eitaa logo
💡روشنا
152 دنبال‌کننده
4هزار عکس
6.3هزار ویدیو
31 فایل
میخوای روشن بشی و دیگران رو روشن کنی بیا تو کانال روشنا🤗 کپی مطالب بدون لینک کانال آزاد به شرط صلوات بر محمد وآل محمد (ص) ارتباط با ادمین @Eghbal1969
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷به مناسبت ۴ خرداد روز دزفول، روز ملی مقاومت و پایداری 🌷حضرت امام‌ خمینی(ره) در تقدیر از این مردم فرمودند: «شما دزفولی‌ها امتحان دادید و از این امتحان خوب بیرون آمدید. شما دین خود را به اسلام ادا کردید» یا مقام معظم رهبری فرمودند: «هم مقطع ورودی خوزستان گرفته می‌شد. اینکه مرحوم قاضی در دزفول ماند و موجب شد که مردم در دزفول بمانند و با این همه موشکی که به دزفول زدند، دزفول تخلیه نشود، راز آن اینجاست؛ چون اگر دزفول از سکنه خالی می‌شد، گرفتن آن آسان بود؛ مرحوم قاضی با آن چشم نابینا، در آن شهر ماند و موجب شد که همه در آنجا بمانند». این گفته‌ها موجب افتخار و سرافرازی دزفولی‌هایی‌است که به هشدارهای موشک‌ باران رادیوی بعث عراق که به «الف دزفول» مشهور شد، پوزخند می‌زدند. 💥بازار و مغازه‌های دزفول، تعطیل نبود و جو فرهنگی و مذهبی شهر هم باعث شده بود که خیلی از فرماندهان و رزمندگانی که پادگان و مقر یگان شان در اطراف دزفول بود خانواده‌های شان را به دزفول بیاورند، خانه‌ای اجاره کنند و خود هر چند روز یک بار به مرخصی بیایند و به خانواده سرکشی کنند. خیلی از رزمندگان عزیز کشورمان، خوب با دزفول و مردم خونگرمش، با امامزاده آن یعنی حضرت محمدبن‌ موسی‌ الکاظم(ع) معروف به سبزقبا و محله‌های شهر و... با رودخانه دز و آب و شنای در آن، آشنا هستند. در تابستان و هنگام خرماپزان و در گرمای طاقت‌فرسای خوزستان زیر پل قدیم و جدید دزفول، رزمندگان جوان در رود دز شنا می‌کردند و خود را به آب خنک رود می‌سپردند. اغلب مغازه‌ها و حتی منازل شهر پذیرای رزمندگان برای استراحت و تماس با شهر و دیارشان بودند. بستنی‌فروشی‌های دزفول پاتوق رزمندگان بود. آب‌هویج و بستنی یکی از خوردنی‌های مطلوب آنها بود. همچنین رستوران‌ها، قهوه‌خانه‌ها و حمام‌ها دایر بود و رزمندگان مشتری‌های پروپاقرص‌شان بودند. 💥یکی از عناصر روحیه‌ دهنده به رزمندگان، رادیو جبهه بود. رادیو جبهه از دزفول برای کل جبهه جنوب پخش می‌شد. شاید باورش سخت باشد که چند جوان کم‌تجربه با یک ضبط صوت و میکروفون این رادیو را راه‌اندازی کرده باشند. آنها با همین بضاعت کم توانستند رادیویی تأسیس کنند که با استقبال کم‌نظیر رزمندگان و مردم خوزستان مواجه شد. آهنگ و موزیک برنامه از همین ضبط صوت معمولی پخش می‌شد و چند رزمنده و جوان دزفولی مسئولیت نوشتن برنامه‌های رادیو جبهه را به‌عهده داشتند... 💥مردم شهید پرور دزفول  مدت هشت سال دفاع مقدس با وجود اصابت موشک بر شهر، همزمان بخش های تخریب شده را بازسازی می کردند و اراده رژیم بعثی در خالی کردن شهر و درهم کوبیدن آن را به یکی از آرزوهای دست نیافتنی متجاوزان مبدل کردند.در این مدت باوجود موج تبلیغی و تهدیدات گسترده رژیم بعث عراق و بلندگوهای شبانه روزی حامیان آنان، اهالی دزفول هرگز تسلیم ‌نشدند و هر هفته همراه رزمندگان به امامت آیت الله قاضی، نماز جمعه را در این شهر اقامه می‌ کردند. این شهر در دوران جنگ بارها مورد هجوم و موشک‌ باران رژیم عراق بود تا آنجا که آن را با نام شهر موشک‌ها یاد کرده‌اند... ⭐دشمن بعثی ۱۷۶ موشک زمین به زمین، ۲۵۰۰ گلوله توپ و ۳۳۱ راکت هواپیما به دزفول زد و بیش از ۱۹ هزار واحد مسکونی و تجاری در این شهر تخریب شد... 