فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ تـلنـگـر
📢 نـگـذاریـد در قـیـامت قــــرآن از شـما شـکـایـت کـند...
اگـر شـده روزی یـک آیـه از قـرآن را بـخـوانـیـد ولـی بـی قـرآن روزتـان را سـپـری نـکـنـید
☺️💞بـرنـامـه امـروز آیـه ۱۴۹ سـوره مـبـارکـه آل عمران هـمـراه بـا تـرجـمـه تـصـویـری بـسـیـار زیـبـا🌼🌸
📖يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ «۱۴۹»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر از كسانى كه كفر ورزيدند اطاعت كنيد، شما را به آئين گذشتگانِ كافرتان بر مىگردانند، پس به خسارت و زيانكارى بازخواهيد گشت
امام مهربانم . . .
بِنَفْسي أنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا تُضاهی
ای نعمت خاصّ خدا سلام ؛
به قَلبَت سلام ؛
به چَشمَت سلام ؛
به رنج و به بغض و به صبرت سلام
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#سلام_امام_مهربانم
صبحت بخیر
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
#حسیـــن_جــان🍃
چه گنبدی چه ضريحی عجب ايوانی
سلام حضرت ارباب،گدا نميخواهی؟
#السلام_شــاه_کربلا✋
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 نماهنگ ویژه ولادت امام علی علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲امید به آینده را از ندهید....
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
💠مجموعه محتوایی ویژه #انتخابات
🖇بدون لوگو، واترمارک و با کیفیت بالا
📌هزینه: صلوات
💢محتوای منتشر شده تا کنون
🔹روزشمار انتخاب - بسته شماره ۱
https://eitaa.com/entekhabatmedia/13
🔸روزشمار انتخاب - بسته شماره ۲
https://eitaa.com/entekhabatmedia/24
🔹روزشمار انتخاب - بسته شماره ۳
https://eitaa.com/entekhabatmedia/37
🔸روزشمار انتخاب - بسته شماره ۴
https://eitaa.com/entekhabatmedia/48
🔹روزشمار انتخاب - بسته شماره ۵
https://eitaa.com/entekhabatmedia/59
🔸مجموعه عکس نوشته نیابت
https://eitaa.com/entekhabatmedia/70
🔹عکس نوشته و تصویر پروفایل ۱
https://eitaa.com/entekhabatmedia/78
🔸عکس نوشته و تصویر پروفایل ۲
https://eitaa.com/entekhabatmedia/120
🔹عکس نوشته و تصویر پروفایل ۳
https://eitaa.com/entekhabatmedia/142
🔸مجموعه استوری - بسته شماره ۱
https://eitaa.com/entekhabatmedia/85
🔹مجموعه استوری موشن - بسته شماره ۱
https://eitaa.com/entekhabatmedia/138
🔸مجموعه پروفایل پرچمت ما را کفن
https://eitaa.com/entekhabatmedia/95
🔹مجموعه کاربرگ نقاشی کودک
https://eitaa.com/entekhabatmedia/105
🔸شعر کودکانه انتخابات ۱
https://eitaa.com/entekhabatmedia/119
🔹مجموعه پوستر ویژه انتخابات
https://eitaa.com/entekhabatmedia/125
🔸داستانک انتخابات - شماره ۱
https://eitaa.com/entekhabatmedia/137
🔹داستانک انتخابات - شماره ۲
https://eitaa.com/entekhabatmedia/225
🔸مجموعه استوری پوستر به زبان فارسی
https://eitaa.com/entekhabatmedia/152
🔹مجموعه استوری پوستر به زبان عربی - بسته شماره ۱
https://eitaa.com/entekhabatmedia/173
🔸مجموعه استوری پوستر به زبان عربی - بسته شماره ۲
https://eitaa.com/entekhabatmedia/215
🔹مجموعه پروفایل پای کار ایرانیم
https://eitaa.com/entekhabatmedia/181
🔸استوری موشن آینده ما در دستان ماست
https://eitaa.com/entekhabatmedia/180
🔹مجموعه متن کوتاه انتخابات - بسته شماره ۱
https://eitaa.com/entekhabatmedia/209
🔸استوری موشن آبروی جمهوری اسلامی
https://eitaa.com/entekhabatmedia/228
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
⛱ تکنولوژی چتر ونیزی ضد پی پی! 🤢
🔻 اینقدر که اروپاییها با فرهنگ هستن و عین گاو و گوسفند هر جایی دستشویی شماره یک و دو! میکنن، صاحب خونهها تو هر گوشهای از اینا نصب کردن!😱🤮
🔴 الان مازوخیست های غربگرا میگن کاش مگسی🪰 بودیم تو ونیز😷
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
51.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📼 نماهنگ دلِکعبه
کاری از گروه سرود یاوران مهدی (عج)
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آقای رئیسی به اردوغان : به قصد فال باز نکردم اما همینطوری اومد: خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل، انشالله رژیم صهیونیستی تمام خواهد شد.
