eitaa logo
کانال رسمی روستای سنگک⛰
1.2هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
18 فایل
اخبارمهم منطقه و شورا،گیاهان داروئی ,کشاورزی و عسل،گزارش آب هوا،اعلام مراسمات، تصاویرروستای سنگک لینک کانال:👇🏿 https://eitaa.com/channelsangak تبلیغات @Hojjattala_tala_110 خادمین کانال @Hasgh @Payam2fbm @Alireza_donyaei @Mehdi_morshedkhanloo
مشاهده در ایتا
دانلود
1.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.🌿🌸🌸بنام ایزد منان 🌸🌸🌿 واسه خودت زندگی کن جایی باش که بهت آرامش میده کاریو کن که دوست داری دنبال علاقه هات برو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ شبتون سرشار از آرامش و خوشبختی و سلامتی و نیکبختی و عشق الهی 🌙⭐️ @channelsangak
3.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸خـــدایا در این شب عزیز💚 و مبارکـــ 🌸 تو را به حق حضرت زینب(س) هیچ انسانی را با سلامتی خود و عزیزانش  امتحان نفرما 🌸خدایا  بحرمت شب میلاد فرخنـده بیمار کــربلا همه مریض ها را شفای عاجل عطا بفرمـا ،آمیـن 💐 @channelsangak
1.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خــــــداونـدا 🤲 فردایمان را همانطور که می خـواهـی نقـاشی کـن ... ما به قلم رحمتت ایمان داریم شبتون قشنگ دلتون پراز زیبـایی                @channelsangak
1.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🌼✨بنام خدا ✨🌼🌼 دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟ 💫صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم. کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟ 💫مادر گفت: دارد نردبان می سازد! ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد! 💫سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟ 💫حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت: برای آنکه عده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد. 👌نردبان این جهان ما و منیست عاقبت این نردبان افتادنیست 👌لاجرم آن کس که بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست 🌸🌿🌿🌺🌺🍀🍀🍃🍃 خــدايــا آرامــش را سر ليست تـمامِ اتفاقات زندگي مان قرار بده آرامـش  را تـنها از تــو ميخواهیم الهی بـه دوستان و عـزیـزانمان خوابی آرام و فـردایی پراز خیر و برکت عطاکن شبتون سـرشـار از آرامـش          @channelsangak
1.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️بنام خدا ❤️ باش و مرد باش" در دوران قدیم اقامت مسافران در کاروانسراها بود، نوع ساخت کاروانسراها در هر شهر متفاوت بودند... در یکی از شهرهای بزرگ ایران کاروانسرایی معروف وجود داشت که دلیل شهرتش دیوارهای بلند و در بزرگ آهنی‌اش بود که از ورود هرگونه دزد و راهزن جلوگیری می‌کرد. سه دزد که آوازه این کاروانسرا را شنیده بودند تصمیم گرفتند هر طور شده وارد آن شوند و به اموال بازرگانان دستبرد بزنند. این سه نفر هرچه فکر کردند دیدند تنها راه ورود به کاروانسرا از زیرزمین است چون دیوارها خیلی بلند است و نمی‌توان از آن بالا رفت، در ورودی هم که از جنس آهن است، شروع به کندن زمین کردند. پنهانی و دور از چشم مردم از زیرزمین تونلی را حفر کردند و از چاه وسط کاروانسرا خارج شدند. آن سه نفر از تونل زیرزمینی وارد کاروانسرا شدند و اموال بعضی از بازرگانان را برداشتند و از همان تونل خارج شدند... ادامه دارد ..... 🌸🌺🌿🌿🌺🌺🌸🌿 با عرض سلام و احترام محضر شماعزیزان بزرگوار شب شما خوبان بخیرو سلامتی در این شب زیبـا و آرام از خـدای مهربان براتون یک حـس قـشنگ یک نفس عطر خـــدا دنیا دنیا آرزوهای خوب و آرامـش خـواستــاریم شبتون غرق در عطر گـل تا طلوعی دوباره بـدرود                  @channelsangak
