❤️بنام خداوند متعال ❤️
زدم فریاد خدایا این چه رسمی است ،
رفیقان را جدا کردن هنر نیست ،
رفیقان قلب انسانند خدایا ،
بدون قلب چگونه می توان زیست.
توی دنیا
دوست های خوب محدودن
ولی دوستای خوب
دنیای نامحدودن
دلتنگ دوستای خوب و با معرفتم که آسمانی شدند
رفیق آسمانی
روحت شاد و
یادت گرامی
یاد کنیم از شادروان فقید سعید آقای کربلایی رضا جمالی با قرائت فاتحه ای با صلوات بر محمّد وآل محمّد(صل الله علیه وآله وسلم)
@channelsangak
❤️بنام ایزد منان ❤️
یه لحظه دلم خواست صدایت بکنم ،
گردش به حریم با صفایت بکنم ،
آشوب دلم به من چنین فرمان داد
در سجده بیفتم و دعایت بکنم.
خدایا بارپروردگارا این چه رسمی است که خوبان را خیلی زود به درگاه خویش می بری و ما را از گوهر وجودشان در این زمین و دنیای بی وفا بی بهره می سازی؟!!!! و چه سخت است
اما فراقی سخت تر از فراق رفیق شفیق نیست که نیست
رفیق آسمانی روحت
شاد
یادت گرامی
یاد کنیم از زنده ياد شادروان آقای حاج سید محمد علی ناصر حسینی و اجداد طاهرینش را با قرائت فاتحه ای با صلوات بر محمّد وآل محمّد( صل الله عليه و آله و سلّم)
@channelsangak
🥀بسم رب الشکور🥀
#تقدیر_تشکر
در سرزمین خاطره ها آنان که خوبند ،همیشه سبزند 🍀
و آنانکه محبت ها و دوستی ها را بر قلبشان برافراشتند، همیشه به یاد می مانند💚
🔹️با شایستهترین و عالیترین عبارات و سخنان به هر زبان و هر لهجه میستاییم، محبتهای شما بزرگواران را.
بدین وسیله مراتب قدردانی و تشکرخود را از یکایک شما سروران، دوستان، آشنایان، بستگان و اهالی محترم روستای سنگک که در #مراسم_سالگرد و یادبود پدربزرگوارم #شادروان آقای عبدالله یعقوبی🌷 شرکت نموده و با ابراز همدردی، موجب تسلی خاطرمان شدید صمیمانه تقدیر و سپاسگزاری مینمایم
🔸️از عنایت ، حسن توجه و پیگیری وتلاشهای بی وقفه اعضای محترم #شواری_اسلامی ، دهیاری روستای سنگک ، کارکنان #راهداری غرق آباد و آقای مهندس سلیمی بابت بازگشایی ونمک پاشی جاده در آن هوای نامساعد و کولاک که باعث رفاه و آسایش مسافران ومیهمانان ما شدند از صمیم قلب از این سروران گرامی تقدیر و تشکر نموده و برای همگان از خداوند رحمان، حضور در مرکب نورانی امام زمان (عج) را در عصر ظهور مسئلت مینماییم🙏
باعرض تقدیم واحترام شایسته
عقیل یعقوبی ۱۴۰۱/۱۱/۱۶
@channelsangak
❤️ بنام خدا ❤️
#داستان شب
👈 بندگی خدا
«ابو نصر سامانی» وزیر سلطان طغرل بود، او عادت داشت، پس از نماز صبح بر سر سجاده می نشست اَوْراد و اَذْکار و دعا می خواند تا اینکه آفتاب طلوع کند، آنگاه به خدمت سلطان می رفت.
یک روز صبح که آفتاب طلوع نکرده بود، سلطان کسانی را به دنبال وزیر فرستاد و به او گفت: برای امر مهمی وزیر را بگوئید بیاید.
فرستادگان آمدند و او را بحضور شاه خواندند. وزیر چون ادعیه و اَوْرادَش تمام نشده بود، بفرمان شاه التفات نکرده، و به دعا و مناجات ادامه نمود. آنان به حضور سلطان آمده و او را از عدم توجه وزیر آگاه کردند.
وزیر چون اَوْرادَش تمام شد، به خدمت سلطان آمد، شاه با نهایت خشم و غضب گفت: چه شده که به گفته ما اعتنا نمی کنی، و چرا وقتی فرمان ما به تو رسید به تأخیر انداختی؟!
