eitaa logo
چند قدمی بهشت
32 دنبال‌کننده
338 عکس
110 ویدیو
49 فایل
در این کانال در خدمتتون هستیم با عناوین: 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 احکام سخنرانی نهج البلاغه داستان نکته های ناب تفسیر عکس نوشته کلیپ تصویری مهدویت پاسخ به شبهات 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ارتباط با ادمین @zhra_nasr
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز یک شنبه اول ماه ذی القعده 🔻فضیلت نماز روز یکشنبه ماه ذی القعده: در روز یكشنبه این ماه نمازى با فضیلت بسیار از رسول خدا صلّى الله علیه و آله روایت شده كه مجملش آن است كه هر كه آن را بجا آورد، توبه‏‌اش مقبول و گناهش آمرزیده شود و دشمنان او در روز قیامت از او راضى شوند و با ایمان بمیرد و دینش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانى شود و والدینش از او راضى و مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد و توسعه رزق پیدا كند و ملك الموت با او در وقت مردن مدارا كند و به آسانى جان او بیرون شود. برای_فرج_دعا_کنیم
هدایت شده از  چند قدمی بهشت
نسخه مجرب عاقبت بخیری. ‌✍آیت الله بهجت : 🌸هر کس هر روز سوره یس بخواند و ثواب آن را به حضرت زهرا(س) هدیه کند 🌸 و همچنین دعای عهد و ثواب آن را به مادر امام زمان هدیه کند، 🌸سوره واقعه هم خوانده و ثوابش را به أمیرالمؤمنین (ع) هدیه کند ؛ چه بخواهد و چه نخواهد عاقبت بخیر می شود . نخواهد هم به زور می شود. زهرا نصر: @chandghadamybehasht🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌹*"خبر خبر"*🌹  *بیست و دومین نمایشگاه ملی صنایع‌ دستی شامگاه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۲* با حضور وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در محل باغ‌ موزه چهلستون اصفهان افتتاح شد. این نمایشگاه دارای ۱۰۶ غرفه آثار صنایع دستی از همه استان های کشور است. که همزمان با هفته صنایع دستی تا ۲۶ خرداد جاری برپاست. ساعات کار نمایشگاه: از ۸ صبح الی ۱۳ از ۱۶ الی ۲۰ ورودی رایگان است .🌹👌
🔴 اعمال چهارشنبه روز
پاسخی دندان‌شکن به اون عده که تا بهشون تذکر حجاب میدی میگن اول برو اقتصاد رو درست کن
هدایت شده از بیان
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جشن ایرانی‌کُشون در اسرائیل 👈🏻 طبق تورات، کتابِ اِستِر، در زمان یکی از پادشاهان هخامنشی (احتمالا خشایارشا)، یهودیان با همدستی دربار هخامنشی، حدود ۸۰ هزار ایرانی را قتل عام کردند. 👈🏻 یهودیان از آن روز تاکنون، هر سال، یادروز پوریم و کشتار ایرانیان را جشن می‌گیرند. 🎥 ویدیو مربوط به یهودیان حِسیدی است https://eitaa.com/joinchat/1755054376C3168b232eb
هدایت شده از هراتیان فر
جوان کافری عاشق دختر عمویش شد،عمویش یکی از رؤسای قبایل عرب بود. جوان کافر رفت پیش عمو و گفت: عموجان من عاشق دخترت شده‌ام آمدم برای خواستگاری.... عموگفت:حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است...! جوان کافر گفت:عموجان هرچه باشد من می‌پذیرم. عموگفت:در شهر بدی‌ها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو...!! جوان کافر گفت:عمو جان این دشمن تو اسمش چیست...؟! عمو گفت :اسم زیاد دارد؛ ولی بیشتر او را به نام علی‌بن ابیطالب می شناسند... جوان کافر فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی‌ها (مدینه) شد... به بالای تپّه‌ی شهر که رسید دید در نخلستان جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان عرب رفت. گفت:ای مرد عرب تو علی را می‌شناسی ...؟! جوان عرب گفت: تو را با علی چه‌کار است...؟! جوان کافر گفت :آمده‌ام سرش را برای عمویم که رئیس و بزرگ قبیله‌مان است ببرم چون مهر دخترش کرده است...! جوان عرب گفت: تو حریف علی نمی‌شوی ...!! جوان کافر گفت :مگر علی را می‌شناسی ...؟! جوان عرب گفت :بله من هر روز با او هستم و هر روز او را می‌بینم..! جوان کافر گفت : مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او رااز تن جدا کنم...؟! جوان عرب گفت:قدی دارد به اندازه‌ی قد من هیکلی هم‌هیکل من...! جوان کافر گفت:خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست...!! مرد عرب گفت:اول باید بتوانی من را شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم...!! خب حالا چی برای شکست علی داری...؟! جوان کافر گفت:شمشیر و تیر و کمان و سنان...!! جوان عرب گفت:پس آماده باش.. جوان کافر خنده‌ای بلند کرد و گفت: تو با این بیل می‌خواهی مرا شکست دهی ...؟! پس آماده باش..شمشیر را از نیام کشید. جوان کافر گفت: اسمت چیست...؟! مرد جوان عرب جواب داد عبدالله...!! (بنده‌ی خدا) و پرسید نام تو چیست...؟! گفت:فتاح ،و با شمشیر به عبدالله حمله کرد... عبدالله در یک چشم به‌هم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد وبا خنجر خود جوان کافر خواست تا او را بکشد که دید اشک از چشم‌های جوان کافر جاری شد... جوان عرب گفت: چرا گریه می‌کنی...؟! جوان کافر گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد حالا دارم به‌ دست تو کشته می‌شوم... مرد عرب جوان کافر را بلند کرد و گفت: بیا با این شمشیر سر مرا ببُر و برای عمویت ببَر...!! جوان کافر گفت :مگر تو کی هستی ...؟! جوان عرب گفت منم (( اسدالله الغالب علی‌بن ابیطالب )) که اگر بتوانم دل بنده‌ای از بندگان خدا را شاد کنم؛ حاضرم سر من مِهر دخترعمویت شود..!!! جوان کافر بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت :من می‌خواهم از امروز غلام تو شوم یاعلی پس👈فتاح شد 👈قنبر غلام علی‌بن ابیطالب... ▫️یاعلی! تو که برای رسیدن جوانی کافر به آرزویش سر هدیه کردی ... ▫️یا علی! ما دوستداران تو مدتی‌است گرفتار انواع بلاها و بیماری‌ها و ...