پ.ن
کی بود میگفت اینها زبان دنیا بلد نیستند
تیکه به این درشتی وسط آنکارا به اردوغان بندازی و اون فقط لبخند بزنه از شدت تحیر
زبان دنیا بلد بودن نیست
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
به خاطر تعطیلی ها و درخواست های مکرر شما بزرگواران
امشب دو قسمت از رمان امنیتی
#نه
رو بارگذاری میکنیم انشالله
خطبه بدون نقطه معجزه ای از معجزات امیرالمومنین علیهالسلام
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
در مورد اعتکاف یه نکته بگم
هرجا معتکف هستید یا هرجوری به معتکفین دسترسی دارید
هم زمان با اینکه اجازه بدید به عبادت شون برسن و این سه روز مشغول احیاء ارتباظ شون با خدا باشن
سعی کنید از بین شون ، کنشگر اجتماعی پیدا کنید یا از بین دغدغه مندان شون کنشگر اجتماعی بسازید
برای روزهای آتی و سال های بعد نیاز مبرمی به فعال فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی داریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«امام علی علیهالسلام در قرآن»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚خاک پای حیدرم💚
ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام مبارک باد.
💐💐💐💐💐💐
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
این فرشتهی صورتی پوش هم شهید شد
نازنین آچکزهی، مجروح ۱۲ ساله انفجار تروریستی کرمان به شهادت رسید
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 علی دایی: رضایت دادن یک اشتباه بزرگ است. این (دزدی با قمه و...) یک آسیب اجتماعی است.
👈 هر چی علی آقا بگه😉
#محمد_قبادلو
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
🔸آمریکا از چین خواست که چین از ایران بخواد که ایران از انصارالله یمن بخواد که حمله هاشون رو کمتر کنن
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
🌷سلام دوستان🌷
استیکرهای متنوع و جذاب #روز_پدر رسید
بیش از ۲۰۰ استیکر #میلاد_امام_علی علیه السلام و روز پدر در "بهترین کانال استیکر و بزرگترین مرجع استیکرهای #رایگان ایتا"
هر استیکر دیگه ای هم بخواهید اینجا هست
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1275789598C6e32747676
https://eitaa.com/joinchat/1275789598C6e32747676
هدایت شده از کانال اتحاد
⏳وقت رو به پایان است
جهان در آستانه اتفاقات بسیار مبارکی است
⇜پیش بینی تحولات منطقه درگیر واقعه ظهور
⇜دشمن شناسی بارمزگشایی از پلان صهیون بین الملل و رصد بازگشت دوران سلیمان نبی
https://eitaa.com/joinchat/3936092358C70b5431ca7
🔑کلید ورود به فاز چند ماهه سرنوشتساز جهان پیش از ظهور حضرت چیست❓
🚀جنگاصلی ایران واسرائیل پس ازچه واقعهای اتفاقخواهدافتاد❓
✡️ماسون ها با پرستش شیطان چه اهدافی برای دنیا دارن❓
👌توسلات مجرب و کلیپ های ناب مهدوی ،اعمال ویژه ماه رجب،داستان ظهور به قلم شیوای مهدی خدامیان ارانی ⇩⇩
Eitaa.com/montazeranmouood313
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥 #نه 🔥
✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
💥 قسمت یازدهم 💥
🔺وقتی معمّا عمیقتر میشود، فقط باید مشاهده کرد.