وزیر گفت: «شاها من بنده خدا هستم و چاکر شما، تا از بندگی خدا فارغ نشوم به چاکری نتوانم پرداخت». این کلمه در سلطان چنان اثر کرد که گریان شده و وزیر را تحسین کرد و گفت: «بندگی خدا را بر چاکری ما مقدّم دار تا به برکت آن سلطنت ما پابرجا باشد.»
📗 #داستانهای_سوره_حمد
✍ علی میرخلف زاده
📚هر شب یک #داستان جذاب و خواندنی در کانال رسمی روستای سنگک📚✍🏻
@channelsangak
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️بنام خدا ❤️
▪️دراین شب معنوی
🤍ما از عمق
▪️وجودمان خدا را خواندیم
🤍برای آرزوهای خوبتان
▪️برای رفع غمهایتان
🤍برای قلب زیبایتان
▪️برای شادیهایتان
🤍به درگاهش دعا کردیم
▪️و میدانیم که او
🤍از قلب شماعزیزان خبـر دارد
شبتـون آرام و در پناه خدا ❄️
@channelsangak
❣ #سلام_امام_زمانم❣
چــه شود که #نازنیـنا
رُخ خـــــود بـه مـــــن نمـائی
بـه تبسّمی، #نگـــــاهی
گـــِــرهی ز دل گـشائی
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@channelsangak
❤️بنام حضرت دوست ❤️
🌸با ســــــلام و ادب و احترام محضر شماعزیزان گرانقدر
🌾صبح زیبـاتون بخیر و نیکی
🌸امیدوارم
🌾در پناه لطف خدا
🌸و عنایت حضرت زینب_س
🌾روزتون پر از رحمت
🌸دلتون پر از محبت
🌾زندگیتون پراز بركت
🌸لحظه هاتون پراز موفقيت
🌾و عاقبتتون ختم به بخیر باشه
🌸حاجت روا باشید ان شاءالله
دوشنبه تون سرشاراز آرامش☕️🌸
@channelsangak
باسلام واحترام
خدمت همه هموطنان وهمشهریان عزیز میرساند
#آلبوم خاطرات روستای سنگک بنام #پیج_یادگاران سنگک در برنامه اینستاگرام در حال فعالیت است
شما هم میتوانید تصاویر روز روستا را در پیج اینستاگرام مشاهده کنید
@yadegaran_sangak
لطفا همراه ما باشید🙏
@channelsangak
بسمه تعالی
باسلام و احترام حضور همشهریان و همراهان گرامی
#فضای_مجازی از زمان ورود به زندگی روزمره مردم، نقش بسیار مهم و پررنگی در محاورات همگانی داشته و هر فردی بنا بر خواسته شخصی خود از این فضا بهره مند گردیده است.
البته ذکر این نکته ضروری است که بعضا محیط مجازی موجبات مشکلات و معضلات متعددی برای استفاده کنندگان از این فضای مبادلاتی فراهم نموده که باعث خسارات عدیده ای برای برخی از کاربران گردیده است ولیکن ذات این فضا بسیار مفید و قابل بهره برداری مثبت جهت استفاده بهینه اقشار مختلف جامعه است.
یکی از شاخه های متعدد این فضا، ایجاد کانالها گروه های خانوادگی، دوستانه و فامیلی است که این امر بسیار بسیار مثمر ثمر و قابل اتکا برای مردم جهت اطلاع از احوالات همدیگر و سایر خواسته های رایج میباشد.فعالیت
#کانالهای رسانه ای #روستای_سنگک موجب شده تا نام و مختصات جغرافیایی و گردشگری روستایمان در بین بسیاری از هم میهنان در اقصی نقاط ایران عزیز مان شناخته شده و عده کثیری از هم وطنان جهت آشنایی بیشتر باروستا به دیار ما سفر نمایند
از اهم فعالیتهای این کانالها که از سال ۱۳۹۵ شروع شده میتوان به اطلاع رسانی از مراسمات مختلف، معرفی پیشینه تاریخی و مناطق مختلف گردشگری روستا، آشنایی با درگذشتگان و خدمتگزاران قدیمی، بازتاب اقدامات انجام شده توسط شورای محترم روستا و سایر اطلاعات مورد نیاز اشاره نمود
امروزه فضای مجازی روستا باعث شده #نام روستای سنگک در کلیه شهر وروستاهای ایران #ارتقاء پیداکنه
هرچند که در این راه قطعا نواقص و کاستی هایی داشتیم که امیدواریم همشهریان بزرگوار این کاستی ها را به دیده عفو بنگرند.