291.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️بسم‌الله الرحمن الرحیم ❤️ در ایام جوانی با یک تور زیارتی به مشهد مقدس ثبت‌نام کردیم. در نیم روز گرم تابستان به مشهد رسیدیم. 4 نفر در یک اتاق تقسیم شده بود. 🌴 اتاق ما چشم‌انداز خاصی نداشت و کم‌نور بود. یکی از دوستان بی‌تاب بود و اعتراض داشت و با مسئول تور درگیر شد تا بالاخره به آن اتاق بهتر نقل مکان کرد. حقیر، در معیت استادی بودم که از لحظه ورود به اتاق آرام خواب رفت و پس از چرتی کوتاه با حقیر به زیارت مشرف شدیم. در راه پرسیدم، استاد شما چرا اهمیتی به اتاق ندادید؟ تبسمی کرد و گفت: ما برای زیارت امام رضا ع آمده‌ایم یا زیارت اتاق؟ دوم این‌که مگر چند روز قرار است در این اتاق باشیم؟ چشم‌به هم‌زدنی این چند روز تمام می‌شود باید فکر کسب فیض باشیم نه کسب عیش. ✨🍀 گفت: دنیا هم مانند اتفاق امروز است، برخی که از آن دنیا غافل هستند (مانند زیارت امام رضا) و نمی‌دانند برای چه و کجا آمده‌اند، عمر خود را به جای اصل، در فرع بی‌خودی، (دنبال نور گیر بودن یا نبودن اتاق) سپری می‌کنند و آرامش در این دنیا ندارند و دست خالی از این دنیا می‌روند. 🍀 🌺🌿🌺🌸🌺🌿🌿🌺🌸 با عرض سلام و ارادت محضر شماعزیزان گرانقدر شب زیبای شما خوبان بخیر و شادکامی خــدایـا در این شب زیبـا خانواده، دوستان و عزيزانمان را عاشقانه به تو می سپـاریم که آغوشی امن تر از تو سراغ ندارم شبتون گرم از نگاه خــدای مهربون               @channelsangak
186.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸🍃بنام خدا 🍃🌸🍃 بچه ای نزد استاد معرفت رفت و گفت: "مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد، خواهر کوچکم را قربانی کند. لطفا خواهر بی گناهم را نجات دهید." استاد سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دخترخردسالش را بسته و در مقابل در معبد قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد. جمعیت زیادی زن بخت برگشته را دوره کرده بودند و کاهن معبد نیز با غرور وخونسردی روی سنگ بزرگی کنار در معبد نشسته و شاهد ماجرا بود. استاد به سراغ زن رفت و دید که زن به شدت دخترش را دوست دارد و چندین بار او را درآغوش می گیرد و می بوسد. اما در عین حال می خواهد کودکش را بکشد. تا بت اعظم معبد او را ببخشد و برکت و فراوانی را به زندگی او ارزانی دارد. استاد از زن پرسید که چرا دخترش را قربانی می کند. زن پاسخ داد که کاهن معبد گفته است که باید عزیزترین پاره وجود خود را قربانی کند، تا بت اعظم او را ببخشد و به زندگی اش برکت جاودانه ارزانی دارد. 🌸🌸🌺🌺🌸🌸 باعرض سلام و احترام محضر شماعزیزان بزرگوار شب زیبای شما خوبان بخیر از اینکه یک روز دیگر از بامداد تا شامگاه همراه ما بودید سپاسگزاریم 🙏🌱✨🌸🍂 پروردگارا ،"شبمان" 🌙 را به شایستگی به بامداد برسان تا در بندگی تو بکوشیم، و سحرگاه به امید "مناجات و نیایش" به درگاه تو برخیزیم..🍃🌺🍂 شبتون🌙 پر از عطر خدا....🌸🍃 به امید طلوعی دیگر، تا فردا خدانگهدار 🌱✨🌺🍂 @channelsangak
43K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸🌺بنام خدا 🌺🌸🌸 ( آن ریشی که گرو می‌گیرند این نیست): مرد سرشناسی نیاز به پول پیدا کرد و برای پول قرض کردن پیش تاجری رفت و چون هیچ گونه ودیعه ای پیدا نداشت که نزد او بگذارد، تاجر به او گفت: ریش گرو بگذار. مرد پس از ناراحتی زیاد شانه به دست گرفت و با احتیاط تمام به شانه زدن ریش پرداخت. تا توانست تاری از آن را به دست آورد و آن را در کاغذ پیچیده و به مرد تاجر داد. مردی از این جریان با خبر شد و به طمع گرفتن پول، پیش تاجر رفت و درخواست وام با گرویی ریش کرد. سپس با دست مقداری از ریشش را کند و جلوی تاجر گذاشت. مرد تاجر پس از شنیدن حرفهای مرد طمع کار، درخواست او را رد کرد و به او گفت: آن ریشی را که گرو می گذارند این ریش نیست. 🌺🌺🌸🌸🌺🌺🌸🌸 با عرض سلام و احترام محضر شماعزیزان بزرگوار شب زیبای شما خوبان بخیر و شادکامی از اینکه یک روز دیگر از بامداد تا شامگاه همراه ما بودید سپاسگزاریم 🙏🌱✨🍂 پروردگارا ،"شبمان" 🌙 را به شایستگی به بامداد برسان تا در بندگی تو بکوشیم، و سحرگاه به امید "مناجات و نیایش" به درگاه تو برخیزیم..🍃🍂 شبتون🌙 پر از عطر خدا....🌸🍃 به امید طلوعی دیگر، تا فردا خدانگهدار 🌷🌱✨🍂 @channelsangak