💥وقتی دزفول ایستاد👈 دشمن بعثی ۲ لشکر از ۶ لشکری که برای حمله به خاک میهنمان آماده کرده بود، مامور فتح دزفول کرد تا خوزستان را دور بزند و درنهایت این استان را به تصرف خود درآورد و اگر مقاومت مردم دزفول نبود، خوزستان سقوط می کرد، عملیات فتح المبین وجود نداشت و مقدمه آزاد سازی خرمشهر فراهم نمی شد. دزفول در مقاومت قهرمانانه اش ۲ هزار و ۶۱۰ شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرد که از این تعداد ۲۵۰ شهید از سه روز تا ۱۰ سال داشتند. به پاس مقاومت عزتمندانه این شهر در سال ۱۳۶۵، دزفول به عنوان شهر نمونه معرفی شد و لوح زرین آن در یکی از میدان های شهر نصب شد.
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(۷۰) ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔹 : «دشمن همیشه سعی می کند خودش را در نظر شما بزرگ و قوی جلوه بدهد . سعی کنید بشناسید دشمن در چه وضعیّتی است ،چه ضعف هایی ،چه ناتوانی‌هایی دارد. دشمن را بشناسید ، نقشه‌ های دشمن را بشناسید . خیلی‌ ها در مقابل نقشه‌ی دشمن غافلگیر می شوند.[ مراقب باشید ] غافلگیر نشوید. ۱۴۰۱/۰۹/۰۵🇮🇷 ♦️ ، ♦️لطفا نشر دهید، ارادتمند: را دنبال کنید 👇👇👇 @chanelroshana
10.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این سکانس از فیلم را تا بدانند برای رسیدن به میز مسئولیت شان از چه مسیری گذشته اند...در جمهوری اسلامی برای برپایی هر میز مسئولبت ، حدود هفتاد شهید داده ایم، آتش جهنم و قهر الهی، پاداش بعضی از انسان های ناسپاسی باشد 👈 که در هر لباسی و در هر مسئولیتی دارند👈 پارتی بازی، اختلاس، دزدی، کم کاری و ناراضی تراشی می کنند... به یاد امام و شهدا و همه درگذشتگان در این شب جمعه ، بخوانید فاتحه مع الصلوات ارادتمند: روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
(ص) (ع) 🏴 فقدان و غم رفتن پيامبر خوبی‌ها حضرت محمد (ص)، او که گام‌های مهتابی‌اش شب‌های جهل بشر را به جاده‌های راستی کشاند و شهادت تنهاترین سردار، امام حسن مجتبی (ع) تسلیت و تعزیت باد.🏴 پشت اهالی ایمان شکسته و عشق داغدار است.... ⚫️ پیامبر اکرم (ص): ☑️ اَحَبُّ الاعمالِ اِلَی اللهِ الصَّلاةُ لِوَقتِها ثُمَّ بِرُّ الوالِدَین ثُمَّ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ؛ ◼️ بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است، آن‌گاه نیکی به پدر و مادر، آن‌گاه جنگ در راه خدا📚 "کنز العمال"، ج۷، ص۲۸۵، ح۱۸۸۹۷ ⚫️ امام حسن مجتبی (ع): ◼️ هر آينه برآوردن حاجت و رفع مشكل برادرم، از يك ماه اعتكاف، در مسجد - و عبادت مستحبّى نزد من - بهتر و محبوب‌تر است. 