علی ایحال با تقدیر و تشکر از همه همراهان عزیز که همواره با انتقادات و پیشنهادات خود مارا در انجام وظیفه رسانه ای خود یارو و مددکار بوده اند، امیدواریم منبعد نیز همچون گذشته پابه پای خادمین خود در کانالهای روستا گام برداشته و با نظرات سازنده خود مارا در خدمت رسانی بهینه همراهی نمایند.
انشاالله با کمک همدیگر گامهای موثری در عمران و آبادانی روستای عزیزمان برداشته و هرروز بهتر از دیروز باشیم. به مدد حق
🙏خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
✍:حجت الله یقینی ۱۴۰۱/۱۱/۱۷
@channelsangak
#اعلامیه👆
به اطلاع کلیه هموطنان، آشنایان، اقوام،بستگان و همشهریان عزیزمیرساند:
#مراسم اولین #سالگرد مرحوم مغفور آقای احمد صمدی🌷 روز پنجشنبه مورخ ۱۴۰۱/۱۱/۲۰ ازساعت ۱۰ صبح الی ۱۳ بعدازظهر با صرف ناهار منعقد میگردد
#مکان: اسلامشهر_ شهرک قائمیه_ فلکه سوم کوچه ۴۲
#حسینیه حضرت قمربنی هاشم(ع)
#میزبان_خانواده های صمدی، جمالی وسایربستگان
@channelsangak
❤️بنام خدا ❤️
#داستان شب
معلم مدرسهای با اینکه ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ خوبی داشت هنوز ازدواج نکرده بود. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪند ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: «ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺟﻤﺎﻝ ﻭ ﺍﺧﻼﻗﯽ خوبی ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﯼ؟»
معلم گفت: «ﯾﮏ ﺯﻧﯽ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ یک بار ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺧﺘﺮ به دنيا بياورد ﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ خواهد ﮔﺬﺍﺷﺖ ﯾﺎ به هر ﻧﺤﻮﯼ شده ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯد. ﺧﻮﺍﺳﺖ خداوند ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ به دنیا آورد. ﭘﺪﺭﺵ ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺷﺐ كنار میدان شهر ﺭﻫﺎ میکرد. ﺻﺒﺢ ﮐﻪ میآمد، ﻣﯽﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ طفل ﺭﺍ نبرده ﺍﺳﺖ. ﺗﺎ ﻫﻔﺖ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺮای ﺁﻥ ﻃﻔﻞ دعا میکرد ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ میسپرد. ﺧﻼﺻﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ بازگرداند. ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ به دنيا بيآورد ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ خداوند ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ باشد ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﻟﺪ ﭘﺴﺮ، ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ. ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ به دنیا ﺁﻭﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻭﻣﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ. ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﻨﺞ ﺑﺎﺭ ﭘﺴﺮ به دنيا آورد ﺍﻣﺎ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﻫﻤﻪ فوت كردند. ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ میخواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻧﺪ.»
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ: «میدانید آن ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ میخواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ کی ﺑﻮﺩ؟ آن دختر ﻣﻨﻢ! ﻭ ﻣﻦ ﺑﺪﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﭘﺪﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻫﺴﺖ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸﮏ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ. ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﺪمت میکنم. آن ﭘﻨﺞ ﭘﺴﺮ، ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ، ﻓﻘﻂ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ خبرش را میگیرند. ﭘﺪﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﯾﻪ میکند ﻭ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﻩ.»
ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﯿﺮﯼ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻪ ﻗﻀﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﻭ اراده ﺍﻭ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﻃﻌﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐنی.
📚هر شب یک #داستان جذاب و خواندنی در کانال رسمی روستای سنگک📚✍🏻
@channelsangak
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بارالها
💫بر عزیزانمان
🌸آنگونه تقدیر کن:
💫تاهمواره
🌸زیستن شان از سر ذوق
💫خندیدن شان از ته دل
🌸وگریستن شان
💫از سر شـوق باشـد..
