هنوزم منتظرت میمونم.
که از در بیای بگی؛
دیدی شد جان دل؟!
دیدی رسیدیم به جایی که حقمون بود؟!
دیدی آفتاب دوباره طلوع کرد؟!
و کلی از این دیدنی ها،که نه خوابه،نه دروغ نه خیالات :)!
هنوز اونقدر آدم خوب وجود داره، که نیازی نباشه رفتار زشت کسی رو تحمل کنی. اونقدر احساس وجود داره، که نیازی نباشه تنفر یا بی تفاوتی کسی رو انتخاب کنی. اونقدر اندیشه های مثبت وجود داره، که نیازی نباشه افکار منفی و سیاه کسی رو همراهی کنی؛ فقط باید شجاعت تصمیم گیری، ترک کردن و تغییر رو داشته باشی.
بخون برام لالایی تا ببینم تو خواب خنده هات
دستامو بگیر دردما از تو نگاهم ببین...
نشون بده رنگارو بهم بگو تموم میشن روزای سیاه سفید
وقتی حواسم به تو پرت میشه همه چی قشنگ میشه!
منو ببر هرجا میخوای مگه هیچ جا با تو بد میشه؟
دستهایت کجا هستند؟ دستهایت که مثل خبر بیداری از روی پوستم میگذشتند. دستهایت که وقتی میگرفتمشان، از وحشت سرنگونبودن میان زمین و آسمان، خالی میشدم.
-از نامهی فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
دل های ما که به هم نزدیک
باشند
دیگر چه فرقی می کند که کجای
این جهان باشیم؟
دور باش اما نزدیک
من از نزدیک بودن های دور
می ترسم...
- شاملو
میدونی تهش چی میشه؟
تهش میریم رو سبزه ها دراز میکشیم به آسمون نگاه میکنیم و بعد بلند داد میزنیم انگار که سال هاست صدامون خفه شده بعدش که گلومون قشنگ درد گرفت میریم باهم شیرکاکو داغ میخوریم و بهت یادآوری میکنم هرچی بشه من کنارتم.
«و من چرا از شهرها و سرزمینها حرف میزنم؟
تو شهرِ منی...
چهرهات وطن من است
صدایت وطن من است»
📚صد نامهی عاشقانه:
نزار قبانی
دورترین فاصله در دنیا؛
فاصلهی من است با تو؛
وقتی رو به رویت ایستادهام و دوستت دارم،
بی آنکه تو بدانی...
- رابیندرانات تاگور
اتفاقا بوی خودکشی میداد.
چشماش بوی اشک.
دستاش بوی خون.
ولی باز میگفت؛
ببین زندگی هنوز قشنگیاشو داره.