📚 "كلمة الامام الحسن عليه السلام"، ص۱۳۹ 🎈امام حسن (ع) بخشنده و با کرامت بود و هیچ سائلى را ردّ نمى ‏کرد و هیچ امیدوارى را ناامید نمى‏ گردانید… 📚مسند امام المجتبی؛ ص۱۳۴، ج۱۸ 🌹از شمامي‌خواهم كه جنازه مرا گلباران نكنيد, چون كه پیکر "امام حسن (ع)" را تير باران كردند... در تشييع جنازه ام آواي قرآن سر‌‌ دهيد تا منافقين از صداي آن گوش شان كر و چشم شان به خاطر شما كور شود... نكند كه براي من با صداي بلند گريه كنيد و دشمن را شاد كنيد و اگر هم گريه مي كنيد آهسته، شهادت كه اصلا گريه ندارد... موقعي كه من شهيد شدم دست هايم را از تابوت بيرون بگذاريد كه بدانند من با خود چيزي نبرده ام و چشم هاي مرا باز بگذاريد كه بدانند كه من كوركورانه به جبهه نرفته ام و عكس اما عزيزمان را بالاي عكس كوچكم جلو تابوتم بزنيد كه بدانيد كه در خط امام بودم و كتاب قران روي تابوتم بگذاريد تا ببينند كه پيرو اسلام وقران بودم... ودر ضمن كسي كه امام را قبول ندارد درتشييع جنازه من شركت نكند وبر من نماز نخوانند. امام قلب من است. مادر چشم من است بدون چشم مي شود زندگي كرد بدون قلب زندگي ممكن نيست... خاطره ایی از روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
11.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌👈 !؟ گلبول سفیدی که گفت: هرکسی رو تو قبر خودش میذارن!!!!😕❌‌ روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
زندگی به سبک شهدا.pdf
حجم: 51.14M
☀️انتشار رایگان pdf👇 📗 👈 خاطراتی بسیار زیبا از شهدا و رزمندگان و... تألیف که بمناسبت فرارسیدن ، تقدیم شما دوستان و عزیزان میشود. لطفا این کتاب را مطالعه کنید و با الگوی رفتاری و مکارم اخلاقی شهدای عزیز ایران اسلامی بیشتر آشنا شوید و برای اینکه در ثواب آن شریک باشید، بی زحمت آنرا منتشر کنید.... مهرماه ۱۴۰۲ ارادتمند روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
19.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
!؟ است🤔 این کلیپ را با دقت چند بار تماشا کنید و افتخار کنید به زنان با حجاب، با وقار و با عفت جامعه اسلامی ، برای سلامتی مادران، خواهران، دختران و همسران با حجاب و با عفت ایران اسلامی، صلوات بفرست، ارادتمند: روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
بایدن: اگر اسرائیل الان هم وجود نداشت، ما باید یک اسرائیل، تاسیس می کردیم ترامپ: ما داعش را بوجود آوردیم روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
4.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام این ۹۰ ثانیه را چند بار تماشا کنید و به دست مسئولین برسانید که سه راه از بین بردن تمدن ها چیست!؟ ۱_ از بین بردن خانواده ۳_ نابودی آمورش ۳_بی اعتبار کردن الگوها استکبار و دشمن دقیقا با همین راه و شیوه دارد به ما حمله می کند با همین شیوه دارد این سه رکن اساسی را نابود می کند... دغدغه اصلی مردم مومن و دین دار این است. لطفا نشر دهید روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
🌷تیک‌تاک عقربه‌های ساعت را می‌شنوید؟ دارد ثانیه به ثانیه نزدیک‌مان می‌کند. نزدیک و نزدیک‌تر به یک روز سرنوشت‌ساز و در یاد ماندنی. باید کمر بست و آماده جهاد شد. میدان،‌ میدان جنگ نیست؛‌ اما هست و سنگر نزدیک من و تو؛ پشت خاکریز نیست که پای صندوق‌های رأی است. که گفته کارزار پایان یافته؟ این جبهه هنوز سرباز می‌خواهد. سربازانی که تیزی تیر انتخاب‌شان چشم استکبار را از حدقه بیرون بیاورد، تا کور شود هر آن که بزرگی ایران و ایرانی را نتواند دید. دشمن، چشم انتظار بماند تا بار دیگر حیرت‌زده شود از حماسه‌سازی یک ملت؛ ملتی که امام او، حماسی‌ترین پیر دهر، مامش حماسه‌پرورترین مادر و حماسه‌هایش خواندنی‌ترین حماسه‌های دنیاست.