🌸آمیـن
🌸شبتون بخیر
در پناه خدای مهربون 💫
@channelsangak
❣ #سلام_امام_زمانم❣
تا نشد قسمت ما تاریکی قبـر بیا
ای به عالم بعدِ "زینب" جبلالصبر بیا
" سلامٌ علی قلب زینب الصبور "
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@channelsangak
❤️بنام خدا ❤️
با عرض سلام و احترام محضر شماعزیزان گرانقدر
صبح سه شنبه تون بخیر و سلامتی
🌸امروز از دشت شادی
🌱و مهربانی
🌸یک طبق گل لبخند
🌱آورده ام تاکنم هدیه
🌸به لب های شما
🌱لبخند بزنید
🌸چونکه سزاوار عشق و
🌱شادی هستید
🌸سه شنبه تون شاد
🌱همراه با اتفاقات قشنگ
@channelsangak
#چهلم👆
به مناسبت #چهلمین روز فراق مادری دلسوز و مهربان مرحومه بانو زهرا لطفی🌷 مجلس بزرگداشتی در روز جمعه تاریخ ۱۴۰۱/۱۱/۲۱ از ساعت ۱۴ الی ۱۶ بر سر #مزارش برگزار می گردد.
#مکان: بهشت زهرا قطعه ۳۱۹
ضمنا وسایل #ایاب_ذهاب راس ساعت ۱۳ از سر خیابان شهید بنی طباء مهیا میباشد
حضور شما سروران گرامی مایه تسلی خاطر قلب های داغدار بازماندگان خواهد بود
#ازطرف کلیه بازماندگان
@channelsangak
❤️ بنام خداوند متعال ❤️
عجیب ولی واقعی !!
میگویند در ۱۰۰ سال پیش در بازار تهران واقعه عجیبی اتفاق افتاد و آن این بود که یکی از دکانداران به نام حاج شعبانعلی عزم سفر کربلا نموده و دکان را به دو پسرش سپرده و روانه میشود.
بعد از چند ماه که مراجعت میکند میبیند که پسرانش دکان را از وسط تیغه کشیده اند و هر نیمی را یکی برداشته و به کسب و کار مشغول است.
چون خواست داخل شود راهش ندادند و در سوال و جواب و گفت و گو که این چه کاری است که شما کردید پسرانش میگویند:
حوصله نداشتیم تا مردن تو صبر بکنیم سهممان را جلو جلو برداشتیم.
از قضای روزگار به سالی نمیکشد که در بلوای مشروطیت یکی از پسران جلوی میدان بهارستان تیر خورده و دیگری چندی بعد به مرض وبا که آن موقع در تهران مسری شده بود از دنیا رفته و دو مرتبه دکان دست حاجی میافتد و تیغه را از وسط برداشته و کسب خود را از سر میگیرد....
تهران در قرن سیزدهم - جعفر شهری
تصویر مربوط به یک مغازه در بازار تهران
@channelsangak
❤️بنام خدا ❤️
🔴از ظروف پلاستیکی یا بطری های آب معدنی برای نگهداری آبلیمو، سرکه و ترشی استفاده نکنید.
🔸زیرا مواد اسیدی موجود در آبلیمو می تواند با دیواره ظروف پلاستیکی مواد سمی ایجاد کند.
@channelsangak
بنام خدا
🔘 # داستان شب
▫️پسربچه ای پرنده زيبايی داشت و به آن پرنده بسيار دلبسته بود.
▫️حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش میگذاشت و میخوابید.
▫️اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرڪ حسابی كار میكشیدند.
▫️هر وقت پسرڪ از كار خسته میشد و نمیخواست كاری را انجام دهد، او را تهديد میڪردند كه الان پرندهاش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرڪ با التماس میگفت: نه، كاری به پرندهام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام میدهم.
▫️تا اينڪه یڪ روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت، خستهام و خوابم مياد.
▫️برادرش گفت: الان پرندهات را از قفس رها میڪنم، كه پسرڪ آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم.
▫️اين حكايت همه ما است. تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است كه به آن دلبستهایم.
▫️پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پارهای زيبایی و جمالشان، عدهای مدرڪ و عنوان آكادمیڪ و خلاصه شيطان و نفس، هر كسی را به چيزی بستهاند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.
▫️پرندهات را آزاد ڪن!
📚هر شب یک #داستان جذاب و خواندنی در کانال رسمی روستای سنگک📚✍🏻
@channelsangak
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─