حتّی مرگ تدریجی خودت را هم باید مشاهده کنی، فقط مشاهده...!
هنوز حالم بد بود. میدانستم که حالاحالاها خوب نمیشوم و مشکلات پیش آمده مخصوصاً بعداز آن فاجعه دردناک تا مدّتها اثرات قوی بر زندگیام خواهد داشت. از همه بدتر این بود که باید با آدمهایی چشم در چشم میشدم و روزها و شبها با آنها زندگی میکردم که از دردم خبر داشتند و میدانستند چه بلایی سرم آمده است. این مرا بیشتر آزار میداد.
اینقدر درگیر خودم و ترس و دلهره¬های آنجا بودم که از بعضی چیزهای معمولی غافل شده بودم. تا اینکه هویّت آن دو تا مرد هم سلّولیام برایم مهم شد!
از وقتی بچّه بودم یا خیلی ساده از کنار همهچیز رد میشدم یا خدا نکند چیزی برایم مهم بشود تا کشف و ضبطش نمیکردم، دست از سرش برنمیداشتم.
یک روز که بعداز مدّتها چشمم به آسمان و آفتاب خورده بود و باید تندتند راه میرفتیم که بدنمان نبندد و بیماریهای عضلانی نگیریم، همینطور که تندتند راه میرفتیم و میدویدیم از ماهدخت پرسیدم: «چرا این دو تا مرد هیچی نمیگن؟! زبون که تو دهنشون دارن. چرا حرف نمیزنن؟»
ماهدخت گفت: «درست نمیدونم، امّا فکر کنم حدّاقل سه چهار بار صداشون رو شنیدم و حرف زدند.»
گفتم: «این اصلاً طبیعی نیست! ینی چی که این دو تا زبون بسته هیچی حرف نمیزنن و حتّی چشم و نگاهشون به ما زنها رو خیلی کنترل میکنن چه برسه به اینکه بخوان دست درازی هم بکنن! حالا یکیشون چشماش خیلی ضعیفه و در حدّ نابینایی هست... درست! امّا کلّاً خیلی دلم براشون میسوزه.»
ماهدخت گفت: «برای منم جالبه! اونا فقط با نگاه طولانی مدّت به هم، انگار حرف می.زنن و یا منظورشون رو به هم میرسونن؛ حتّی اونی که چشماش مشکل جدّی داره.»
گفتم: «گفتی چند بار صداشون رو شنیدی، چی میگفتن؟»
گفت: «با ما که حرف نمیزدن! وقتی اونا رو برده بودن و کتک میزدن، یه دادوبیدادهایی میکردن و حرفایی میزدن.»
گفتم: «واضحتر حرف بزن، نیمه و ناقص که میگی اعصابم به هم میریزه! بگو مثلاً چی میگفتن؟»
گفت: «چه میدونم! تو هم گیر دادی! مثلاً بلندبلند میگفتن نمیدونیم؛ می-گفتن خدا لعنتتون کنه؛ میگفتن ما کسی رو نمیشناسیم؛ حتّی یه بار یادمه که یکیشون گفت تو حق نداری به «مقصود» توهین کنی و از این حرفا.»
تا اسم مقصود را شنیدم بسیار تعجّب کردم و گفتم: «مقصود؟!»
من مقصود را میشناختم. پدرم خیلی اسمش را میآورد. یادم نیست دقیقاً کی هست، امّا... آره... آشناست.
داشتیم میدویدیم که نگاه سنگین یک نفر را روی خودم احساس کردم. با چشمانم دنبالش بودم، دیدم همان پیرمرد یهودی که به من تعرّض کرده بود از دور نگاهم میکند. داشت قلبم میایستاد، تلاش کردم توجه نکنم امّا نمیشد. تا اینکه یک نفر را دنبالم فرستاد.