روایتِ این بار، حماسه سیاسی آنانی است که رفتند 👈 تا امتداد خون‌شان اثرانگشت من و تو باشد. 🌷هر کس به اندازه توانایی خویش احساس مسئولیت کند. در انتخابات با هوشیاری تمام به تقویت اسلام بپردازید. مبادا بگویید چیزها گران شده یا اجناس کم است و هی نگویید انقلاب برای ما چه کرده، بگویید ما به عنوان یک شیعه امام زمان (عج) چه کاری برای انقلاب و امام زمان (عج) کرده‌ایم 👈 امام و شهدا، نظاره گر اعمال ما و چگونگی پاسداری ما از انقلاب اسلامی و دستآوردهای آن می باشند ارادتمند:
✫⇠ ✍ به روایت همسر شهید(۳) 💥به دنبال غائله کردستان، به پاوه عزیمت کردم و مسؤلیت روابط عمومی سپاه پاوه را به عهده گرفتم... چون رفتنم به پاوه مصادف شد با آشنائی با همسرم... بهتر دیدم بقیه زندگی نامه ام را از زبان همسرم بشنوید... 💥 صدای ابراهیم را می شنیدم می ترسیدم. خودش هم بعدها گفت : همین حس را داشته وقتی مرا میدیده، یا صدام را می شنیده. حس من فقط این نبود.... من ازش بدم می آمد. نه به خاطر این که بمن گفت : مگر یاسین توی گوشم می خوانده. این هم خب البته هست...  ولی چیز دیگری هم هست. که بعد از آن همه دعوا واسطه بفرستد برای خواستگاری... 💥باید خودش حدس میزد که بش می گویم، نه...باید می فهمید که خواستگاری از من توهین است... یعنی من هم حق دارم مثل خیلی های دیگر برای شهید شدن آمده باشم و به خاطر آن، آمده باشم پاوه... ازش بدم آمد که همه اش سر راهم قرار می گرفت، همه اش می آمد خواستگاری ام، همه اش مجبور می شدم آرام و عصبی و گاهی با صدای بلند بگویم : " نه "...  یا نه، اگر بهش گفتم آره، باز سر عقد ازش بدم بیاید، که چرا باید همه چیز را برای خودش بخواهد... حتی مرا، حتی شهید شدن خودش را... 💥 باورتان می شود آن لحظه ائی که بی سر دیدمش بیشتر از همیشه ازش بدم آمد؟... خودش نبود ببیند یا بشنود چطور می گویمش بی معرفت، یا هر چیز دیگر، تا معرفت به خرج بدهد، بیاید مرا هم با خودش ببرد... قرارمان این را می گفت. که اگر هم رفتیم با هم برویم. 💥 تا آن روز که آتش به جانم زد، گفت : "دلم خیلی برات تنگ می شود، ژیلا، اگر بروم، اگر تنها بروم..." می گفت : می رود، مطمئن است، زودتر از من, تا صبوری را کنار بگذارم، بگویم : "تو شهید نمی شوی، ابراهیم.... تو پدر منی، مادر منی، همه کس منی... خدا چطور دلش می آید تو را از من جدا کند؟ ابراهیم مرا؟ ابراهیم  مهدی را؟ ابراهیم مصطفی را؟ نه، نگو... خدای من خیلی رحمان است، خیلی رحیم است..." 💥خرداد 59 بود به گمانم...  روز اول، از راه رسید، خسته و کوفته بودیم، که آمدند خبر دادند مسئول روابط عمومی سپاه پاوه گفته: تمام خواهر ها و برادر های اعزامی باید بعد از نماز بیایند جلسه داریم. 💥 آن روز بهش می گفتن: "برادر همت..."فکر کردم باید از کردهای محلی باشد. با آن پیراهن چینی وشلوار کردی و گیوه ها و ریشی که بیش از حد بلند شده بود.... اگر می دانستم تا چند دقیقه دیگر قرار است ازش توهین بشنوم یا ازش متنفر بشوم، شاید هرگز به دوستم نمی گفتم :" توی کرد ها هم انگار آدم خوب هم پیدا می شود... " 💥آن روز آمد سر به زیر وآرام و گاهی عصبی، گفت :" منطقه حساس است و سنی نشین و ما باید حواس مان باشد که با رفتار و کردارمان حق نداریم اختلافی بین سنی و شیعه درست کنیم... " همه با سکوت تاییدش کردیم....گفت: "مهمان هم داریم. او روحانی سنی بود." 💥 حرف هایی گفته شد و بحث کرده شد. نتوانستم بعضی هاشان را هضم کنم... وارد بحث شدم، موضع گرفتم. مقبول نمی افتاد. ابراهیم عصبی شده بود. چاره نداشت که بهم برگردد. اما نمی شد، نمی توانست. من هم نمی توانستم. یعنی فکر می کردم نباید کوتاه بیایم. تا جایی که مجبور شدم برای اثبات حرفم قسم بخورم. به کی؟ به حضرت علی علیه السلام...مهمان بلند شد ناراحت رفت. ابراهیم خون خونش را می خورد. نتوانست خودش را کنترل کند. فکر کنم حتی سرم داد زد، وقتی گفت:"مگر من تا حالا یاسین توی گوش شما می خواندم؟ این چه وضع حرف زدن بامهمان است؟" 💥من هم مهمان بودم. خبر نداشت خانواده ام راضی نبودند بیایم آنجا. و بیشتر از همه پدرم. که ارتشی بود و اصلا آبش با این چیزها توی یک جوی نمی رفت. خبر نداشت آمدنی راه مان راگم کرده بودیم و خسته بودیم وخستگی مان حتی با آن نان و ماست هم در نرفت... خبر نداشت توبه هایم را کرده بودم و حتی وصیتنامه ام را هم نوشته بودم.... آن وقت او داشت به خودش حق می داد، جلوی همه سر من داد بزند و یاسین را به سرم بکوبد... بلند شدم آمدم بیرون... 💥 یادم می آید، جنگ شروع شده بود، از طرف دانشگاه برامان اردو گذاشتند. قرار بود برویم مناطق مختلف با جهاد سازندگی و واحد های فرهنگی سپاه همکاری کنیم. ما را فرستادن کردستان. راننده خواب الود بود و راه راعوضی رفت. رسیدیم کرمانشاه. گفتند نیروها باید تخلیه شوند. سنندج شلوغ بود و پاوه تازه به دست دکتر چمران آزاد شده بود و همه چیز نا آرام. مرا با شش پسر و دختر دیگر فرستادند پاوه... همه مان دل مان کردستان بود. که ابراهیم آمد آن جور زد غرورم را شکست. همان جا قصد کردم سریع برگردم بروم اصفهان. اما نمی شد، نمی توانستم. غرورم اجازه نمی داد. سرم را گرم کردم به کارهایی که به خاطرش آمده بودم ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
دهم ماه رمضان روز رحلت جانگداز (س) 💐 در روايتی نقل شده است كه حضرت خديجه (س) در کنار پنج تن آل عبا، در آخرت محبان وشيعيان را شفاعت می‌کند. ⚪️ بشر بن حبيب مى گويد ازامام صادق (ع) راجع به تفسير آيه, «بين آن دو پرده ‏ای است و در اعراف مردانی هستند»، سوال شد، امام فرمود ديواری بين بهشت وجهنم است، که پيامبر(ص)، على، حسن، حسين، فاطمه و خديجه (س) بر روى آن ايستاده‌اند فرياد مى ‌زنند كجايند محبين ما كجايند شيعيان ما؟... دوستان و شيعيان را به خدمت آن بزرگواران مى ‏آورند که آنها را به نام و نام پدرهاشان می ‌شناسند اين است تفسير آيه‏ "يعرفون كلا بسيماهم‏" دست آنها را می ‌گيرند و از پل صراط عبور می دهند و وارد بهشت می نمايند... : بحار الأنوار - ط مؤسسة الوفاء العلامة المجلسي ج: 24 ‍💥یکی از اساتید می فرمودن؛ هرکس حاجت مهمی داره، در شب و روز رحلت حضرت خدیجه (س) به ایشان متوسل بشه و به تعداد ابجد اسم ایشان، یعنی 622 بار صلوات برای ایشان بفرستد.ان شاءالله حاجت خود را می گیرد.