#خاطرات_کوچه_محله🌸
...باز از آن کوچه گذشتم!
بعضی خاطره ها برای همیشه در یاد آدم می ماند، مثل خاطرات من از کوچه های پیچ در پیچ و تنگ آن روزگار #روستایمان #سنگک که هیچگاه فراموش نمی شود.
کوچه های طولانی و درازی که مثل جویبار در دل روستای کوچک پیچ و تاب می خوردند، گاهی تنگ و باریک می شدند، گاهی باز و دلگشا، گاهی سربالایی نفس گیر در آنها بود و گاه سراشیبی دلچسب، گاهی آنقدر خلوت و آرام بودند که انگار سالیان سال کسی از آن عبور نکرده است، گاه نیز چنان طوفانی و شلوغ می شدند که برای عبور تنه ات بین آدم و احشام و دیوار گیر می کرد، برخی خانه هایش جلوتر ساخته شده بودند و بعضی عقب تر، برخی خانه ها اصلا" به کوچه راه نداشت و راه عبور اهالی آن از وسط خانه ی همسایه بود، بعضی ها هم رفت و آمدشان فقط از مسیر پشت بام انجام می شد، کوچه های خاطرات من روزهایی از سال پر از خاک و خاشاک و روزهایی نیز پر از گل و لای بود و خیلی از ایام سال هم پر از برف سفید که با قندیل های بلورین یخی آویزان از ناودان ها آذین بندی شده بودند، کوچه هایی که فصل آفتابش جانبخش و گرم و تماشایی تر می نمود،شاید انعکاس طبیعت آدمهایش بود!؟
عبور از این کوچه ها همواره برایم تازگی داشت و از اینکه انتهای آنها ناپیدا و از تیررس نگاهم پنهان بود لذت می بردم، چرا که بمحض پا نهادن در این کوچه ها باید برای رسیدن به مقصد خود مرتب پیچ و تاب می خوردی و این پیچیدنهای مداوم شوری در جان تو بر پا می کرد که همه لحظات را منتظر وقوع اتفاق غیر منتظره در سر پیچ ها می ماندی، اتفاقاتی که بسته به سن و سال آدمها(کودک ، پیر ، جوان)، جنس ایشان(زن ، مرد ، دختر ، پسر) و کاری که دنبال می کردند تفاوت داشت و اغلب هم بر عکس انتظارات و تخیلات آنها واقع می شد'::
✍؛ علیرضادنیایی 🍀
@channelsangak