🌺🌺🌸بنام خدا 🌸🌺🌺 هجدهم شاهنامه خوانی به نثر تا آنجا خواندیم که ضحاک خوابی دید و پریشان از خواب پرید. موبدان چنین تعبیر کردند که فریدون نامی که هنوز زاده نشده است، به زندگی ضحاک‌ خاتمه خواهد داد. و حال: گفتار اندر زادن فریدون از مادر ضحاک از بیم فریدون نه خواب داشت و نه خوراک. روز روشن در برابرش چون شب تار می نمود. زمان درازی از آن عهد گذشت و فریدون از مادر زاده شد. فریدون همچون سرو سهی رشد می کرد و این بشارتی بود بر پایان حکومت هزار ساله ی ضحاک. از چهره ی فریدون فر شاهی هویدا بود، چرا که او از نژاد جمشید بود. مادر او را با علم و دانش پرورش می داد و جسمش به دست پهلوانان سپرده بود تا با خوی پهلوانی انس گیرد. تمامی موبدان و اخترشناسان طالع فریدون را نیکو دیدند، اما مادر را از جان پسر بیم می دادند. پدر فریدون آبتین نامی بود از نژاد طهمورث. چون جهان بر آبتین تنگ شد از جان خود دست شست و با شورشی که علیه ضحاک برپا کرد خود را در کام شیر انداخت و سرانجام لشکر ضحاک او را دستگیر کرد و به دست ضحاک کشته شد. نام مادر فریدون فرانک بود. فرانک چون چنین دید بر جان فرزند شیرخوارش بترسید و او را به مرغزاری برد. در آن مرغزار گاوبانی بود که در گله اش گاوی بسیار بزرگ و شیرده به نام برمایه داشت. گاوبان فریدون را از مادر گرفت و سه سال با شیر آن گاو فریدون را پرورش داد. داستان دایگی گاو زبان به زبان گشت تا به ضحاک رسید. ضحاک خشمگین عزم کرد به آن مرغزار برود و کار فریدون را بسازد. فرانک چون از این امر آگاه شد، دوباره به مرغزار آمد و به گاوبان هشدار داد از لشكر ضحاک برحذر باشد، پس کودک را گرفت و به سوی البرزکوه روانه شد. در آنجا زاهدی بود که از دنیا بریده و در آن کوه به کار عبادت مشغول بود. فرزند بدو سپرد و به او گفت فریدون دارای فر شاهی است و بر تو است تا از او به خوبی مراقبت کنی. فرانک بدو گفت کای پاک دین منم سوگواری ز ایران زمین بدان کاین گرانمایه فرزند من همی بود خواهد سر انجمن زاهد آن کودک را پذیرفت و به تربیت و پرورش او همت گماشت. ضحاک مانند پیلی مست به سوی مرغزار یورش برد و هرچه گاو بود کشت. بعد به یاد فریدون افتاد، اما هر چه کاوید او را نیافت. ادامه دارد.... 🌸🌸🌺🌿🌿🌺🌸🌸 با عرض سلام و ارادت محضر شماعزیزان گرانقدر شب زیبای شما خوبان بخیر و شادکامی از اینکه یک روز دیگر از بامداد تا شامگاه همراه ما بودید سپاسگزاریم 🙏🌱✨🍂 شبتون🌙 پر از عطر خدا....🌸🍃 به امید طلوعی دیگر، تا فردا خدانگهدار 🌷🌱✨🍂 @channelsangak
268K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🌼🌿بنام خدا 🌿🌼🌼 نابینایی در شب تاریک چراغی در دست و سبویی بر دوش در راهی می رفت. فضولی به وی رسید و گفت: ای نادان! روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟ نابینا بخندید و گفت: این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلان بی خرد است، تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند. حال نادان را به از دانا نمی داند کسی گرچه دردانش فزون از بوعلی سینا بوَد طعن نابینا مزن ای دم ز بینایی زده زانکه نابینا به کار خویشتن بینا بود 🌿🌼🌼🌿🌼🌼🌿🌼🌼🌿 با سلام و درود محضر شماعزیز و گرانقدر شب شما خوبان بخیرو نیک فرجامی از اینکه یک روز دیگر از بامداد تا شامگاه همراه ما بودید سپاسگزاریم 🙏🌱✨🌼 پروردگارا ،"شبمان" 🌙 را به شایستگی به بامداد برسان تا در بندگی تو بکوشیم، و سحرگاه به امید "مناجات و نیایش" به درگاه تو برخیزیم..🍃🍂 شبتون🌙 پر از عطر خدا....🌸🍃 به امید طلوعی دیگر، تا فردا خدانگهدار 🌷🌱✨🍂 @channelsangak