حضرت خدیجه (س) ام المومنین است و بسیار بخشنده هرکس مال حلال، همسر خوب و فرزند خوب میخواهد ، و در واقع هر کس دنیای حلال می خواهد به ایشان متوسل شود. ‍ ‍ 🍁خدیجه ی انقلاب :مرحوم خانم محریزه بوسعدیا ( لعیب ) اهل تونس و از ساکنین شهر پاریس بانوی بزرگواری که ۳۵سال قبل به مذهب تشیع مشرف شد این مرحومه از ثروت زیادی برخوردار بود خودش می گفت که قبلا ها به مرکز ایرانی ها می آمده و مهر نماز ها را می ربایده چون گفته بودند اینها بت پرست هستند بعد که اگاهی پیدا کرد و شیعه شد دایم استغفار می کرد... وقتی شیعه شد تمام خدمه و دوستان او نیز شیعه شدند خانم لعیب به پیروی از سرور خود حضرت خدیجه کبری (س) تمامی ثروت خود را در راه اسلام خرج کرد. بنحوی که در اخر عمری اموراتش بسختی می گذشت تمامی افتخار ایشان این بود که امام خمینی ( ره ) شخصا با یک چایی با دست مبارکش از این ایشان در جمکران پذیرایی کرده است...📌خانم لعیب در پاریس در گذشت و در شهر قم بخاک سپرده شد... 💥یکی از معجزات الهی که منجر به پیروزی عملیات فتح‌المبین شد، آخرین شناسایی شب قبل از عملیات بود. من، حسین قجه‌ای و محسن وزوایی برای یافتن بهترین مسیر هدایت گردان به پشت جبهه دشمن و تصرف توپخانه آنها به مأموریت رفتیم. پس از اتمام کار شناسایی برای استراحت دور هم نشسته، کمپوتی را باز کردیم و در حالی که آرام صحبت می‌کردیم مشغول خوردن شدیم و به یکدیگر تأکید می‌کردیم که قوطی خالی را با خود ببریم تا نشانی از خود به جا نگذاشته باشیم. 💥با خوشحالی به مقر بازگشتیم و پس از ارائه گزارش کار، ناگهان به خاطر آوردیم که غفلت کرده و قوطی را همانجا گذاشته ایم. دیگر کاری نمی‌توانستیم بکنیم و فقط به خدا توکل کردیم. اوایل شب بعد، چند ساعتی پس از حرکت گردان، محسن وزوایی با بی سیم اعلام کرد که راه را گم کرده است. همه نگران بودند حتی فرمانده‌مان حاج احمد متوسلیان به سجده رفته و با گریه به پروردگار التماس می‌کرد. چند لحظه بعد خبر داده شد که گردان راهش را پیدا کرده و عملیات با رمز فاطمه الزهرا (س) آغاز شد. بعدها فهمیدم فرمانده گردان مسیر را از روی همان قوطی جا مانده پیدا کرده است  عملیات فتح المبین بامداد دوم فروردین ماه سال ۶۱ در جغرافیایی به وسعت ۲۵۰۰ کیلومتر در جبهه جنوب ایران آغاز شد. این عملیات که تا روز دهم فروردین به طول انجامید؛ چهار مرحله داشت و چهار قرارگاه عملیاتی از چهار محور شوش، رودخانه کرخه، کوه میشداغ، در جاده اهواز-اندیمشک و غرب دزفول حمله را آغاز کردند. فرماندهان ارتش و سپاه در این عملیات؛ آزادسازی بخش هایی از خاک ایران، انهدام لشگرها و ادوات نظامی عراق و در نهایت دور کردن خط مقدم و آتش موثر عراق از مرزها را به عنوان اهداف اصلی طراحی کردند. منطقه عملیات به چهار محور تقسیم شد و چهار قرارگاه قدس، نصر، فجر و فتح مسئولیت این چهار محور را برعهده گرفتند. مسئولیت «محور تی‌شکن» و «چاه نفت» برعهده قرارگاه قدس بود، غرب پل نادری را قرارگاه نصر اداره کرد، قرارگاه فجر مسئولیت غرب شوش را عهده دار شد و در نهایت  محور رقابیه و تصرف این تنگه هم با قرارگاه فتح بود. مروری بر عملیات فتح المبین و روزهای پیش از آن | موسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان https://www.mfpa.ir/fa/news/8324/%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%81%D8%AA%D8%AD-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D9%86