شده‌ایم ترا به حق همان غلامت قنبر دست‌های ما را هم بگیر... ◾️هر چقدر از روایت لذت بردی، ارسال کن. ✴️ بر جمال پر نور مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام )صلوات...🍃🤝 🍃 یاعلی مدد🌹🌹🌹🌹❤️ التماس دعا... ‬‏ خبرداشتید که نشر فضائل مولا امیرالمؤمنین علی ع کولاک میکنه! محشره!! پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم میفرماید اگه فضائل علی علیه السلام رو بگویی ، گناهان زبانت پاک میشود ، اگر بشنوی گناهان گوش هایت، و اگر بخوانی از روی نوشته، گناهان چشمانت، پاک میشود. حالا این فضیلت مولا علی ع را بخوانید و هم ارسال کنید تا در ثواب نشرش شریک باشید. افتخار کنید که شیعه علی ع هستید. خوشنودی آقا امام زمان صلوات
38.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«عقلانیت» 🌀🇮🇷 سیدعلی حسینی خامنه‌ای کیست ؟ 💚 فیلمی بی‌نظیر که همه‌ی ملت ایران با هر گرایش و سلیقه‌ای باید آن‌را ببینند. 🌴 شُکر نعمت، نعمتت افزون کند 🔘 حجت‌الاسلام راجی @Aqlaniyyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 شیخ حسین انصاریان همان کسی است که یک روزی این حرفو زد و بهش حمله کردند و گفتند داری سیاه نمایی میکنی‌. اون زمان اگر مسئولین این حرفشو میشنیدن امروز کار به اینجا نمیرسید. الهی هر دستی که این کلیپ به اشترک می‌ذاره به ضریح امام حسین ع بخوره
💠 مکتب تربیتی سیدالشهداء بی‌نظیر است. 💎 کافی است نوجوانان و جوانانمان را با آن آشنا کنیم؛ آنگاه است که تربیت آرام آرام در وجودشان محقق می شود و در سخت‌ترین شرایط باعث نجاتشان می‌گردد. 💢 حتما بخوانید👇 ✴️ این خاطره روحانی مسئول مشاوره به زندانیان محکوم ‌به اعدام در زندان رجایی شهر را بخوانید: 🔸حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار می‌شود، ‌شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع می‌کند و می‌رود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه می‌کند و در جریان سرقت پول‌ها، صاحب مغازه به قتل می‌رسد. او متواری می‌شود؛ اما مدتی بعد، او را دستگیر می‌کنند و به اینجا منتقل می‌شود. 🔸حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول می‌انجامد؛ می‌گویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به‌ قول‌ معروف پوست‌ انداخته و اصلاح‌ شده بود. آن‌قدر تغییر کرده بود که همه زندانی‌ها قلبا دوستش داشتند. 🔸پس از این ۱۸-۱۷ سال، خانواده مقتول که آذری‌ بودند، برای اجرای حکم می‌آیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمه‌چینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرف‌نظر کنند. همسر مقتول گفت: " من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کرده‌ام" و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچک‌ترین برادرمان واگذار شده است. به‌هرحال برادر کوچک‌تر هم زیر بار نرفت و گفت :"اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمی‌گذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سال‌ها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم." 🔸به‌هرحال روی اجرای حکم مصر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آن‌ها روبه‌رو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا به‌شدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت:"درخواستی ندارم." 🔸وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آن‌ها گفت که اگر از قصاص صرف‌نظر کنند شیرش را حلالشان نمی‌کند. به‌هرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد همه‌چیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: "من یک خواسته دارم" من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه‌ دارید تا آخرین خواسته‌اش را هم بگوید. 🔸 شاگرد قاتل، گفت: "۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کرده‌اید، حالا تنها ۹ روز تا محرم باقی‌مانده و تا تاسوعا، ۱۸ روز. می‌خواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد علاوه بر این ۱۸ سال، ۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید. من سال‌هاست که سهمیه قند هر سالم را جمع می‌کنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس (ع)، شربت نذری به زندانی‌های عزادار می‌دهم. امسال هم سهمیه قندم را جمع کرده‌ام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل (ع) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم." 🔸 حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یک‌دفعه دیدم پسر کوچک مقتول  منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت من با ابوالفضل (ع) درنمی‌افتم؛ من قصاص نمی‌کنم. برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند و هیچ‌کس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد. 🔸 وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص می‌کردید شیرم را حلالتان نمی‌کردم. خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند. 🏴   یا باب الحوائج ادرکنا.   🏴 ✍️ سعید مدنی، چشم‌انداز ایران، شماره ۱۰۴ 🌸یک مربی مرجع محتوایی مربیان ومبلغان.👇 @yekmorabbi برای دوستان خودفورواردکنید🙏 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•