر آوری بی بها پنداشتی من را سرِ بد باوری رفتنم را جشن می گیری ولی پایان جشن می شوی آگاه ، شد در حقّ ِ من ناداوری 🌹•┈┈••✾❀∞🌸∞❀✾••┈┈•🌹
✍هوالکریم ......................................................................... چادر ِ مه پاره ها را با جسارت  می برند زیورِ گل های احمر را به غارت می برند وا اسف در ظلمت شب ، عدّه ای زاغ و زغن بلبلِ گل های بی سر را اسارت می برند مست و لایعقل، به بزمِ شُرب ِ خمر ِ ملحدان سوره ی شمس و قمر  را بی طهارت می برند عزّتِ و فخرِ همه هفت آسمان را در زمین روی نی ، با سوت و کف، اهلِ حقارت  می برند سر به نیزه ، تن به خاک افتاده اند آلاله ها از اسیران هر دو جا، دل با اشارت می برند داغ ِ سنگین تر از این هرگز بنی آدم ندید بارالها سر زِ حُسنَت با شرارت می برند عاقبت سرهای خونین را بغل کرده است ،خاک بلبلان را اربعین ، تن ها زیارت می برند هر زمان برپاست عاشورا و عالم کربلاست عِرضِ حق را عدّه ای در هر سفارت می برند 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ فلسطین جلوه ای از شعله در گلزار می باشد چو میسوزد گلی در طالعش تکرار می باشد به بذر لاله های سرخ بذرافشان شده با عشق ملالی نیست این بستان پر از سنوار می باشد ━━━━💠🌸💠━━━━