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
وحشت کرده بودم. به ماهدخت نگاه کردم. با قدمهای لرزان بهطرف آن پیرمرد رفتم. ماهدخت هم با من آمد. وقتی به او رسیدیم، رو به من کرد و گفت: «تو داری اینجا کامل و کاملتر میشی! حتّی داری تو شرایط زیر حدّ امکان زندگی، زنده میمونی و زندگی میکنی. برات خیلی برنامه دارم؛ چون با بقیّه زنهای اینجا فرق داری. (نگاهـش را بـه سمـت مـاهدخت برد و گفت) یکی
هستی مثل ماهدخت، مگه نه ماهدخت؟»
ماهدخت که معلوم بود از آن پیرمرد متنفّر است، امّا نمیتواند و جرأت ندارد که مخالفت کند، فقط به آن پیرمرد نگاه کرد! امّا از نگاهش میشد علاوه بر خشم و نفرت، چیزهای زیادی را فهمید.
وقتی به سلّولمان برگشتیم با صحنه بدی مواجه شدیم. دیدیم لیلما خیلی حالش بد شده و بیحال روی زمین افتاده است. بهطرفش دویدیم و تلاش کردیم به هوش بیاید. یکی بهصورتش میزد، یکی پاهایش را بالا داده بود تا خون به مغزش برسد، یکی به زور دنبال چند جرعه آب میگشت تا در حلق و دهانش بریزد.
وسط آن معرکه که همه به فکر لیلما بودیم، یکی از آن مردها که تا آن لحظه صدایش را نشنیده بودم و فقط نگاهش بود و نگاهش، خیلی غیر منتظره گفت: «دست سمت چپ لیلما اثر یه سوزن داره. نباید ازش خون میگرفتن!»
در حالتی که در بهت شنیدن صدای آن مرد حدوداً چهلساله بودیم، فوراً به ساق دست لیلما نگاه کردیم. دیدیم آره، مثل اینکه تازه از او خون گرفته بودند. ماهدخت گفت: «چرا ازش خون گرفتن؟»
آن مرد دیگر هیچچیز نگفت. ماهدخت به آن مرد نگاه کرد و سؤالش را دوباره تکرار کرد و گفت: «پرسیدم چرا ازش خون گرفتن؟ چرا فقط از این بدبخت چند بار چند بار خون میگیرن؟!»
آن مرد فقط گاهی با چهره نسبتاً در هم کشیده و عبوس به چهره ماهدخت زل میزد و هیچچیزی نمیگفت.
من به او گفتم: «آقا! لطفاً اگه اطّلاع دارین و یا چیزی دستگیرتون شده به ما هم بگین.»
همان لحظه لیلمای بیچاره یک لرز بزرگ و چند تا سرفه شدید کرد؛ همهمان هول کرده بودیم و بیشتر درگیر لیلما شدیم.
من تقریباً پشتسر ماهدخت و بقیّه بودم. تا به خودم آمدم، دیدم آن مرد به من نزدیک شده است. اوّلش کمی جا خوردم و ترسیدم، امّا چون حالتش طوری نبود که مثلاً بخواهد به من آسیبی برساند، چندان نترسیدم. انگشت اشارهاش را روی لبش گذاشت؛ یعنی هیس! دستم را گرفت و یک چیزی را کف دستم گذاشت و خیلی آرام گفت: «پیش خودت نگه دار!»
مشتم را بستم و دستم را پایین آوردم تا جلب توجّه نشود.
تا کسی حواسش به ما دو نفر نبود، آن مرد فوراً به یک گوشه برگشت و دراز کشید.
من که نمیدانستم چه خبر است همچنان بهتزده بودم. یک لحظه دستم را باز کردم. دیدم دو سه تا تار مو و یک تکّه کاغذ هست، کاغذ کوچکی بود، دو سه تا کلمه از یک کتاب بود و یک عدد، چیزی شبیه به شماره صفحه، صفحه 66!
رمان #نه
ادامه دارد...
@Mohamadrezahadadpour
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil